عادیسازی خشونت و خشونتپذیری خانوادهها موانع جدی محافظت از دانشآموزان در برابر این رفتارند
از ابتدای بازگشایی مدارس در سال ۱۴۰۱، خشونت در مدارس ایران رشد قابلتوجهی یافت. این صحنهها در ویدیوهایی که دانشآموزان ضبط کردند ثبت و در رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد؛ خشونتهایی از تنبیه بدنی به دلایل مختلف از جمله توهین به معلم گرفته تا قیچی کردن موی دانشآموزان بهزور و با دعوا. در این ویدیوها، دعواها به دانشآموزان پسر محدود نمیشود و دختران نیز در آنها سهم دارند.
خشونت علیه کودکان و نوجوانان در خانه و مدرسه یکی از عوامل کلیدی خطرپذیری دانشآموزان ایرانی است. بنا به تحقیقی که وزارت آموزشوپرورش انجام داد، خطرپذیری دانشآموزان ایرانی در شش سال گذشته ۱۰ برابر شده و در سه سال گذشته، خشونت در میان عوامل خطرپذیری، رتبه اول را داشته است (همشهری ۱۵ آبان ۱۴۰۰). خودکشی یکی از نتایج عوامل خطرپذیری است.
با توجه به اینکه مدارس ایران از ابتدای سال جدید حضوری شدهاند، چه عاملی خشونتها را افزایش داده است؟ آن هم افزایشی که به امکان فیلم گرفتن و انعکاس این دعواها مربوط نمیشود؛ چون سالها است که دانشآموزان ایرانی به تلفن همراه با امکان فیلمبرداری در مدرسه دسترسی دارند.
دو سال خانهنشینی
وقتی کودکان و نوجوانان را به مدت دو سال از ارتباط با همسالان خود بازدارید و بعد به یکباره آنها را به فضای پرچالش مدرسه بازگردانید، مسلم است که لبههای تیز آنها با هم برخورد میکند و اصطکاک پیش میآید. واکسیناسیون ایرانیان به علت حکم ممنوعیت علی خامنهای برای واردات واکسنهای غربی و نیز رانت دادن (دهها هزار میلیارد تومان) به شرکتهای تحت نظر بیت رهبری برای تولید واکسن داخلی- که بینتیجه بود- حدود یک سال دیرتر انجام شد و علاوه بر مرگ صدها هزار نفر، دانشآموزان را یک سال بیشتر در خانه نگه داشت. زندانی شدن کودکان و نوجوانان در خانه تحت نظر پدر و مادر که معمولا با تحمل و فرزند سالاری همراه است، باعث شد که آستانه تحمل کودکان و نوجوانان پایین بیاید و نتوانند با همسالان خود کنار بیایند.
از طرفی مطالعات متعدد نشان داد که کودکان و نوجوانان در برابر کووید مصونیت بالایی دارند و تعطیلی مدارس صرفا واکنش از سر بیاطلاعی و ترس بوده است و خسارات این تعطیلی بهتدریج نتایج خود را آشکار میکند.
ناشایستگی معلمان
بخش عمده معلمان ایرانی باید نظام گزینش ایدئولوژیک را از سر بگذرانند. استخدام در آموزشوپرورش هم مثل همه مشاغل دولتی با پارتیبازی همراه است. از این جهت، شایستهسالاری در استخدامها وجود خارجی ندارد. در کنار این دو عامل، معلمانی که بههیچوجه شایستگی این شغل را ندارند و اکثرا از حقوق خود نیز ناراضیاند، برای رعایت حال دانشآموزان پتانسیل چندانی ندارند و برای کنترل کلاس به خشونت متوسل میشوند.
افزایش نیافتن حقوق معلمان مطابق با سطح تورم میزان نارضایتی شغلی در میان آنها را افزایش داده و از صبر و تحمل آنان کاسته است. تا وقتی «معلمی شغل انبیا است» و در نتیجه، معلمان حرفهای نیستند و حقوقها پایین است و معلمان به این حرفه دشوار عشق نمیورزند، آش همین است و کاسه همین.
بچهها از بزرگترها یاد میگیرند
بنا به آمارهای پزشکی قانونی، میزان ضربوشتم ثبتشده در پزشکی قانونی در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال قبل از آن، ۱.۵ درصد افزایش داشت. این رقم در تهران حدود ۱۰۰ هزار مورد بود. البته تهران فقط یکدهم جمعیت ایران را در خود جای داده و رقم تخمینی برای کل کشور حدود یک میلیون مورد است.
با توجه به اینکه درصد اندکی از ضربوشتمها علائم مشخصی به جا میگذارند (که افراد بتوانند برای اثبات آنها و گرفتن دیه به پزشکی قانونی مراجعه کنند) و درصد اندکی از آنها به پزشکی قانونی گزارش میشوند، رقم یک میلیون را باید در سه تا پنج ضرب کرد. بخشی از این ضربوشتمها هم در محیط خانه و جلو چشم کودکان و نوجوانان رخ میدهند. یک نظرسنجی دولتی در دوران محمد خاتمی، آمار زنانی را که در خانه ضربوشتم شده بودند، حدود ۶۶ درصد اعلام کرد.
افرادی که ضربوشتم مکرر در محیط خانه را شاهدند، بهاحتمال زیاد در موارد بروز اختلاف، خود نیز به خشونت متوسل میشوند. حکومت هم با اعدامها و دیگر مجازاتهای ظالمانه و غیرانسانی خیابانی در ایران، بزرگترین نهاد مروج خشونت است و از این ترویج برای عادیسازی خشونت خود هنگام سرکوبها استفاده میکند. برنامههای تلویزیون حکومتی در ایران هم در حالی که از نمایش عشق (در آغوش گرفتن و بوسه) بهشدت میپرهیزند، در نمایش خشونت دستودلبازند. بدین ترتیب، افزایش خشونت در عرصه عمومی و افزایش نمایش خشونت در بوقهای حکومتی خشونت در مدارس را نیز افزایش میدهد و با یکدست شدن حکومت در دوران رئیسی، همه نهادهای حکومتی و دولتی در ارکستری هماهنگ مینوازند.
فشار عصبی و اضطراب
اختلالهای روانی در جامعه ایران در سالهای اخیر رشدی نجومی یافت. مطالعات متعدد در شهرهای مختلف نشان میدهند که حداقل یکچهارم جمعیت به افسردگی و اضطراب و دیگر اختلالهای روانی مبتلایند. بخشی از این جمعیت بالای میلیونی را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند. آنها هم اختلالهای روانی خود را در خانه جا نمیگذارند و به مدرسه میآورند.
دولت در این زمینه به جمعآوری آمارها نمیپردازد و به همین علت نمیتوان تغییر آمارهای پراکنده و تخمینی را دنبال کرد اما با توجه به فشار تورم و بیکاری و لذا دشواریهای معیشتی، افزایش کنترلهای امنیتی و بسته شدن راههای تخلیه فشارها مثل مسافرت به خارج کشور و خوشگذرانی کمدردسر در داخل، میتوان حدس زد که بر تعداد افراد دارای اختلالهای روانی و افراد تحتسرپرستی آنها افزوده شده است. این اختلالها گاه خود را در تمسک به خشونت نشان میدهند.
فقدان سازوکارهای کنترل پرخاش
پرخاشگری از رفتارهایی است که انسانها برای دفاع از خود یا سلطه بر دیگران بروز میدهند، اما انسانها قدرت کنترل خود را هم دارند. جامعه میتواند با بالا بردن هزینه یا کاهش پاداش و آموزش مدنی، رفتارهای خشونتآمیز را کاهش دهد. در ایران هر روز که میگذرد، هزینه تمسک به خشونت کاهش مییابد و از آموزش مدنی نیز خبری نیست. به همین دلیل است که افراد برای حل منازعات بهسادگی به خشونت متوسل میشوند.
همچنین عوامل بازدارنده خشونت مثل موقعیت شغلی یا عضویت در نهادهای صنفی و حرفهای هم در حال رنگ باختن است؛ چون جمعیت قابلتوجهی این امکانات را ندارند. دولت نیز برای هماهنگی با این مسیر، نداشتن سوءپیشینه برای راهاندازی کسبوکار را حذف کرده است.
از طرفی در گذشته، روالها و سازوکارهایی مثل رجوع به افراد قابلاعتماد و روابط محلی پدران و مادران وجود داشت که کنترل افراد و حتی دانشآموزان بر خود را افزایش میداد. اما این سازوکارها بهسرعت از جامعه ایران رخت برمیبندند، در حالی که جایگزینی هم برای آنها شکل نمیگیرد و فرد برای دفاع از خود یا اعمالنظر بر دیگران چارهای جز اعمال خشونت نمییابد.
نقش والدین هم در مدارس ایران نزدیک به صفر است و نهادهای مدنی نیز در ایران اکثرا قلابی و نمایشیاند. حکومت کاری کرده است که به تنها نهاد قابلمراجعه تبدیل شود که در این زمینه نه تنها کاری انجام نمیدهد که به پرخاش جایزه هم میدهد.
حکومت از تنازعها سود میبرد
به دلایل گفتهشده، به کاهش یا رخت بربستن خشونت از مدارس ایران در شرایط موجود امید چندانی نیست. جامعه منابع و ابزارهای لازم و نیز آزادی برای واکنش در برابر موج تازه را ندارد و حکومت نیز میخواهد بر فراز این خشونتها بهعنوان منجی بلامنازع ظاهر شود تا مردم قدر امنیت قبرستانی آن را بدانند. با این حال مقامهای دولتی تنها با توسل به تبلیغات سیاسی در این زمینه، از تنش میان مردم برای انحراف توجه از ناکارآمدی و فساد حکومت به سمت تنازعهای اجتماعی بهره میبرند.
ایندیپندنت فارسی: