دو سال پیش کلیات لایحه اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت در مجلس تصویب شد. براساس این لایحه، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی میتوانند به درخواست مادر ایرانی خود به تابعیت ایرانی درآیند. بسیاری فکر میکردند پساز تصویب این لایحه مشکل بیشناسنامهها حل میشود. آیا مشکل کودکان بی شناسنامه حل شده است؟ پاسخ به این سوال منفی است. چرا باوجود تصویب این قانون باز هم مشکل بیشناسنامهها حل نشده است؟
مرا با شمارهام بخوان
درصورت مرگ جایی نام و نشانی آنها ثبت نمیشود، به دلیل سختگیریهای قانونی مجبور به ترکتحصیل میشوند. در تیمهای ملی رشتههای ورزشی جایی ندارند. از حقوق شهروندی اتباع ایران برخوردار نیستند. فعالان حقوق کودک در ایران، رد آنها را درمیان کودکان کار و زبالهگرد گرفتهاند. برخیهاشان تنها یک شمارهاند روی کاغذی که ماهها و سالها والدین یا بزرگترها برای گرفتناش از این اداره به آن اداره رفتهاند. اردیبهشت۱۳۹۸، کلیات لایحه اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی، که پاییز ۱۳۹۷ از سوی دولت و در راستای رفع تبعیض در قانون تابعیت و انتقال تابعیت مادر ایرانی به فرزند ارائه شده بود، پساز تغییرات و اصلاحاتی در کمیسیون قضایی، در صحن مجلس مطرح و مصوب شد.
براساس این لایحه، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی میتوانند به درخواست مادر ایرانی خود به تابعیت ایرانی درآیند. فرزندان مزبور در صورت عدم تقاضای مادر، میتوانند پساز رسیدن به سن هجده سالگی تقاضای تابعیت کنند که در صورت فقدان مشکل امنیتی (به تشخیص و اعلام وزارت اطلاعات) به تابعیت ایرانی پذیرفته میشوند.
تابعیت در ایران از طریق پدر قابل انتقال به فرزند است و انتقال تابعیت از طریق مادر ایرانی به فرزند، بهصراحت در قانون ذکر نشده است.
یک حقوقدان و فعال حقوق کودک در این رابطه به میگوید: «فکر میکردیم با تصویب قانون اعطای تابعیت به فرزندان متولد از مادر ایرانی و پدران غیرایرانی، کابوس کودکان بدون شناسنامه که زاده زنان ایرانی و شوهران معمولا افغان هستند برطرف میشود و شاهد احقاق حقوق این کودکان هستیم؛ ولی متاسفانه قانونی تصویب شد که آنطور که باید و شاید ضمانت اجرای لازم را ندارد و در مرحله اجرا با مشکلات عدیدهای روبرو است.»
به گفته این وکیل دادگستری، اغلب کودکان بدون شناسنامه در خانه متولد شدهاند. یا گواهی تولد معتبر ندارند، یا زنان با مردان اتباع دیگر کشورها به صورت قانونی و رسمی ازدواج نکردهاند و ازدواجها بهصورت صیغه شرعی در خانه منعقد شده است، چون اغلب این افراد از اقشار محروم هستند به حقوق خود نیز واقف نبودهاند و از وجود قانون تابعیت هم بیاطلاعاند؛ چون نه دولت اطلاع رسانی کردهاست نه رسانههای جمعی. عدم دسترسی به اینترنت هم سبب شده است این افراد در ناآگاهی بمانند.
رسانههای وابسته به حکومت جای درست تاریخ ایستادهاند؟
رسانههای محافظهکار و وابسته به حکومت در مورد بیشناسنامهها بیعمل رفتار کردهاند. به گفته این وکیل دادگستری بهجای اینکه صداو سیما دراین خصوص صحبت کند، میزگرد در مورد حجاب برگزار میکنند.
او توضیح میدهد: «هیچ ارادهای جهت مطلع کردن این خانوادهها از حقوق خود وجود ندارد. از طرف دیگر ارادهای از جانب اداره اتباع خارجی، استانداریها و وزارت کشور برای اعطای شناسنامه به خانوادهها و کودکان بدون مدارک هویتی نیز وجود ندارد.»
تنها واکنش رسمی قوهقضائیه نیز دراین خصوص، دستور محسنی اژهای در بهمن ۱۴۰۰ بود که تنها به این گفته اکتفا کرد: «این قوه وظیفه دارد مسئله بیشناسنامهها را حل کند.»
فعالان مدنی به میدان آمدند؛ وکالت رایگان برای بی شناسنامهها
یک حقوقدان میگوید گروهی از وکلا در ایران گردهم آمده و بهطور رایگان وکالت این خانوادهها را می پذیرند و دعاوی اثبات نسب و اثبات زوجیت برای آنها مطرح میکنند. طبق قانون مصوب، مقرر شده تا دادگاه برای کودکانی که گواهی ولادت ندارند حکم اثبات نسب صادر کند. برای خانوادههایی که ازدواج آنها به صورت رسمی و شرعی ثبت نشده نیز دادگاهها دعوا مطرح کنند و حکم به اثبات زوجیت بدهند. این دو دعوای پیچیدهای است که یک خانواده که عموما از اقشار محروم هم هستند توانایی طرح این دعوا را ندارند. رویه قضایی واحدی در دادگستری برای رسیدگی نیز وجود ندارد و اغلب محاکم نسبت به وجود این قانون بی اطلاع هستند.»
او ادامه می دهد: «زنان مناطق حاشیه که ازدواج آنها با مردان غیرایرانی به صورت رسمی ثبت نشده است نیز شناسنامه برای فرزندان خود درخواست نکردهاند. مساله دیگر کودکان نسل در نسل بدون شناسنامه هستند؛ همچون کودکان بلوچ که از دوره پهلوی با این مشکل مواجه بودهاند. در حکومت فعلی هم ارادهای برای شناسنامهدار کردن این کودکان که تعداد چشمگیری هم دارند وجود ندارد.»
به گفته او، گروه دیگر کودکان بدون شناسنامه، متولدین در اقوام خاص مثل «فیوجها» و «غربتها» هستند که والدین آنها دنبال شناسنامهدار شدن آنها نیستند.
کودکان نامرئی نام نخست بیشناسنامهها است
یونیسف به آنها عنوان کودکان نامرئی داده است. بیشناسنامهها که دولتها آنها را نمیبینند و به حساب نمیآورند چون از وجود آنها بی اطلاع هستند و به همین دلیل مورد حمایت و حفاظت دولتها قرار نمیگیرند.
براساس گزارشهای یونیسف، در حال حاضر حدود ۲۳۷ میلیون کودک زیر ۵ سال در سراسر جهان شناسنامه ندارند.
براساس آماری که سال۱۳۹۸ توسط یونیسف منتشر شد، ثبت تولد در اکثر کشورهای پیشرفته به صورت امری عادی صورت میگیرد، اما در کشورهای با درآمد کم و متوسط، به طور میانگین از تولد هر چهار کودک زیر ۵ سال، یک نفر (۱۶۶ میلیون) ثبت نمیشود. از میان این ۱۶۶ میلیون کودک، نیمی از آنها فقط در پنج کشور زندگی میکنند: جمهوری دموکراتیک کنگو، اتیوپی، هند، نیجریه و پاکستان. براساس همین گزارش، در افغانستان بیش از ۷۵ درصد و در پاکستان بیش از ۵۰ درصد کودکان شناسنامه ندارند. طبق گزارش یونیسف، آمار ثبت تولد کودکان در ایران بالای ۹۰ درصد است که بیانگر وضعیت خوبی نیست. با شکل گیری درگیری و جنگ در منطقه خاورمیانه طی سالهای اخیر، کودکان بسیاری از کشورهای عراق و افغانستان وارد ایران شدهاند که فاقد اوراق هویتی هستند.
جرم؟ ـ بی شناسنامهایم
طبق آمارهای رسمی، کل بچههای بدون شناسنامه رقمی بیش از یک میلیون و ۲۰۰هزار نفر را به خود اختصاص دادهاند.
طبق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، سازمان بهزیستی و وزارت کشور مکلف به شناسایی کودکان بدون شناسنامه هستند و باید در جهت شناسنامهدار کردن آنها تلاش کنند.
به گفته این وکیل دادگستری، بدون شناسنامهگی وضعیت مخاطرهآمیز برای کودکان به حساب میآید. کودک بدون شناسنامه از تمام حقوق خود محروم است. بدون کد ملی هیچ کاری نمیتوان انجام داد، حتی این افراد نمیتوانند دعوا مطرح کرده و از حق خود دفاع کنند. محرومیت از مدرسه، عدم دریافت یارانه حتی یارانه نان، خرید بلیط مترو و اتوبوس و محرومیت از تحصیل از تبعات بدون شناسنامه بودن است. محرومیت از تحصیل کودک را وارد چرخه کار میکند.
چرا قانون اعطای تابعیت به بچههای مادر ایرانی درست اجرا نمیشود؟
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی که دی۱۴۰۰ درمورد کودکان بیشناسنامه منتشر کرد، دراشاره به موج مهاجرت اتباع افغانستانی و عراقی توضیح داد: «یکی از اتفاقاتی که باحضور اولین موج مهاجران در کشور ایران بسیار متواتر بهوقوع پیوست و ادامه پیدا کرد، ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی بود. این ازدواجها به خصوص در مناطق حاشیغ شهرهای مختلف بسیار رواج پیدا کرد.
این ازدواجها معضلات بسیاری پیش آورده است. ازجمله اینکه عدم ثبت دقیق این ازدواجها، بیشناسنامگی فرزندان حاصل از این ازدواجها، بیهویتی و بزرگ شدن فرزندان در تبعیض، محرومیت فرزندان از تحصیل، درمان، پوششهای حمایتی دولت و سایر خدمات شهروندی.» این گزارش نشان میدهد که براساس پیمایش سال ۱۳۹۶ وزارت رفاه؛ بیش از ۶۱ درصد این خانوادهها جز سه دهک فقیر جامعه ایران هستند،
۵۰ درصد این کودکان، هیچ مدرک هویتی، حتی یک گواهی تولد هم ندارند (در سیستان و بلوچستان این نسبت به ۷۰درصد می رسد)، ۴۶ درصد این فرزندان یا به مدرسه نرفته یا مجبور به ترک تحصیل زودهنگام شدهاند، فقط ۳ درصد از این زنان و خانواده هایشان، تحت پوششهای نهادهای حمایتی همچون بهزیستی و کمیته امداد قرار دارند.»
سیاستهای مهاجرتی چه میزان بر کودکان بیشناسنامه تاثیر گذاشت؟
در چهل سال گذشته و بهویژه در چند سال اخیر، اعطای شناسنامه و تابعیت ایرانی به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی، بسیار تحت تاثیر سیاستهای مهاجرتی ایران بوده است؛ استخراج روند اعطای شناسنامه در چهار دهه اخیر، بیانگر این است که فرایندهای مذکور در ابتدای دهه ۱۳۶۰ بسیار ساده شکل گرفته است ولی در دهه ۱۳۸۰ پیچیده تر و تقریبا ناممکن شده است. برای نمونه مثلا از میان ۸ فرزند یک خانواده از مادر ایرانی و پدر افغان، ۴ فرزند ذکور دارای شناسنامه و ۴ فرزند دیگر بدون شناسنامه هستند.
طبق آخرین آمارهای اعلامی ازسوی مدیرکل اداره امور اتباع و مهاجرین وزارت کشور تا پایان مهر۱۴۰۰، ازبین ۹۰هزار متقاضی شناسنامه، فقط ۵هزار نفر موفق به دریافت شناسنامه شدهاند. بهگفته یک حقوقدان، با گذشت بیش از دو سال از لازمالاجرا شدن قانون، میزان اجرای آن حدود ۶درصد بوده که حکایت از کندی بیشاز حد اجرای قانون دارد.
او اضافه میکند: «این مساله نشاندهنده این است که قانون با شکست مواجه شده و به یک قانون مطرود تبدیل شده است و قابلیت اجرا ندارد.»
شناسنامه مادرانه، مادران بدون شناسنامه
روزنامه شرق در گزارشی از بیشناسنامهها نوشته است: «اگر قرار باشد روند دریافت شناسنامه به همین صورت پیش برود، حدود ۳۶ سال طول میکشد تا همه آنهایی که تا حالا ثبتنام کردهاند، بتوانند شناسنامه دریافت کنند.»
این گزارش اشاره دارد خراسان رضوی و سیستانوبلوچستان از استانهایی هستند که بیشترین درخواستها را داشته و از موقعیت آنها بدتر است. در خراسان به دلیل روند بسیار کند، متقاضیان بیش از یک سال است که در انتظار جواب استعلام امنیتی هستند و طبق گفتههای متقاضیان در این استان، اتباع به صورت جداگانه استعلام میگیرند و یک بار دیگر ثبت احوال این کار را تکرار میکند. در سیستانوبلوچستان تا بهحال هیچ شناسنامهای صادر نشده است. استانی که به لحاظ معیشتی در شرایط خوبی نیست و داشتن شناسنامه که گروهی را از حداقلهایی برای زندگی بهرهمند کند، از ضروریات است. متقاضیان در این استان میگویند پاسخی که میشنوند این است که بروید تا دو سال دیگر.
وضعیت مردمان سیستان و بلوچستان یادآور شعری از قیصر امینپور است:
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامههایشان
درد میکند
ایرانوایر: ثمانه قدرخان