چه کسی «تابو» را شکست؟ فحاشی و خشم بزرگ نخبگانی در دانشگاه شریف

By | ۱۴۰۱-۰۷-۳۰
اعتراضاتی که چند هفته‌ اخیر در ایران، به بهانه‌ی قتل مهسا امینی از سوی حکومت، خیز برداشت، از بسیاری جهات متفاوت است. یکی از برجسته‌ترین تفاوت‌ها، «ول‌خرجی» در شعارهایی است که در  اصطلاح عامه، آنها را به عنوان فحش رکیک و «کاف‌دار» می‌شناسند. که مشخصا اشاره به اسامی آلات جنسی و تهدید به تعرض دارد.

گاهی موافقان استفاده از این‌ فحش‌ها به نقل قولی از صادق هدایت استناد می‌کنند.

مصطفی فرزانه به نقل از صادق هدایت می‌نویسد «فحش یکی از اصول اکی‌لیبر[تعادل ] آدمیزاد است. اگر فحش نباشد، بله! آدم دق می‌کند .هر زبانی کهفحش‌مند است، دق دل مردمش بیشتر است. از تعداد فحش و نوع فحش هرزبانی می‌شود از اوضاع مردمی که تو یکناحیه هستند سر در آورد. رابطه‌ی بینشان راکشف کرد. زبان فارسی اگر هیچ چیز نداشته باشد، فحش آبدار زیاد دارد. و ما کهسر این ثروتعظیم نشسته‌ایم چرا ول‌خرجی نکنیم؟» (آشنایی با صادق هدایت،۱۳۶۷)

ناسزاگویی مقامات جمهوری اسلامی از جمله علی خامنه‌ای به مخالفان و معترضان سابقه‌ای طولانی دارد و در تریبون‌های رسمی بارها اتفاق افتاده است، اما این‌بار ورق برگشته است.

اگر چه بیان فحش و ناسزای تند و جنسی علیه مقامات جمهوری اسلامی در اقوال عامه‌ی مردم ایران تازگی ندارد، اما به جرات می‌شود گفت که هیچ‌گاه اتفاق نیفتاده که ایرانیان، به شکل گروهی، آشکار و با صدای بلند، به رهبر جمهوری اسلامی فحاشی کنند.

پدیده‌ی ماجرا دانشگاه شریف بود؛ دانشگاهی که به هارواردِ ایران شهرت دارد و اعتبارش را بر خلاف بسیاری از دانشگاه‌های جهان، نه از تعداد مقالات و یا حتی اساتید طراز اول، بلکه در درجه اول از نخبه‌گانی می‌گیرد که  از طریق کسب مدال در المپیادهای ریاضی و فیزیک و یا هرساله در کنکوری نفس‌گیر به آن وارد می‌شوند.

در اعتراضات اخیر، پیش از دانشگاه شریف هم فحش‌های کاف‌دار و تند در اعتراض‌های اخیر شنیده شده بود، اما روزی  فرا رسید که دانشجویان شریف به فحشِ «بی‌شرف» هم قناعت نکردند و  «نبوغ» و «ابتکار»شان را برای خلق ناسزایی به‌کار گرفتند که هشتگ ‌اش در توییتر میلیونی شد.

دانشگاه شریف محاصره و تمام درب‌های خروجی دانشگاه بسته شد. گفته می‌شود که برخورد تندی که شامگاه یکشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱  با دانشجویان معترض دانشگاه شریف صورت گرفت، ریشه در همین فحش داشت؛ فحشی که از «این ور» و «آن‌ور» ماجرا فاکتور گرفته و مستقیما «بیت رهبری» را نشانه رفته بود. شاهدان عینی می‌گویند که «این فوش هواداران خامنه‌ای را که با پرچم سمت درب اصلی ایستاده بودند، دیوانه کرد».

مشخص نیست چه کسی برای اولین بار، این فحشِ موزون را شعار کرد و  بر سر زبان‌ها انداخت، اما احتمالا خود او هم تصور نمی‌کرد که شعار مزبور، تنها در عرض چند ساعت، در فضای مجازی ترند شود و در فضای حقیقی نیز بر سر زبان بسیاری از شهروندان ایرانی بیفتد. با آن که شعار مزبور، بارِ مفهومی تک‌جنسیتی دارد، اما در برخی ویدیوهای منتشر شده در توییتر، اینستاگرام و فیسبوک، می‌توان گروه‌هایی را مشاهده کرد که در آنها، دختران و پسران در کنار هم این شعار را تکرار می‌کنند و آن چه که در چهره‌ی آنها دیده می‌شود، خشم، جدیت و استقامت است و نه تمسخر و یا خنده‌ی ناشی از سر دادن یک شعار دارای مفهوم جنسی. گویی استفاده از نام آلت جنسی مردانه در این شعار، یک استفاده‌ی عادی نیست و شرایط سیاسی و اجتماعی، باعث شده که معترضین، آن را مجاز بدانند.

مداح دربار: تاریخ بخونین خواهشا!
نشر گسترده‌ی شعاری که «بیت رهبری» را نشانه گرفت، قبح بسیاری از شعارهای مشابه را «در فضای اعتراضی و شرایط انقلابی» ریخت. گویی «تابو» شکست و شریف راه را برای هم باز کرده بود. در گوشه و کنار تهران و شهرستان‌ها، سر و کله‌ی جوانانی دیگری پیدا شد که شعارهای دیگری  با الفاظ جنسی سردادند و  هر کلمه‌ای را که با  «رهبری» و «بسیجی» و «سپاهی»  هم‌قافیه بود، یافتند و  با آن شعار فحش‌گونه ساختند؛  از توپ و تانک و «نفربر» تا  اینترنت «تری‌جی» و  سبزی‌پلو با «ماهی»

کار از این هم فراتر رفت و  ترانه‌سازی و خلق آثار «هنری» با فحش‌ها هم رواج یافت، نمونه‌اش در در کاریکاتور توکا نیستانی یا  ملودی «فایده نداره» از  محمد خدادادی و دیگران.

سایبری‌های وابسته به سپاه و اطلاعات و گروه‌هایی که در این فضا «عرازشه» خوانده می‌شوند، به دانشجویان پاسخ‌های تند دادند. اما این واکنش‌های تند، به ماجرا پایان نداد. فضای توییتر و اینستاگرام و توییتر  پُر شد از هشتگ و فحش‌های کافدار علیه خامنه‌ای و سپاه. کار به‌جایی رسید که این برخی از این فحش‌های «غیرقابل‌ انتشار» به شکل تحت‌اللفظی  و یا سهوا در  برخی از رسانه‌های زبان‌های خارجی از جمله رادیو سوئد هم انعکاس یافت.

‌میثم مطیعی مداح مورد علاقه‌ی رهبری که در فضای مجازی او را «مداح دربار» خوانده‌اند، به زعم خود، شعری هجوآمیز سروده و به این شکل به شعارهای تند، پاسخ داد: «نقشه‌‌ی جنگ داخلی میکشن/یه ذره تاریخ بخونین خواهشن!/ تو مشت انگلیسه افسارشون/ فحش رکیکه کل افکارشون!»

سایت خبری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، با داغ کردن موضوع و به کار بردن عبارت «فحش رکیک استادیومی»، توجه اصولگرایان را جلب کرد تا خیلی زود، یک کارزار تویتری را رقم بزنند. چرا که از دید سپاه و رسانه‌های آن، توهین به ساحتِ رهبری، عبور از همه‌ی خطوط قرمز است.

ناظران و نخبگان چه می‌گویند؟
استفاده از شعارهای دارای سویه‌ی تند و آشکار جنسی، از یک سو موجب برانگیخته شدن خشم طرفداران جمهوری اسلامی و بخش ولایی جامعه‌ی ایران شده و از طرف دیگر، این پرسش را نزد رسانه‌ها، چهره‌های دانشگاهی و کارشناسان اجتماعی و سیاسی برجسته کرده است: چه شد که شعارهای حامل خشونت جنسی و تحقیر جنسی، از سوی معترضین خیابانی این‌همه  تکرار شد و مورد استقبال قرار گرفت؟ آیا تکرار چندباره‌ی این شعارها، می‌تواند قبح اولیه را از بین ببرد و کاری کند که از این به بعد، به جای شعارهای دارای سویه‌ی مطالبات سیاسی و اجتماعی، بیشتر شاهد و شنونده‌‌ی فحش و شعارهای سکسیستی باشیم؟

بسیاری از اساتید دانشگاه شریف، کلاس‌های خود را در اعتراض بازداشت و برخورد با دانشجویان تعطیل کردند و  بیش از ۶۳ تن از اساتید شریف در بیانیه‌ای نوشتند:«همه این عزیزان دختران و پسران ایران اند. جوانان ایران چیز زیادی نمی‌خواهند، آزادی و کرامت، اشتغال، ازدواج، مسکن وامید به آینده.[…] ما از جوانان و دانشجویان خود می خواهیم برای رسیدن به خواسته های خود، از ناسزاگویی و زد و خورد بپرهیزند از دیگر طیف جوانان، دانشجویان بسیجی، علاقمندان به ولایت متقابلا می‌خواهیم استقلال خود را از نهادهای بیرون دانشگاه حفظ کنند».

اتعدادی از اساتید اصولگرا هم در ماجرای شریف، دانشجویان معترض را به هتاکی و لمپن بودن متهم و تعدادی دیگر این شعارهای توأم با فحاشی را محکوم کردند.

محمد رحیمی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف که گرایش اصول‌گرایانه افراطی خود را پنهان نکرده، توییت زد: «ویدئوی فحاشی‌ رکیک در دانشگاه شریف را دیدید؟ من که دانشجوی این دانشگاه بودم واقعا از مردم که مالیات می‌دهند تا هزینه این هتاکان شود خجالت کشیدم تازه این‌ها ورژنِ “نخبگانیِ!” مخالفان جمهوری اسلامی هستند. این فاجعه و فحاشی‌های بی‌شرمانه و بی‌سابقه جمعی از دانشجویان هتاک در دانشگاه شریف (که سطح آن برای لمپن‌ترین مخالفین جمهوری اسلامی هم قفل است) زمانی اتفاق افتاد که هنوز هیچ مواجهه امنیتی و انتظامی چه بیرون دانشگاه و چه درون دانشگاه رخ نداده بود.»

دکتر محمدباقر شمس‌الهی استاد برق دانشگاه شریف، در یادداشتی با عنوان «یکشنبه ننگین» درباره‌ی فحش به بیت رهبری نوشت: «هتاکی‌ها و فحاشی‌های رکیک ناموسی در تجمع بعد از ظهر معترضین در کنار درب جنوبی نیز لکه ننگی بر ساحت فرهنگ و اخلاق در دانشگاه ما است.»

استاد دیگری به نام وحید کریمی‌پور نیز دیگر در مطلبی با عنوان «چگونه یک جنبش می‌تواند به انحطاط کشیده شود» نوشته است: «من نمی‌فهمم که چگونه یک جوان تحصیل‌کرده می‌تواند در جنبشی که برای احترام به زنان آغاز شده،‌ کنار یک همکلاسی دختر بایستد و چنین زبانی را برای بیان خشم‌اش به کار ببرد.»

نظرات مختلف  و مخالف این دیدگاه نیز وجود دارد و برخی کوشیدند آن‌را آسیب‌شناسی و یا ریشه‌یابی کنند.

عباس عبدی جامعه‌شناس و تحلیل‌گر اصلاح‌طلب، نوشت:«برخی از اصول‌گرایان محترم یا نزدیک به آنان ناراحتی شدید خود را از فحاشی در اعتراضات ابراز کردند. به نظرم حق دارند چون رفتار زشتی است. ولی ریشه آن را باید در نظام آموزشی واقعا مبتذل و عرصه عمومی بسته ایران پی گرفت که پس از ۴ دهه ما را به اینجا رسانده و خط تولیدش همچنان فعال است».

دکتر مصطفی مهرآیین، استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی و فرهنگ، در گفت‌وگو با ایسنا گفته است: «محتوا و جهت‌گیری سیاسی ایدئولوژیک دنیاهای زبانی، حاصل گفتمان رقیب آنان است. در واقع گفتمان رقیب، دستورالعمل مخالفان را تعیین می‌کند. اگر گفتمان رقیب در جامعه، متکثر و میانه‌رو بود، اصلا گفتمان شورشی شکل نمی‌گرفت ولی با تک‌صدا شدن گفتمان قدرت مسلط، نیروی مقابل او هم تک‌صدا می‌شود. وقتی شما طرف مقابلت را خس و خاشاک، حشره، هرزه، لجن، بی‌ارزش و از این دست خواندی، او هم فحاشی می‌کند و دیگر عجیب نیست که حتی دانشجو هم ناسزا می‌گوید. وقتی معترضان را ساکت کنیم و اغتشاش‌گر بنامیم، دیگر نباید توقع ادبیات فرهیخته‌ای از آن سو داشته باشیم.»

دکتر صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه نیز معتقد است: «اعتراض‌ها و شعارها از سال ۸۸ تا دی ۹۶ و بعد از آن سال ۹۸ و حالا در مهر سال ۱۴۰۱ رادیکال‌تر و تندتر شده‌ است. بخش عمده‌ای از این ماجرا به دلیل احساس سرخوردگی اجتماعی است. دانشجویی که در دانشگاه تهران یا هر دانشگاه دیگری مشغول به تحصیل است، به احتمال قوی دهه هشتادی است و با تمام آنچه که یک دهه هشتادی کشیده، رو به رو است. اجازه بدهید واقع‌بین باشیم، چه آینده‌ای برای یک دانشجو تصویر شده است؟! دهه هشتادی‌ها لابد پیش خودشان می‌گویند گیرم که دیپلم و لیسانس‌مان را گرفتیم، چه آینده‌ای، کدام زندگی در انتظار ما است؟ شخصا معتقدم این ناامیدی نسبت به آینده که به هر حال در ذهن‌شان شکل گرفته، دلیل اصلی طغیان و نارضایتی این نسل است».

محمدرضا مرادی طادی،استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، به سراغ تبیین روان‌شناختی و «تراکم نفرت» رفته و معتقد است: «وقتی ناخودآگاه معترضان از نفرت تلنبار شده است، فحش دادن و ناسزاگویی راهکاری می‌شود برای بیان نهایتِ انزجاری که فرد از شرایط خودش دارد. افراد و اقشار مختلفی که پایگاه اجتماعی خود را از دست داده‌اند، هیچ نماینده‌ای در سطوح مختلف قدرت سیاسی ندارند، شنیده نمی‌شوند، نادیده گرفته می‌شوند و دائماً حداقل مطالبات‌شان بی‌پاسخ می‌ماند، سوژه‌هایی آکنده از نفرت و خشم‌اند، که مثل همین دعواهای معمول میان دو نفر، می‌توانند ناگاه منفجر بشوند و چشم‌ها را ببندند و دهان را بگشایند و آنچه که نباید بگویند، بگویند».

او همچنین افزوده : «اساساً شعار و شورش معلول است باید علت‌های زایندۀ این شرایط را از بین بُرد. پس به فکر اصلاح راهبردها و رویکردهایی باشیم که این شرایط بحرانی را رقم زده است».

نظر طاها پارسا، سردبیر زیتون را هم به‌عنوان یکی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف، پرسیدم. او رادیکال‌تر از بقیه می‌گوید:«تابو» را بی‌شرف‌ها شکستند نه «شریف»ی. تابویی اگر هست خونِ بی‌گناه است. شریفی‌‌ها هم تابویی را اگر شکسته‌اند «بیت» است که اصطلاحی برای مقدس‌سازی  یک دفترِ کاری و غیر شفاف و نظارت‌ناپذیر است، و شکستنی‌‌اش همانا بهتر. به قول ظریفی در همین ماجرای فحش‌های استا‌یومی،  اشکال از خودِ «رهبر» است که با «داور» همه قافیه است.  از منظر سیاسی‌اش هم که بگذریم، بسیاری از ادبا و شاعران درجه اول ما هم فحش داده‌اند؛  به قولِ  هدایت این «ثروت عظیم»  آمده است که جایی خرج شود».

از نظر این دانش‌آموخته‌ی دانشگاه شریف «بر فحش‌دادن می‌شود ایراد گرفت. ازجمله این‌که فحش‌دادن عموما اخلاقی نیست؛ بدآموزی دارد؛ غالبا با سوژه‌ها وسویه‌های جنسی و جنسیتی همراه است؛ واجد خشونت کلامی است. اما اینایرادها و همه‌ی ایرادهای دیگری که می‌توان بر فحش‌دادن ایراد کرد مانع از ایننمی‌شود که اقرار کنیم گاه حقیقتی که در زبان فحش تقریر می‌شود و رنجی که بهیاری فحش از ادمیان کاسته می‌شود، الترناتیو یا جایگزینی ندارد، یادست‌کمجایگزینی کم‌هزینه و دست‌یافتنی ندارد».

طاها پارسا، با لحنی که نمی‌دانم چه‌اندازه جدی است، می‌افزاید: فحّاشی و فحاشیِ فردی مذموم است. «من» به «تو» نباید فحش بدهم، اما «ما» می‌توانیم و گاهی باید به دیکتاتور فحش بدهیم چون این کارکردی سیاسی و جمعی  برای فحش است. در این‌حا این‌جا زبانِ  فحش  مانندِ زبانِ حکایت است. مزیت‌هایش را حتی می‌توانم بر شمارم. مثلا: زبانِ فحش، «اقتصاد کلمات» را می‌شناسد. با زحمت کمتری مخاطب خود را پیدا می‌کند؛ «زمین نمی‌ماند». یکی از شیوه‌های مبارزه‌یمدنی است به قولی «متمدنانه‌‌تر از پرتاب ِنیزه و گلوله است».‌ در اعتراضاتجنبش‌های اجتماعی «نمادین» است و ارزش نشانه‌شناسانه  دارد. تابو‌شکن وتقدس‌زُداست. استعاری است و از الفاظ و ظاهر عبور کرده، و مهم‌تر از همه «سهلو ممتنع» است. 

مشکل راستی‌ها دقیقا کدام است: «کاف» یا «فحش‌خور»؟
واکنش گسترده راستی‌ها به شعار  سرداده شده در دانشگاه شریف  و سایر فحش‌های تند و جنسیتی، این پرسش را پیش می‌کشد: در بیان شعار تند در مورد بیت رهبری، اصلی‌ترین خطای نابخشودنی چیست؟ استفاده از اسم عوامانه‌ی آلتِ جنسی؟ آیا در چند دهه‌ی اخیر، بسیاری از شعارهایی که در استادیوم‌های فوتبال علیه «داور» سر داده شده، مشابه همین شعار نیست؟ در این صورت چرا نظام جمهوری اسلامی، فکری به حال حفظ حرمت داوران نکرد و اجازه داد که این فحش قدیمی، از اواخر پهلوی دوم تاکنون، همچنان پابرجا بماند؟

سوال دیگر این است که چرا پس از انتشار گسترده‌ی فایل ویدیویی یک بسیجیِ تندرو که به فائزه هاشمی فحش جنسی داد، مطلقا هیچکدام از مقامات حکومت و چهره‌های راست، این عمل را تقبیح نکردند؟

با اندکی کنجکاوی می‌توان این زنجیره سوالات را ادامه داد و مثلا پرسید: اگر دانشجویان دانشگاه‌های تهران  در نقطه‌ای گرد هم آیند و شعار کاف‌دار تندی علیه جو بایدنِ آمریکا، امانوئلِ ماکرون فرانسه یا مقامات اسرائیل سر دهند، آیا اقدام آنها شایان نکوهش و نگرانی است یا جایزه‌ی شهامت انقلابی می‌گیرند؟
زیتون-فرید بهمنش:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *