محارب همان فرمانروای دیکتاتور است، نه ملت معترض و مظلوم. این را من نمیگویم؛ همان امامی که ولایت مطلقه خود را به او گره زدهاید میگوید، در همان منشور حکومتی موسوم به عهدنامه مالک اشتر که میشناسید، حداقل به همان آغازش نگاه کنید:
«… دلسوزی برای ملت، دوست داشتن مردم و لطف به آنان را (همچون زیر پیراهن) بر قلبت بپوشان، برآنان همچون حیوان درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمری؛ مردم دو دسته بیش نیستند؛ یا برادر دینی تو اند، و یا همنوع تو در آفرینش…. تو مسلط بر آنان هستی و خداوندی که تو را به آزمون رفتار با آنان آورده، مسلط بر توست. مبادا خود را در جنگ با خدا (محاربه) قرار دهی که در برابر خشم او دست قدرتی نداری و بینیاز از عفو و رحمتش نیستی، از احساس خدایگونهگی و جباریت بپرهیز که خدا هر جباری را ذلیل و هر خود بزرگبینی را خوار میسازد. با خدا و مردم منصف باش، هم از سوی خودت، و هم نزدیکانت و کسانی (حامیان، سرکوبگرانی) که به آنان گرایش داری. اگر چنین نکنی ستم کردهای و آنکه به بندگان خدا ستم کند، خدا دشمن و دادستان مردم علیه او خواهد بود و او به جنگ با خدا (محاربه) برخاسته، مگر دست بردارد و برگردد. هیچ عاملی برای سلب نعمت خدا و بروز نابسامانیها، موثر تر از قدرت یافتن حاکم برپایه ستم نیست زیرا خدا شنوای دعای مظلومان و در کمین ستمکاران است»(۱).
اصطلاح «محاربه با خدا و رسول» در قرآن درباره مشرکین بتپرست مکه، در آغاز بعثت پیامبر اسلام آمده است که با نفی یکتاپرستی، که مخالف باورهای پدران و اجدادشان بود، با شکنجه و کشتار مؤمنین، «آزادی انتخاب دین» را نفی میکردند(۲)، و امروز شما به زور گشت ارشاد و حجاب اجباری و اعدام معترضین، آنهم در شریعت «لااکراه فی الدین» جا پای همان متعصبان تنگنظر دوران جاهلیت گذاشتهاید.
استناد شما به آیه ۳۳ سوره مائده برای کیفردادن معترضان به عملکرد نظام استبدادی حاکم که به اعدام هزاران جوان برومند در طول چهار دهه گذشته منجر شده است، کوچکترین مورد و مصداق اجراء شده در زمان پیامبر مکرم اسلام و اهل بیت مطهر او ندارد. در حقیقت عملکرد نظام شما مبتنی بر شیوه خلفای جور بنیامیه و بنیعباس و آخوندهای درباری آنان است که این آیه را برای بـقای نظام سرکوبگر خود مصادره به مطلوب کرده و در جهت سرکوب مخالفین و تحکیم پایههای قدرتشان به کار بردهاند.
کیفرهای بعضا شداد و غلاظی همچون: سخت کشتن، قطع دست و پا در جهت معکوس و مصلوب کردن، که در آیه ۳۳ سوره مائده به آن اشاره شده، بیانگر قاعده معمول و متعارف بشری در آن روزگار بوده است. یادآوری آن به دشمنان متجاوز هشداری است که کیفر اعمال آنان در جوامع و نظامات دیگر چگونه است! چنین کیفرهایی حتی میان اعراب دوران جاهلیت، به رغم قتل و غارت میان قبایل مرسوم نبوده، یادآور عملکرد فراعنه مصر و قیصرهای روم با زجرکش و مصلوب کردن، سوزاندن، به چنگ درندگان انداختن، و به جان هم انداختن گلادیاتورهاسا(۳).
نه تنها پیامبر، بلکه امام علی نیز هرگز اصطلاح محاربه با خدا و رسول را درباره سه گروه منافق، پیمانشکن و متحجری که در زمان خلافتش مسلحانه در برابر او قیام کردند و سه جنگ فراگیر به پا داشتند به کار نبرده و به آیه مذکور استناد نکرده است.
آن پیشوا پیام دیگری هم برای مردم مصر، که در آنزمان تحت سلطه اسلام منافقانه معاویه و بنیامیه بودند، دارد که ذکر آن با تکرار همان روشها و منشها در این روزگار و اصرارتان بر اعدام مخالفین خالی از فایده نیست:
«من مشتاق لقاءالله و منتظر پاداش نیکوی اویم، اما تاسف میخورم که اداره امور این جامعه به دست سفیهان و فاجران افتاده، مال خدا را میان خودیها میگردانند، بندگان خدا را خوار و برده ساخته، با اصلاحگران دشمنی کرده و فاسقین را حزب خود قرار دادهاند (۴).
آقای خامنهای!
شما اگر یاران همحزب، همسلک و همفکر خود را، از هاشمی رفسنجانی گرفته تا موسوی و خاتمی و احمدینژاد و روحانی و…. تسویه، و بزرگانی همچون منتظری و امثالهم را خانهنشین کردهاید، به گرد استالین و تسویههای خونینش هم نمیرسید که با کشتن حداقل ۲۰ میلیون و ۱/۵ میلیون اعدامی و زندگی در پناهگاهی در عمق ۳۷ متری زمین، آنگاه که اجلش رسید و سلطه جبارانهاش از سر مردم برداشته شد، سه سالی نگذشت که افشاگری جنایاتش در بیستمین کنگره حزب کمونیست شوروی سابق توسط همان وفاداران سابق آغاز شد و از او جز لعنت ابدی خدا و خلق باقی نماند و بهزودی بساط بهشت موعودش با فروپاشی آن نظام وحشت برچیده شد. مطمئن باشید نظام مشرکانه و مستبدانه ولایت مطلقه فقیه نیز به همت مردم و یاری خدا همچون ولایت مطلقه ارباب کلیسا در دوران قرون وسطای مسیحی برچیده و رنسانسی رهاییبخش در وطن ما بر پا خواهد شد.
آقای خامنهای!
باور کنید خدا شنوای ناله و نفرین مادران داغداری است که جان جگرگوشههایشان توسط جلادان شما گرفته شده است، راه توبه و بازگشت به خدا و مردم هنوز باز است. آیا تجربه قذافیها، صدامها و صدها مستبد دیگر کافی نیست؟
منابع و پانوشتها
۱- وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضارِیاً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَکَ فِى الدِّینِ، وَ اِمّا نَظیرٌ لَکَ فِى الْخَلْقِ، یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ، وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَ یُؤْتى عَلى اَیْدیْهِمْ فِى الْعَمْدِ وَ الْخَطَأِ، فَاَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلَ الَّذى تُحِبُّ اَنْ یُعْطِیَکَ اللّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَاِنَّکَ فَوْقَهُمْ، وَ والِى الاْمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ، وَ اللّهُ فَوْقَ مَنْ وَلاّکَ، وَ قَدِ اسْتَکْفاکَ اَمْرَهُمْ، وَ ابْتَلاکَ بِهِمْ. وَ لاتَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللّهِ، فَاِنَّهُ لا یَدَىْ لَکَ بِنِقْمَتِهِ، وَ لا غِنى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ. ….. اِیّاکَ وَ مُساماهَ اللّهِ فى عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فى جَبَرُوتِهِ، فَاِنَّ اللّهَ یُذِلُّ کُلَّ جَبّار، وَ یُهینُ کُـلَّ مُخْتال. اَنْصِفِ اللّهَ وَ اَنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِکَ، وَ مِنْ خاصَّهِ اَهْلِکَ، وَ مَنْ لَکَ فیهِ هَوًى مِنْ رَعِیَّتِکَ، فَاِنَّکَ اِلاّ تَفْعَلْ تَظْلِمْ، وَ مَنْ ظَلَمَ عِبادَ اللّهِ کانَ اللّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبادِهِ، وَ مَنْ خاصَمَهُ اللّهُ اَدْحَضَ حُجَّتَهُ، وَ کانَ لِلّهِ حَرْباً حَتّى یَنْزِعَ وَ یَتُوبَ. وَ لَیْسَ شَىْءٌ اَدْعى اِلى تَغْییرِ نِعْمَهِ اللّهِ، وَ تَعْجیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقامَه عَلى ظُلْم، فَاِنَّ اللّهَ یَسْمَعُ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدینَ وَ هُوَ لِلظّالِمینَ بِالْمِرْصـادِ.
۲- سوره توبه آیه ۱۰۷. وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ …….
۳- با جستجویی در قرآن در ارتباط با سه کلمه: «یُقَتَّلُوا»،«یُصَلَّبُوا» و «تُقَطَّعَ» ( که تماما در باب تفعل آمده و شدت عمل را وصف میکند)، به شیوه تفسیر قرآن با قرآن و توجه به کاربرد این کلمات میتوان دقیقا به منظور آن پی برد.
الف- سخت کشتن (یُقَتَّلُوا) این فعل که ۴ مرتبه در قرآن تکرار شده، اشاره به سر بریدن فجیع نوزادان پسر بنیاسراییل در مقابل والدین (اعراف۱۲۷و۱۴۱)، به خصوص فرزندان خانوادههای مبارز پیرو موسی (غافر۲۵) دارد. مورد دیگر برخورد اقوام بشری با مزاحمین نوامیس و آشوبگران در شهر به عنوان سنتی تاریخی میباشد(احزاب۶۱).
ب- قطع دست و پا در جهت معکوس عینا در سه آیه قرآن (اعراف۱۲۴، طه۷۱ و شعراء۴۹) از زبان فرعون در تهدید ریزش کنندگان از نظامش به سوی خدای موسی آمده است که همچون امروز کاربرد ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفین داشته است.
ج- به صلیب کشیدن یا دار زدن نیز اشاره به کیفر بسیار معمول در دوران فراعنه مصر و امپراطوران روم دارد. ادعای به صلیب کشیدن عیسی مسیح از آن جمله است (اعراف۱۲۴، طه۷۱، شعراء۴۹ ونساء۱۵۷).
۴-نامه ۶۲ نهج البلاغه….. وَ إِنِّی إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ؛ وَ لَکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّهِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً

جناب آقای سیدعلی خامنهای
با سلام و دعای توفیق طاعت و خدمت؛
این روزها اولین چیزی که بیشتر مردم با نگرانی و اضطراب از هم میپرسند، احتمال وقوع جنگ خانمانسوز و حمله آمریکا به خاک ایران است.
همه سرگردانند که بالاخره کار به کجا خواهد کشید و چه باید کرد؟
مردم بلاتکلیف و متحیرند چون در نظام ولایت مطلقه فقیه، رییس جمهور و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و بقیه مسئولان نظام همگی تابع نظریات رهبری هستند و همه راهها به او ختم میشود.
به این ترتیب خاک و خون ملتی با تمدن چند هزار ساله اینک به خِرَد و تشخیص فردی شما گره خورده و در موضعی قرار دارید که میتواند رحمت ابدی، یا خدای ناکرده، لعنت ابدی خدا و خلق را در پی داشته باشد. بیشک شما به ابعاد عظیم نقش عاقبتساز یا عاقبتسوز خود در این ابتلای عظیم آگاه هستید و میدانید ناخدایی ملتی ۸۰ میلیونی که کشتی سرنوشتش را با سیاستهای منطقهای به سوی سهمگینترین طوفانهای تجزیهکننده سوق دادهاید، چه عواقبی دارد.
آنکه پیامبر خدا بود در امور جنگ و صلح با مردمانش مشورت میکرد و تن به اکثریت آراء میداد، حتی اگر با آن مخالف بود. مسلما شما نیز مشورت میکنید؛ اما مشورت با سران سپاه و کارگزاران خودگماشته با کانالهای ارتباطی محدود، مشورت با اکثریت ملت نیست، آیا به نظرخواهی از کارشناسان ملت و خردمندان با علم و تجربه از جریانات سیاسی یا استادان دانشگاه، که چه بسا با سیاستهای شما موافق نباشند نیازی نمیبینید؟
ملتی که جان و مالشان در صورت شعله ورشدن آتش جنگ نابود میشود، آیا حقی و سهمی در این تصمیمگیری ندارند و نباید مسئولیت اینکار را با صاحبنظران جریانات مختلف تقسیم کرد و از بار ملامت عظیم احتمالی کاست؟
وقتی ملتی در معرض تهدید و تجاوز خارجی قرار میگیرد، عاقلانه ترین راه دفاع، رویکرد به «داخل» و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل بدنه مقاومتی یکپارچه از ملت است. تنها در اینصورت است که مطامع بیگانگان نقش بر آب میشود و موافق و مخالف دوش به دوش هم دفاع میکنند. آیا وقت آن نرسیده است که یخهای موجود و مناسبات منجمد شده را بشکنید و با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اقلیتی، بهویژه رهبران جنبش سبز آشتی ملی باشکوهی برپا کنید؟
بی شک بخشی از ملت، صرفنظر از درصد آنها، مقلد و موافق دربست سیاستهای چهار دهه شما هستند و به آرمانهای توسعهطلبانه منطقهایتان کاملا وفادارند، اما خود بهتر میدانید که اکثریت قاطع ملت یا مخالف این سیاستها هستند، یا اصولا به دلیل هزینههای سنگینی که درسرکوبها دادهاند، ساکت و بیتفاوت شدهاند. این که با اطمینان خاطر میگویید جنگی نخواهد شد، البته برای کسانی آرامبخش است، اما چگونه میتوان رفتار غیر معقول و حساب نشده تیم عهدشکن و جنگ طلبی را که با همین وعده وعیدها به قدرت رسیده و هم اکنون نیز در آمریکای جنوبی به تجاوز مشغول است، و اسلافشان هم بر این سنت بودهاند، پیشبینی کرد؟
خون مردم ما رنگینتر از مردم عراق و لیبی و افغانستان و سایر نقاط دنیا و سنتهای خدا در جوامع بشری هم تغییر پذیر نیست.
قذافی و صدام نیز تا روزهای آخر این تهدیدات را توخالی می شمردند! شما چه تضمینی برای وعده خوشبینانه خود میدهید؟
بشر درمعرض خطاست و شما نیز فرشته نیستید. و خاطره «اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستادهایم» و توجیهات پذیرش ناگهانی و بلاشرط قطعنامه ۵۹۸ و به سراب رسیدن آرمان راه قدس از کربلا میگذرد، هنوز از ذهن ملت ما نرفته است.
این چه سِری است که از آغاز جنگ ایران و عراق، مذاکره مستقیم با دشمن در نظام ما تبدیل به تابو شده و اگر هم از طریق سران و سلاطین واسطهگر و کانال های آشکار و پنهان پیغام و پسغامهایی در جریان است، علنی کردن آن «ذنب لایغفر» محسوب میشود؟ چرا باید از ترس نقض سنت امام با صدام و برآشفتن افراطیون خشونت طلب، غیر مستقیم و زیر میزی مذاکره کرد؟
بالاخره پیامبر اسلام هم با کینه توزترین دشمنان بتپرست زمان در جریان «صلح حُدیبیه»، رو در رو مذاکره کرد و توافقنامهای را که به ظاهر به ضرر مسلمانان میآمد امضاء کرد؛ توافقی که برخی از مسلمانان افراطی را به خشم و خروش آورد و آنرا موجب وهن اسلام شمردند، حال آنکه این صلح که «مفتاح» تنگناهای «قفل» شده توسعه سیاسی و اقتصادی و آرمانی مسلمانان اولیه گشت، در قرآن «فتح المبین» نامیده شده است! زمان نیز ثابت کرد با خرید زمان برای تقویت و گسترش، دو سال بعد مکه بدون خونریزی فتح شد.
شما بهتر میدانید که سیاست پیامبر اسلام در دوران ۱۳ ساله مکه، به فرمان: «کفوا ایدیکم»(نساء۷۷)، دست نگه داشتن از مقابله به مثل بود تا با تزکیه نفس و تقویت بنیه اقتصادی بتوانند آمادگی لازم برای توسعه را کسب کنند.
در قرآن آمده است: «اگر دشمن گرایشی به صلح نشان داد، تو نیز نشان ده و به خدا توکل کن. به فرض هم که قصد فریب داشته باشند، همان خدایی که تاکنون تو را به یاری خود و مومنین حمایت کرده، باز هم خواهد کرد» (انفال۶۱ و ۶۲). از دیدگاه ولایتی نیز امام علی(ع) به فرمانده خود، مالک اشتر، فرمود: از پیشنهاد صلح دشمن هرگز روی متاب که خشنودی خدا در آنست؛ در صلح، سپاهت آسودگی، غم وغصههایت آرامش و شهرهایت امنیت مییابد ( عهدنامه مالک اشتر بند ۳۲).
این حقیقت را البته نمیتوان انکار کرد که در برابر نوکر صفتی مرتجعان بیشخصیت و زبون منطقه و سرسپردگی ذلتبارشان به اربابان جنگطلب، البته عزت نفس و استقلالِ، هرچند تکیه کرده برعصای آزموده عصیانگری دیگر، جای امیدواری دارد و دلالت بر غیرت و قدرتی میکند. ولی «عزت» به «حکمت» هم نیازمند است و بدون آن به استبداد و استکبار می کشد. صفت عزت در مورد خداوند بیش از همه با صفت حکیم (عزیزالحکیم) آمده و پس از آن با رحمت، علم، آمرزش، کرامت، قدرت… و هرگز نام «عزیز» در مورد خدا به تنهایی نیامده است.
مسلمانان نخستین بدون تکیه بر ابر قدرتهای زمانه به عزت و استقلال رسیدند، هرگز با تکیه بر بازیگران و معامله گران بینالمللی، که بارها امتحانشان را سر بزنگاهها دادهاند، نمیتوان به هزینه نابودی یک ملت با شاخ گاو درافتاد! ترجیح مدل قهرآمیز کره شمالی و کوبا بر مدل واقعگرایانه و منطقی آلمان و ژاپن، که به رغم شکست در جنگ دوم جهانی، بدون ارتش مستقل از قدرتهای برتر جهان شدند، عاقلانه نیست و مدل مالزی مسلمان بشار احمد یا چین قدرتگرفته را نیز نمیتوان نادیده گرفت.
میدانم که توصیه میکنید همه فریادها را سرآمریکا بکشید که نقض یکطرفه توافق بینالمللی برجام، قلدرمنشی و زورگوییاش اظهرمن الشمس است. این امر بدیهی البته آسانترین کار است و افراطیون داخلی را هم راضی خواهد کرد، ولی چه سود که اهل خانه را سخن با پدر خانه است تا بهانه به دست زورگوی نظم نوین جهانی در جلب افکارعمومی مردم دنیا برای زمینه سازی حمله ندهد و قدرتهای غربی را، که خود به گونهای اسیرند، با اولتیماتوم و انتظارات بیش از توانشان بهسوی حریف سوق ندهد و موجب خراب شدن خانه بر سرساکنانش نگردد.
بی شک شما نمیخواهید نسلهای آینده درباره شما همانگونه داوری کنند که امروز شما در باره فتحعلیشاه و اطرافیان نالایقش که درعهدنامههای ترکمانچای و گلستان بخشهای بزرگی از خاک ایران را واگذار کردند، داوری میکنید.
فتحعلیشاه پیش از آن واگذاری در نامه به فرزندش عباس میرزا سوگند خورده بود که: به خدای لایزال که جان ما در قبضه قدرت اوست، کار روسیه تا یکسال دیگر تمام است! اما با وساطت بازیگرانهای انگلیس آن تجزیه ننگین به نفع روسیه انجام شد. فاعتبروا یا اولیالالباب!
آزادی و استقلال ازاستبداد چند هزار ساله نعمت کوچکی نبود که مبدل به سلطهای دیگر شود؟ تا فرصت باقی است باید از این طاس لغزنده ملت را رهانید که رضایت خدا و خلق در آن است. این هشدار عبرت آموز قرآنی، تصمیم گیران امروز نظام ما را نیز شامل میشود:
آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا به ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند (سوره ابراهیم ۲۸)؟
عبدالعلی بازرگان
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸- ۲۱ می ۲۰۱۹
زیتون