مدرسه رفتن دختران یکی از حقوقی بود که آنها به سختترین شکل توانستند آن را به دست بیاورند. بخشی از طیف سنتی با تحصیل زنان مخالف بود و ورود دختران به مدرسه به مساوی با کفر میدانستند؛ شیخ فضلالله نوری و سیدحسن مدرس مهمترین چهرهها بودند.
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «شیخ فضلالله نوری در جلسهای به ناظمالاسلام کرمانی درباره مدارس جدید میگوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست..؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟» (تاریخ بیداری ایرانیان – بخش اول – جلد اول)
«زنان ایران پس از انقلاب مشروطه، با یک جهش، بدل به یکی از مترقیترین و رادیکالترین زنان جهان شدهاند. آنها بدل به آموزگار، سخنگوی سیاسی، روزنامه نگار و نویسنده شدهاند. از برهم خوردن تصورات دیرینه چه باک، زیرا مطلب فوق حقیقت محض است.» مورگان شوستر
انقلاب مشروطه مهمترین رخداد سیاسی و تاریخی ایران معاصر است که بسیاری از گروههای تحت ستم که تا آن زمان نقشی در سیاست و گفتمان رسمی نداشتند، در آن درخشیدند و به احیای حقوق سرکوب شده خود برخاستند. از جمله این گروههای تحت ستم زنان بودند که در جریان انقلاب مشروطه شاهد نخستین فعالیت منسجم آنان هستیم.
جان فوران فعالیت زنان در مشروطه را این گونه شرح میدهد: «زنان در طیف کاملا گسترده و چشمگیری فعالیت میکردند و بر خلاف مردان تقریبا همگی در اردوی انقلاب بودند. حضورشان در اغلب رویدادهای کلیدی از جمله بسطنشینی ۱۲۸۵ تهران، تظاهرات تبریز و مقاومت آذر و دی ۱۲۹۰ ثبت شده است. محروم کردنشان از حق رای نیز آنها را از مشارکت سیاسی و سایر اشکال فعالیت مثل تاسیس مدرسه و روزنامه باز نداشت. زنان دهها انجمنهای خاص خود را برپا کردند.»
یکی از حقوق بنیادینی که زنان در پی تحقق آن بودند عبارت بود از حق تحصیل برای دختران. زنان ایرانی تا پیش از انقلاب مشروطه تنها در حوزههای علمیه و مکتب خانه امکان آموزش داشتند. علاوه بر محدود بودن آموزش در این مکاتب و فقدان علوم جدید، دختران حق آموختن نوشتار را نیز نداشتند.
آموزش خواندن برای دختران مجاز بود ولی دختران نباید نوشتن میآموختند و معروف بوده دختر، مشق که بلد شد، کاغذپرانی میکند؛ یعنی نامه عاشقانه مینویسد. همچنین دختران محصل در مکتبها مکرر مورد تعرض جنسی از سوی مردان خانواده ملاباجیها قرار میگرفتند.
با همین اوصاف هم درصد بسیار کمی از دختران به مکتب میرفتند و قاطبه زنان ایرانی سواد خواندن و نوشتن نیز نداشتند. تقاضای زنان برای برخورداری از آموزش از سال ۱۲۸۵ مطرح شد. با وجود بیمیلی بسیاری از دولتمردان، «بیبی خانم استرآبادی» مدرسهای دخترانه در سال ۱۲۸۵ تاسیس کرد که راه را برای تحصیل دختران هموار کند.
به گزارش رویداد۲۴ پیش از مدرسه بیبی خانم، نخستین مدرسه دخترانه در ایران توسط کشیشهای پرسبیتری در ارومیه تاسیس شده بود، اما تنها دختران ارامنه در آن تحصیل میکردند. کشیشان آمریکایی در تهران، تبریز و همدان نیز مدارسی برای آموزش دختران تاسیس کرده بودند، اما خانوادههای ایرانی میلی برای فرستادن فرزندان خود به این مدارس نداشتند. تمام خدمات این مدارس اعم از کتاب و ثبتنام و اقامت شبانهروزی رایگان بود، اما تحصیل زنان امری بسیار بدیع به حساب میآمد و هیچکدام از این اقدامات برای ترغیب خانوادهها کافی نبود. اما عمل بیبی خانم، تاسیس مدرسهای دخترانه برای شهروندان مسلمان؛ آنهم توسط یک زن مسلمان، اقدامی بیسابقه بود. این مورد به ویژه نگرانی روحانیون را که مخالف تحصیل زنان بودند برانگیخت.
نوه بیبی خانم درباره تاسیس این مدرسه مینویسد: «این مدرسه خیلی سر و صدا راه انداخت. امام جماعت مسجد عبدالعظیم پای منبر گفته بود که کلمه «دوشیزه» شهوتانگیز است؛ وای بر ملتی که مدرسه دوشیزگان داشته باشد! سایر ملاها نیز علیه مادربزرگم اقدام کردند. سیدعلی شوشتری اعلامیه چاپ کرد و نوشت این مدرسه مال زنی است که مفاسد دینیه دارد. خانهاش محل اجتماع هنرمندان است و در آن تار میزنند.»
فشارهای بسیاری بر بیبی خانم وارد شد و قشریون مرتجع خانه وی را آتش زدند. آنها بیبی خانم و دختران محصل مدرسه وی را علنا فاحشه خطاب میکردند و نهایتا فشارها به حدی رسید که دولت این مدرسه را تعطیل کرد. در خاطرات دختر بیبی خانم آمدهاست که یکی از روحانیان بر سر منبر گفته بود: «بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز باشد.»
اما زنان با وجود مخالفت روحانیون مدارسی برای خود تاسیس کردند و بسیاری از محصلان از فرنگ برگشته نیز به قصد آموزش دختران در مدارس مذکور داوطلب شدند. کار به جایی رسید که شیخ فضلالله نوری و سیدعلی شوشتری رسما فتوا دادند که تاسیس نهادهایی مانند مدارس دخترانه حرام است و پیروانش آنها در کوچه و خیابان به محصلان و معلمان حمله میکردند و به صورتشان تف میانداختند.
در این اثنا مبارزه برای حق برخورداری زنان از تحصیل بالاگرفت و مشروطهخواهان در برابر مشروعهخواهان قرار گرفتند. روزنامه حبلالمتین در اقدامی بیسابقه نامه زنی خطاب به شیخ فضلالله نوری را منتشر کرد که در آن با استدالال و استناد به متون مقدس اسلامی شیخ فضلالله را بیسواد خطاب کرده و نوشته بود: «واضح نمایید که حق نشستن بر مسند شریعت را ندارید.»
شعرای پیشروی نهضت مشروطه نیز با اشعار و مقالات خود به دفاع از حقوق زنان بر خاستند. نسیم شمال چنین سرود:
«در قم رفقا میل کباب و کره کردند / پس حمله به قاب و قدح افشره کردند
در نمرهی پنجم چو حمایت ز زنان داشت / او را سه نفر مساله گو مسخره کردند
گفتند نباید که زنان درس بخوانند / باید که زنان با بچه در خانه بمانند»
همچنین ملک الشعرای بهار سرود:
«نشود منقطع از کشور ما این حرکات / تا که زن بسته و پیچیده به چادر باشد
حفظ ناموس ز معجر نتوان خواست «بهار» / که زن آزادتر اندر پس معجر باشد»
عارف قزوینی نیز از مدافعان حجاب اختیاری و حق تحصیل زنان بود:
«آشفته کن زطره آشفته کار زهد / یک موی حرف زاهد خودبین به خود مگیر»
همانطور که در تاریخ بیداری ایرانیان گزارش شده است، شیخ فضلالله نوری در واکنش به این مشروطه خواهان، شاکی بود و گلایه میکرد که آنها میگویند: «تمام ملل روی زمین باید در حقوق مساوی بوده زمی و مسلم خونشان متکافر باشد و با همدیگر در آمیزند و به یکدیگر زن بدهند و زن بگیرند» و فغانش از کلمه «آزادی» به آسمان بود! لعنت میکرد که فنون فحشا و فسوق و فجور تا کجا شایع شده است.»
مبارزه زنان برای بهدست آوردن حق تحصیل تا سالهای پس از استبداد صغیر ادامه یافت و در مجلس دوم با مخالفت سیدحسن مدرن و پیروانش روبرو شد. همانطور که در مذاکرات مجلس دوم میخوانیم، آیتالله مدرس در مخالفت با حاجمحمد تقی نماینده همدان که مطالبهی حق رای زنان را در مجلس دوم مطرح کرده بود چنین میگوید: «از اول عمر تا حال بسیار در بر و بحر اتفاق افتاده بود برای بنده، ولی بدن بنده به لرزه در نیامده و امروز بدنم به لرزه آمد میبینم خداوند قابلیت در اینها قرار نداده است که لیاقت حق انتخاب داشته باشند.»
با وجود این مخالفتها جمعیت روزافزونی از زنان تحصیل کردن و با ایجاد سازمانها و انجمنهای مختلف به احقاق حقوق خود پرداختند. به گونهای که روزنامهای بریتانیایی اوضاع زنان ایرانی را در سالهای ابتدایی پس از مشروطه چنین وصف میکند: «تعجبی ندارد که امواج نهضت زنان به کرانههای دوردست ایران نیز رسیده است و ژرفاندیشان پرشور و جوانان ایران از سوسیالیسم، تقسیم کار، دموکراسی و حقوق زنان میگویند و مردم دخترانشان را به تعلیم و تربیت مدرن اروپایی ترغیب میکنند.»