خاندان سلطنتی اموال گرانبها و ارزشمند تاریخی را با خود خارج نکردهاند
وضع نامشخص داراییهای ارزشمند و میراث ملی ایران مانند اموال کاخها و جواهرات سلطنتی با افشای دروغ سخنگوی دولت سیزدهم در خصوص تاجهای سلطنتی به فرصتی برای کنجکاوی در مورد سرنوشت اموال ارزشمندی که در دوران حکومت اسلامی به یغما رفتند، بدل شد.
ادعای سخنگوی دولت ابراهیم رئیسی درباره خارج شدن تاجهای سلطنتی و تاریخی در دیماه ۱۳۵۷ را وزیر میراث فرهنگی در شرایطی رد کرد که بسیاری از کارشناسان هم در مورد وجود آنها در ایران پس از آن تاریخ، اسناد روشنی ارائه کردند. با توجه به نگرانیها در خصوص سرقت این اموال ارزشمند، ضرغامی با حضور در موزه جواهرات اعلام کرد این تاجها هرگز از ایران خارج نشدهاند. تکذیب این موضوع این فرصت را در اختیار رسانهها قرار داد که بپرسند چرا درهای موزه جواهرات مدتها است به روی بازدیدکنندگان بسته است و سرنوشت باقی جواهرات خاندان سلطنتی که در این موزهها نگهداری میشدند، چه شده است.
همچنین دیگر وقایع پیدرپی که حاکی از خروج برخی اموال ارزشمند از ایران بود، از جمله تابلو نقاشی مظفرالدینشاه اثر کمالالملک، بار دیگر این پرسش را مطرح کرد که پس از انقلاب، چه بر سر اموال کاخهای سلطنتی آمد؟
برای پیدا کردن پاسخ این سوال باید به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ برگشت.
اعلام بیطرفی ارتش اگرچه در تصاویر رسانههای نزدیک به انقلابیون باعث شادی بود، برای نزدیکان روحالله خمینی فرصتی برای حمله به کاخهای سلطنتی و تاراج اموال آنها فراهم کرد. محمدرضا مرادی، خدمه دربار در آن سالها، میگوید مجموعه کاخهای سعدآباد به مدت سه روز تاراج شدند؛ تاراجی که بعدها مدیران این مجموعه اعلام کردند حتی پس از استقرار نیروهای حفاظتی، به دلیل گستردگی مجموعه و تعداد زیاد درها، همچنان ادامه داشته است.
در روایت نیروهای حفاظتی هم آمده است که پس از استقرار نیروهای شبهنظامی نزدیک به روحالله خمینی، شبها همچنان شاهد شکسته شدن پنجره کاخها و خروج اموال بودند تا آنجا که ناچار شدند پنجرهها را با تختههای چوبی بپوشانند.
اینکه طی یک هفته پس از انقلاب چه اموالی از کاخ خارج شدند، هرگز مشخص نشد، اما مسئله اصلی زمانی رخ داد که نیروهای حفاظتی جدید تصمیم گرفتند اموال را به کاخ سفید که بعدها موزه ملت نام گرفت، منتقل کنند؛ انتقالی که امروز مشخص شده است هیچ فهرست روشنی از آن تهیه نشده و حتی بعدها که این اموال بین نهادهای مختلف از قبیل بنیاد مستضعفان، میراث فرهنگی، موزه جواهرات و خزانه بانک مرکزی تقسیم شدند، باز هم مشخص نشد کدام اموال در اختیار کدام نهاد قرار گرفتند و کدام اموال بهکل ناپدید شدند.
در کاخ نیاوران که جمهوری اسلامی مدعی است در همان ساعات اول اعلام بیطرفی ارتش نیروهای حفاظتی در آن مستقر شدند، بازهم نحوه جمعآوری اموال و انتقال آنها سرشار از ابهام است. تنها در یک فقره، نیروهای حفاظتی مدعیاند ۷۰۰ کیلو طلا و جواهر از کاخ منتقل شده است اما از جزئیات این ۷۰۰ کیلو جواهرات هیچ فهرست دقیقی در دست نیست که بتوان بر اساس مقصد نهایی آنان متوجه شد چه قطعاتی مفقود شدهاند.
نکته دیگر این است که طی ۴۰ سال گذشته، بازدیدکنندگان کاخها در ایران بارها گفتهاند که با توجه به تصاویر ثبتشده پیش از انقلاب مشخص است برخی فرشها، لوسترها و تابلوها ناپدید شدهاند. پاسخ مدیران مجموعه تنها این است که این اموال به انبارها منتقل شدهاند، اما باز هم هیچ مدرک مستدلی در اختیار نیست که این انبارهای ناشناس در اختیار کدام مجموعهها بودهاند و اموال موجود در آنها با اموال مستقر در کاخها دقیقا چه تفاوتی دارند.
در کنار بحث احتمال مفقود شدن و سرقت این اموال، مورد دیگری که نگرانی فعالان حوزه میراث فرهنگی را در پی داشته، تخریب این اموال است. در کاخ نیاوران، فرشهایی باارزش وجود دارند که کارشناسان حوزه فرش طی دهههای گذشته بارها درباره فرسودگی و بیدزدگی آنها هشدار دادهاند.
البته قصه پرغصه فرشهای کاخهای سلطنتی تنها به کاخ نیاوران محدود نیست. در روزهای اخیر مدیران میراث فرهنگی برای مفقودشدن فرشهای باارزش کاخ سعدآباد هم هیچ پاسخ قانعکنندهای نداشتهاند. نهاد ریاستجمهوری مدعی است ۴۸ قطعه فرش مفقودشده به موزه فرش انتقال داده شدهاند. فرشهایی با ارزش نسبی ۱۳۰ میلیارد تومان که تنها چند روز بعد، انتقال آنها به موزه فرش تکذیب شد و مهران صحرایی که بهتازگی سرپرست موزه فرش شده، اعلام کرد که «در این سالها، هیچ فرشی آن هم در این تعداد (۴۸ تخته فرش) به موزه فرش داده نشده است».
هرچند این اظهارات نیز با اطلاعیه موزه فرش که در آن اعلام شد «در تاریخ ۲۹ اردیبهشتماه سال ۱۳۸۷ دو تخته قالی از کاخ بوستان (نهاد ریاستجمهوری) به شماره اموالی ۵۱ــ طبقه ۸ بافت مشهد و شماره اموالی ۷۷ــ طبقه ۸ بافت بیرجند، هر دو با طرح شیخ صفیالدین (لچک ترنج) به موزه فرش ایران به طور امانی منتقل شد» تناقض دارد.
نیاوران و سعدآباد تنها کاخهایی نیستند که فرشهای آنان مفقود شدهاند. پس از واگذاری کاخ مرمر به مجمع تشخیص مصلحت، بخشی از اموال این کاخ هم منتقل شدند که این انتقال تا امروز به ابهام در سرنوشت دستکم ۲۹ قطعه فرش منجر شده است. پس از بازپسگیری این کاخ از مجمع تشخیص مصلحت و تبدیل آن به موزه هنر، اعلام شد ۲۳ تخته فرش بهمنظور حفظ و نگهداری با ثبت کد اموال موزهای به خزانه بافتههای تاریخی موسسه موزههای بنیاد مستضعفان منتقل شدهاند. فعالان میراث فرهنگی این مسئله را به دیده تردید نگاه میکنند. چرا که با در نظر گرفتن تصاویر پیش از انقلاب، مشخص است اموال مفقودشده این کاخ بهمراتب بیش از چندتخته فرشاند.
وقتی به سرنوشت کاخ ملکه مادر، کاخ مروارید و کاخهای سلطنتی در شهرهای دیگر نگاهی میاندازیم، به نظر میرسد آنچه بر سر اموال کاخهای سعدآباد و نیاوران و مرمر آمده است، اصلا عجیب نیست. به گفته مدیران کنونی کاخ مروارید، این کاخ پس از انقلاب طوری غارت شد که عملا چیزی در آن باقی نماند و مدیران میراث فرهنگی استان البرز معتقدند به بازگرداندن اموال تاراجشده هیچ امیدی نیست.
در بایگانیهای خصوصی خبرنگاران، تصاویری از حراج پوشاک سلطنتی کنار خیابانهای کاخ هست که نشان میدهد لباسهای باقیمانده در کاخ به سبک حراجیهای جنوب شهر فروخته میشدند. کاخ ملکه مادر نیز از جمله کاخهایی است که مدیران آن پذیرفتهاند پس از انقلاب بخش عمدهای از اموالش به غارت رفته است.
با در نظر گرفتن آنچه طی ۴۰ سال گذشته بر سر اموال کاخهای سلطنتی آمد، میتوان گفت دلایل اصلی آن جابهجایی مکرر اموال بدون ثبت دقیق و فهرستنویسی روشن از آنها بوده که امروز میتوان گفت تعمدی و آگاهانه صورت گرفته است تا نتوان به فهرست دقیق آثار مفقودشده دست یافت. کما اینکه ادعای نگهداری برخی اموال در انبارهای غیرقابل بازدید، نبود امکان بازدید عمومی از بخشهای زیادی از کاخها و ممکن نبودن دسترسی کارشناسان به انبارها و موزهها برای اعتبارسنجی اموال نیز احتمالا تکمیلکننده همین رویکرد باشد. موردی که سبب شده است حتی در خصوص برخی جواهرات موجود در موزه جواهرات این شبهه ایجاد شود که آیا ما با نمونه اصل در موزه طرفایم یا اینها نسخههای جعلی ساختهشده طی ۴۰ سال گذشتهاند که به نمایش درآمدهاند.
جابهجایی مسئولیت نگهداری اموال بین نهادهای مختلف نیز از جمله دلایلی است که سرنوشت این اموال را در ابهام فرو برده است. همانطور که در موضوع فرشهای کاخ سعدآباد و مرمر شاهد بودیم، این جابهجایی مکرر مسئولیت نگهداری اموال سبب شده است هیچکس به طور رسمی به قصور در حفظ این اموال متهم نشود.
فقدان فهرست دقیق از اموال ثبتشده و همخوانی نداشتن اموال فهرستشده با موارد به نمایش گذاشتهشده نیز پوششی دیگر بر بلایی است که بر سر میراث ملی آمده است.
طی دهههای گذشته، مدیران میراث فرهنگی، بنیاد مستضعفان و نهادهایی از قبیل مجمع تشخیص مصلحت، ریاستجمهوری و دیگر نهادهای مستقر در این کاخها حاضر نشدهاند فهرستی دقیق از اموال در اختیار خود ارائه کنند. در مواردی، حتی مدیران مستقر مدیران پیش از خود را به دست بردن در اموال و جابهجایی بدون مجوز متهم کردند که نشان میدهد احتمالا شدت خسارت وارده و اموال مفقودشده بیش از چند قطعه فرش باشد.
در کنار این موارد نباید فراموش کرد که سرقت از موزههایی همچون موزه ملت سعدآباد که بازهم فهرست روشنی از اموال سرقتشده آن منتشر نشد، بهانهای در اختیار مدیران گذاشته است که اگر روزگاری جامعه از اشیای خاصی سراغ گرفت، بتوانند آنها را در فهرست اموال سرقتشده قرار دهند.
بر اساس خاطره افرادی که بهمن ۵۷ برای نخستینبار وارد کاخها شدند، بسیاری از اتاقها دستنخورده بودند که نشان میداد خاندان سلطنتی اموال گرانبها و ارزشمند تاریخی را با خود خارج نکردهاند. شاید تصور خاندان پهلوی این بود که حتی اگر بنا نباشد روزی به ایران بازگردند، همانطور که آنها این اموال را بهعنوان میراث ملی نگهداری میکردند، برای حاکمان بعدی نیز ارزشمند خواهند بود و محافظت خواهند شد. اما امروز روشن است که تصور خاندان پهلوی اشتباه بوده است؛ چرا که حاکمان اسلامی از همان روزهای نخست کینه و نفرت خود از تاریخ این سرزمین را علنا فاش کردند؛ کینهای که آنها را از حفظ میراث ملی این سرزمین بینیاز کرده و دستشان را برای غارت و چپاول داراییها باز گذاشته است.