آشی که علی خامنه‌ای پخت، رحیم قمیشی

By | ۱۴۰۲-۰۴-۰۷

کمتر کارشناس دلسوزی است که از بحران‌های متعدد پیرامون ما اظهار نگرانی نکند.برخی بحران‌هایی که دیده می‌شوند، بسیار فوری هستند و با زندگی روزانه ما سروکار دارند، اما بحران‌هایی هم هستند که صدایشان سال‌ها بعد در خواهد آمد. بحران محیط زیست، بحران حس عدم تعلق به کشور، بحران بی‌اعتمادی.

آموزش و پرورش ناکارآمد و فشل، ۲۰ سال بعد خود را نشان خواهد داد.آموزش‌عالی خسته و بی‌انگیزه ۱۰ سال بعد.مدیریت ناصحیح آب کشور سال‌ها بعد اثراتش را معلوم می‌کند.

مدیران ناشایسته، گاه به‌سرعت خود را در کشور نشان می‌دهند و گاه سال‌ها بابد بگذرد تا متوجه شویم چه بر سر کشور آورده‌اند.گر چه بحران‌های زمان‌دار معمولا بلاهای ماندگارتری بر سرنوشت ما آوار می‌کنند، اما مشکلات جاری علائمی هستند که نباید نادیده گرفته شوند، آنها نوک‌های کوچک کوه‌های یخی هستند که اصلشان در زیر آب قرار دارد.

امروز اکثر صنایع مهم مصرف کننده برق، از جمله صنایع فولاد و کارخانجات تولید سیمان، اخطار گرفته‌اند که تنها با درصدی از ظرفیت خود، حق ادامه کار دارند.صنایع مجبورند تولید خود را کاهش داده، صادرات خود را قطع نموده، کارگران خود را کاهش داده و طبق معمول نسبت به خام فروشی و یا تعطیلی اقدام کنند.

ممکن است برخی نام این مشکل را بحران نگذارند، توجیه کنند در بسیار کشورها مشکل آب و برق و آموزش و نفت و بودجه و کاهش ارزش پول ملی و بی‌اعتمادی و مهاجرت و… هست، اما در زیر پوست کشور، نابودی منابع، بیکاری، از بین رفتن درآمدها، بی‌سرنوشتی نسل آینده و فرار مغزها جریان دارد.

دوست جانباز کرمانی‌ام با من تماس گرفته. آسایشگاه ما به دلیل آنکه شرکت فولاد حامی‌اش، با مشکلاتی مواجه شده در آستانه بسته شدن قرار گرفته. ۴۰ جانباز قطع نخاع نگرانند، قرارداد پرستاران نگهدارنده آنها تمدید نشده.

می‌گوید مگر ما جانبازان چند سال دیگر زنده‌ایم! می‌پرسد وقتی جنگ تمام شد و همه نفس راحت کشیدند، ما تازه نفس نفس زدن‌هایمان شروع شد، آیا مدیران جدید و تازه به دوران رسیده، نمی‌دانند!می‌پرسد چند سال دیگر کشور روز خوش را خواهد دید تا ما با آرامش روزهای اندک باقیمانده زندگی خویش را بگذرانیم.

آیا مدیران جدید که با شعارهای انقلابی به سر کار می‌آیند نمی‌دانند جانبازان امروز در چشم همه مردم هستند و می‌بینند فردا با انها هم چه معامله‌ای خواهد شد…چه بگویم؟!جز خجالت و شرمندگی!اینکه شهرداری به‌جای داشتن شهر تمیز روی اورده به کار سیاسی.

اینکه کارخانجات امروز دغدغه اصلی‌شان تامین برق شده، اینکه موج مهاجرت دیده می‌شود، اینکه همه کارشناسان آموزش و پرورش و وزارت علوم معتقدند سیستم آموزشی کشور بسیار نگران کننده است، اینکه جانبازان قطع نخاع نگران فردا صبح خود هستند، همه نشانه‌هایی است از بحران‌های عمیق‌تر و وحشتناک‌تری که سال‌ها بعد خود را نشان خواهد داد.اگر امروز برق نیم‌بندی وجود دارد، مصرف بنزین با تولید سر به سر شده، شهرها ظاهرا آرام هستند، نباید ما را به اشتباه بیندازد.

کشور آبستن بحران‌هایی است، که امروز تنها کارشناسان دورنگر می‌بینند و طبیعی است رهبران تصور کنند ما دچار توهمیم!چه باید کرد؟آنها که بحران‌های جاری را لمس کرده و فریاد نمی‌کنند بیشترین ظلم را به کشور می‌کنند.آنها که آینده را نگران کننده می‌دانند و می‌گویند به من چه، سهیم در این ظلم هستند.

آنها که کشور را به مرحله‌ای رسانده‌اند که نهایت افق دید متولیان به چند هفته، چند ماه و یا حداکثر، سال جاری محدود شده، عملا کشور را به نابودی می‌برند.فریاد زدن آنچه باید باشد ونیست. آنچه نسل‌های جدید را از آینده و ماندن در کشور، بی‌انگیزه و ناامید کرده.

آنچه ما را روز به روز با کشورهای عقب مانده، ضعیف و بحران زده جهان نزدیک می‌کند، بیان ناکارآمدی تصمیم‌گیران اصلی، یک وظیفه همگانی است.سکوت در برابر بحران‌ها، یعنی سکوت در برابر نابودی ایران.

اندیشمندان، اساتید دانشگاه، فعالین سیاسی و اجتماعی، کارشناسان، و تک تک مردم، همه مسئولیت دارند.فردا ما را نخواهند بخشید!فردا کوتاهی ما را فراموش نخواهند کرد.به ما نخواهند گفت نسل مظلوم!!ما را نسل بی‌تفاوت خواهند نامیدکه شاهد بحران‌ها بودیم و هیچ نگفتیم!و هیچ کاری نکردیم.

کانال نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *