رسانهها وقتی خشونت را ترویج میدهند، به ابزاری خطرناک برای سلامت مردم و جامعه تبدیل میشوند، چراکه خشونت رسانهها، عصبانیت، خودکشی، پرخاشگری و اقدامات تجاوزکارانه را افزایش، و از اعمال خشونت حساسیتزدایی میکند. چنین رسانههایی، رسانه خطرناک خوانده میشوند، چراکه بین تولیدات آنها و پرخاشگری، رابطه مستقیم وجود دارد.
کلیشههای جنسیتی، ادبیات نفرتانگیز، مدلسازیهای نامطلوب و …، رسانه را به رسانه مروج خشونت تبدیل میکند، لذا با شناخت آنها باید از خود و دیگران، بهخصوص نوجوانان محافظت کرد. برای نمونه، به این گزارش خبرگزاری رکنا که روز ۱۷تیر۱۴۰۲ با عنوان «پسر غیرتی مادر خائنش را کشت / مرد هوسران هم کشته شد»، دقت کنید.
در این گزارش آمده:
یک پسر ۲۲ ساله وقتی میفهمد مادرش بههمراه دوست پنهانی خود از شمال فرار و در خانهای اجارهای در ورامین زندگی میکند، به آنجا رفته و با همدستی دو دوست خود، آنها را میکشد. شهرام در اعتراف به قتل مادر و مرد همراه او گفته: «مادرم ۲۳ سال قبل با پدرم که ۳۰ سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. اما مدتی قبل با مرد جوانی به نام صابر آشنا شده و همراه او از خانهمان در شمال فرار کرد و به تهران آمد. وقتی فهمیدم آنها در ورامین زندگی مخفیانهای را شروع کردهاند، همراه دو نفر از دوستانم به آنجا رفتم. وقتی صابر را در حیاط دیدم، بهسمتش حمله کردم و او را با چاقو زدم. سپس سراغ مادرم رفتم و به او شلیک کردیم. من گمان میکردم ممکن است صابر زنده باشد، به همین خاطر دوباره سراغش رفتم و چند تیر ساچمهای به سر او زدم و همراه دوستانم فرار کردم.
شهرام اضافه کرده «مادرم با آبروی ما بازی کرد و مستحق مرگ بود. من از قتل مادرم پشیمان نیستم. وقتی فهمیدم مادرم با صابر فرار کرده، تصمیم گرفتم او را بکشم؛ ریختن خون او حلال بود و من ناراحت نیستم.»
رضا همدست شهرام هم گفته «وقتی شهرام ماجرا را برایم تعریف کرد، ناراحت شدم. من اسلحه شکاری تهیه کردم و سه روز بعد همراه دوستم راهی تهران شدیم تا از ناموس رفیقمان دفاع کنیم.»
«غیرت و آبرو»، دو کلیشه جنسیتزده که توسط رسانههای خطرناک مثل رکنا برای سالهای طولانی ترویج شدهاند، بانی قتلهای ناموسی بیشماری در ایران بودهاند. کلیشههای جنسیت یا Gender Stereotype، ریشههای قوی در افکار ما دارد و افراد جامعه از کودکی، تحت تاثیر این کلیشههای جنسیتی قرار دارند. والدین و رسانهها، هر دو در تعمیق این کلیشهها همواره نقش عمده داشتهاند. تصویر رسانهی ساخته جنسیت، بر نحوه درک ما از دنیای اطرافمان تاثیر دارد و اتفاقا از قدرت بالایی نیز برخوردار است.
خبرگزاری رکنا و نویسنده این گزارش، بهجای روشن ساختن بعد ضد انسانی و ضداخلاقی کار این جوان ۲۲ ساله، با «غیرتی خواندن او» و «تکیه بر قتل برای احیا آبروی از دست رفته»، به خشونت و کلیشههای غلط جنسیتزده دامن زده، و مقدمهای میشود برای قتلهای ناموسی بعدی.
کلیشهها عمدتا ساخته و پرداخته رسانهها هستند و در طول زمان نهادینه شدهاند و بر نوع رفتار ما تاثیر دارند. این کلیشهها، عموما تاثیرات منفی بسیاری بههمراه دارند. همین تاثیرات منفی است که وقتی این پسر جوان ماجرا، فرار مادرش را برای دو دوست خود تعریف میکند، آنها بهجای اینکه به دوستشان کمک کنند تا بتواند خشم خود را کنترل کند و او را آرام کنند، با او همراه شده و در این جنایت شریک میشوند، چراکه آنها نیز حق را به این جوان ۲۲ ساله میدهند و احیا آبرو او را، بر جان دو انسان دیگر ارجح میدانند.
این نشان میدهد که کلیشههای غیرت و آبرو، چه تاثیر عمیقی بر بخشی از جامعه گذاشته است، پس چنین کلیشهای به سادگی هم از بین نمیرود، بلکه به همان میزان که رسانهها سالها در ساختن آن نقش داشتهاند، باید برای حل آن نیز باید سالها تلاش کرد.
ارتباطگیری موثر با مخاطبان، کارکرد کلیشهها است و همین نیز سبب میشود که رسانهها از آن استفاده کنند. ارتباطگیری موثر یعنی اینکه مردم با این کلیشهها آشنا هستند و با آن پیامها را سریع میگیرند، ولی برخی از این کلیشهها خطرناکتر از آنند که بتوان با چنین توجیهی استفاده از آن را بر خود مجاز شماریم.
به تیتر این مطلب دقت کنید: «پسر غیرتی مادر خائنش را کشت / مرد هوسران هم کشته شد»، این تیتر به تنهایی برای بیان داستان کافی است، یعنی مخاطب با خواندن این تیتر تا آخر داستان را حدس میزند، ولی چنین تیتری و استفاده از چنین کلیشههایی جز بازتولید خشونت، اثر دیگری ندارد. اگر بساط قتلهای ناموسی در ایران برچیده نمیشود، یکی از دلایل مهم آن این است که هنوز رسانههایی به چنین جانیانی، عنوان «غیرتی» میدهند و میکوشند از قبح جنایت آنها بکاهند.
این گزارش علاوهبر اینکه از کلیشههای خطرناک جنسیتزده استفاده کرده که میتواند اثرات مخرب و خشونتزا داشته باشد، بهدلیل برچسبزنی و قضاوت ناعادلانه قربانیان، در تضاد با معیارها و اصول اخلاق رسانهای است.
روزنامهنگار نمیتوان در تولیدات رسانهای به دیگران انگ و برچسب زده؛ نمیتواند دیگران را قضاوت کند و نباید به دیگران آسیب برساند. «مادر خائن» و «مرد هوسران»، برچسبهای غیراخلاقی است که خبرنگار حتی در گزارش روشن نمیکند چرا قربانیان این داستان را اینگونه قضاوت کرده است؟جوانی که مادر خود را کشته میگوید مادرم پس از ۲۳ سال با پدرم که ۳۰ سال از او بزرگتر است، از خانه فرار کرده، ولی نمیگوید مادرش در چند سالگی و با چه شرایطی به عقد مردی درآمده که از او ۳۰ سال بزرگتر است و چه بر او گذشته که مجبور به فرار از خانه شده، و چرا نتوانسته قانونی از او جدا شود و با مرد دلخواهاش زندگی کند؟این داستان تنها مرد قربانی را هوسران میخواند و حتی یک جمله در چرایی این هوسران خواندن او به مخاطب ارائه نمیکند. مخاطب اصلا نمیداند این مرد قربانی کیست و چرا هوسران خوانده شده و چراهای بیشمار دیگر.
دقیق بودن، بیطرف بودن، قضاوت نکردن و نفرت پراکنی نکردن، اصولی است که رعایت آن بر هر روزنامهنگار و رسانهای الزامی است. نمیتوان برای جلب مخاطب چنین بیمهابا بر قربانیان تاخت و کلیشهای غلط و غیرانسانی را ترویج داد و مقدمهای شد بر جنایات بعدی. چنین رسانهای بدون تردید رسانهای خطرناک است و باید جامعه را نسبت به خطرات این رسانهها آگاه کرد.
سواد رسانهای به مخاطبان کمک میکند تا با آگاهی از این کلیشهها، نسبت به اصلاح افکار نژادپرستانه، تبعیض و پیشداوریها اقدام کنند. اگر هنوز در گوشه ذهن ما «غیرت منجر به قتل» یک انسان یک ارزش شمرده میشود، این ناشی از تاثیرات مخربی است که کلیشهها در ذهن ما ایجاد کردهاند. مخاطب آگاه و دارای مهارت تفکر انتقادی، این کلیشهها را نقد میکند و با پرسشگری، اجازه نمیدهد کلیشهها به فرهنگ رفتاری او تبدیل شوند.
برای پایان دادن به قتلهای ناموسی، باید ابتدا با این کلیشهها مقابله کرد و در برابر رسانههایی که این کلیشه را ترویج میدهند، ایستاد.
پژمان تهوری
ایران وایر