این روزنامه نوشت: «تکیه بر باد». جز این چه میشود عنوان نهاد اعتماد تمام ساحتی برخی از حضرات به روسها را؟ دیدیم به چشم خویش که در کنار دیگران ایستادند و حق مسلم ما را نادیده گرفتند. حق مسلم تسلط بر سرزمینمان را. دیروز نامردی چشمِ تنگ چینیها را دیدیم که به جادوی دلارهای نفتی بر حق ما بسته شد و امروز چشمِ شورِ روسها را میبینیم که با وقاحت گشاد میشود در نفی حق ما.
جز این هم نمیشود انتظار داشت از «بی خدا» مردمی که جز منافع خود به هیچ چیز فکر نمیکنند حتی همپیمانی که برای ایستادن در کنارشان هزینههای بسیار داده است.
واقعا «نامرد تمام» بهترین نشانی است که میشود بر سینه اینها زد. اینها با این بازیها آداب دوستی و دشمنی را هم بر هم زدهاند. همیشه و همه جا هم دوستی و هم دشمنی آدابی دارد که باید رعایت شود. برهم خوردن این قاعده و جا به جا شدن آداب کوهها را از روی هم خواهد غلطاند چه رسد به سنگها که هرگز روی هم بند نخواهند شد.
در جنگ هم – حتی – مردان به قواعدی پای بند میمانند این نامردها هستند که کارشان از جنگ به جنایت جنگی میرسد. در عالم دیپلماتیک هم فقط نامردانند که در دوستی، گوی دشمنی را از سابقه دارترین دشمنان هم میربایند. ایستادنشان کنار دیگران را پیشبینی هم میکردیم. وقتی دوستان با لبخند با آنها دست میدادند نگران انگشتهاشان بودیم. این را هم میگفتیم، اما ناشنیده میماند.
ایرانیان خردمند، که جای دندانهای روسی را در گلستان و ترکمانچای بر دست داشتند، این بار دندانهای نسل تزار را میشمردند. فقط جماعت «روسفیل»های وطنی بودند که شانه به موی بورشان میکشیدند. همانها حالا باید سر به جیبِ تفکر فرو برند که به باد تکیه کرده بودند. هرکس هم به هشدارشان زبان میگشود یا قلم بر کاغذ میبرد، به هزار اتهام مینواختندش.
اکنون با این دسته گلی که روسها بعداز چینیها به آب دادند، انشاالله به فکر آبروی خود و ایران باشند. همه تخم مرغها را در سبدی نچینند که صاحب سبد خود چکمه بر آن میکوبد.