سمیه توحیدلو، جامعه‌شناس:حس تحقیر ایرانی‌ها را می‌آشوبد برای همین مهاجرت می‌کنند/ حاکمیت هیچ مشکلی با رفتن آدم‌ها ندارد/ الان به جای فرار مغزها، فرار انگیزه‌ها داریم

By | ۱۴۰۲-۰۶-۰۶

یک جامعه‌شناس تاکید کرد: حس تحقیر و از دست رفتن کرامت انسانی است که ایرانی‌ها را می‌آشوبد. مهاجرت هم همین است. جدای از رسیدن به رشد و کیفیت بیشتر، برخی از کسانی که مهاجرت می‌کنند، به خاطر احساس تحقیر دست به مهاجرت می‌زنند.

سمیه توحیدلو جامعه‌شناس در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد دلایل مهاجرت ایرانیان را بررسی کرده است.

به گزارش اعتماد، بخش‌های مهم این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

یکی از تسریع‌کننده‌های مهاجرت تضادهای ایدئولوژیک است. در جامعه‌ای که مفاهیم اصلی و بنیان‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حول ایدئولوژی‌های خاص و مشخصی می‌گردد، احتمال اینکه شما درگیر تضاد شوید زیاد است. ازجمله این ایدئولوژی‌ها می‌توان به ملی‌گرایی، اسلام‌گرایی، تجددخواهی و عدالت خواهی اشاره کرد. جامعه‌ای که ایدئولوژیک است همیشه تقابلی دوگانه یا چندگانه از این ایدئولوژی‌ها را با خود به همراه دارد

واقعیت این است که اساسا اتفاقات سیاسی، جنبش‌ها و آن چیزی که تضادهای ایدئولوژیک و حاشیه رانده شده‌ها آن را بروز می‌دهند، موجب پیک مهاجرت می‌شود. برای همین در ایران شاهد هستیم که یک پیک مهاجرت در سال 88 داریم یک پیک مهاجرت در 98 داریم، یک پیک در 78 داریم و حالا در 1402 درون یکی از قله‌های مهاجرت به لحاظ آماری هستیم.

یک تصور یا حسی در ما وجود دارد که کسی که رفته است برده و کسی که مانده، باخته است. فرهنگ روانی مردم تحصیل و کار در خارج را مثبت ارزیابی می‌کند و مهاجرت به یگانه راه ارتقا از منظر نخبگان تبدیل شده است؛ اینها عواملی است که فشار سوال «چرا نرفتی؟» را روی خود احساس کنید. یعنی فکر می‌کنم هیچ جوان و تحصیلکرده‌ای نباشد که در آخرین دوره‌های پنجره جمعیتی ایران حضور داشته باشد و مدام با این سوال مواجه نشود که «مانده‌ای که چه بشود؟»

حس روانی جامعه این را به مخاطب تلقین می‌کند که رفتن به ماندن می‌ارزد. واقعیت این است که در شرایط نارضایتی ما جاذبه‌های مقصد را بیشتر و جاذبه‌های مبدا را کمتر می‌بینیم. بنابراین یک واقعیتی وجود دارد که هزینه‌ها را کمتر می‌بینیم و هزینه‌انگاری از مهاجرت پایین به نظر می‌رسد.

برخی که با چشمان باز می‌روند و از مهاجرت راضی هستند یک دلیل عمده دارند و آن این است که در زندگی به یک‌سری کیفیت‌ها دست پیدا می‌کنند که این کیفیت‌ها لزوما به معنی این نیست که همه ‌چیز را به دست می‌آورند. یکی از مهم‌ترین کیفیت‌ها، حکمرانی خوب است. موضوع حکمرانی یکی از دافعه‌های جدی جامعه ما است. کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک ویژگی‌هایی در حکمرانی دارند که ما نداریم.

چیزی درباره ایرانی‌ها می‌گویند که سختی‌ها نیست که آنها را از پا درمی‌آورد. حس تحقیر و از دست رفتن کرامت انسانی است که ایرانی‌ها را می‌آشوبد. مهاجرت هم همین است. جدای از رسیدن به رشد و کیفیت بیشتر، برخی از کسانی که مهاجرت می‌کنند، به خاطر احساس تحقیر دست به مهاجرت می‌زنند.

فکر نمی‌کنم شعارهایی مانند به قله نزدیک هستیم را برای کسانی که هوای مهاجرت به سر دارند گفته باشند. من باورم این است که اگر حاکمیت با مهاجرت مساله داشت امسال دست‌کم 6 هزار پزشک از ایران مهاجرت نمی‌کرد.

نگاه حاکمیت یک نگاه ایدئولوژیک است. در این نگاه آن کسی همراه است که با آن ایدئولوژی همخوان باشد، آن کسی در متن است که هم از منظر سیاسی هم از منظر قومیتی هم از منظر مذهبی هم نژادی در آن ایدئولوژی حاکم بگنجد. برای آنها رفتن معنادار نیست و باید آنها را نگه داشت. آنهایی هم که نزدیک به این متن هستند را باید نگه داشت. اما کسانی که به حاشیه رانده شده‌اند و حاکمیت آنها را به حاشیه رانده است با انواع روش‌ها مانند ستاره‌دار کردن در فضای دانشگاه، انواع لایحه‌ها، محدودیت پلتفرم‌ها، فیلترینگ و… موضوع مورد توجه حاکمیت نیستند.

اینها نشان می‌دهد حاکمیت در حال به حاشیه راندن یک عده است. می‌گویند اگر نمی‌خواهید جمع کنید و بروید و ما این را به زبان‌های مختلف شنیده‌ایم. به نظر می‌رسد حاکمیت هیچ مشکلی با رفتن آدم‌ها ندارد و فکر می‌کند اگر اینها بروند موفق می‌شوند و برای همین ممنوع‌الخروجی ایجاد می‌کند.

یک زمانی فرار مغزها داشتیم اما حالا شاهد فرار انگیزه‌ها هستیم و آرام آرام داریم به سمت فرار انگیزاننده‌ها پیش می‌رویم. وقتی خود به خود انگیزه و امید از جامعه رخت ببندد، جامعه از درون تهی می‌شود. با ادامه این وضعیت کسانی که در متن هستند و مانده‌اند و احساس فراخی مکان دارند هم احساس خوبی نخواهند داشت، چون از فضای جامعه دور می‌افتند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *