مجموعه‌ یادداشت‌‌هایی از ۲۷ فمینیست و فعال و حقوق زنان برای الهه محمدی و نیلوفر حامدی

By | ۱۴۰۲-۰۷-۰۵

۲۵ تن از فعالان حقوق زنان، یک سال پس از بازداشت الهه محمدی و نیلوفر حامدی، دو روزنامه‌نگاری که به‌دلیل انتشار گزارش‌هایی از جان‌باختن و خاکسپاری مهسا امینی بازداشت شده‌اند، یادداشت‌هایی را درباره و برای آنها نوشته‌‌اند.

این فعالان حقوق زنان که تنها به نام اختصاری آنها اشاره شده، به نقش «مهم» این دو روزنامه‌نگار درباره آنچه بر سر حجاب بر زنان ایران رفته و می‌رود، با روایت ماجرای مهسا ژینا اشاره کرده‌ و آنها را «قابِلِگان یک جنبش انقلابی» نامیده‌اند.

یکی از آنها خطاب به این دو روزنامه‌نگار نوشته که شما «بواسطه‌ تصمیمِ نابهنگامِ خود در شکل‌گیریِ آن [اعتراضات] سهمی اثرگذار ایفا کردید. کسانی که می‌توانند در بزنگاه‌ها تصمیم بگیرند، بدون آنکه دانشی کافی از آینده در اختیار داشته باشند، آینده را رقم خواهند زد.»

در بخشی از یکی از این یادداشت‌ها آمده است: «نیلوفر حامدی و الهه محمدی یکی از همان‌ها؛ آنهایی که سر بزنگاه، درست در میانه زمانه‌ای که مردم در شرر خشم برآمده از نبود ژینا می‌سوختند، خطر را به جان خریدند، تا در زایش آینده تصویر یا حتی برشی مکتوب از حقیقت این تاریخ و زمان زیسته اما بی‌نام‌و‌نشان زنانه در یک لحظه تاریخی را داشته باشد. رفتند تا پلی میان آنچه بر ما رفت، این تاریخ حتی ننوشته در حاشیه و آنچه در آینده خواهیم ساخت، برقرار کرده باشند.»

مجموعه‌ یادداشت‌‌هایی از ۲۷ فمینیست و فعال و حقوق زنان برای الهه محمدی و نیلوفر حامدی

تجسمی از تحقق آرمان «فمینیستی‌زیستن»

۲۵ تن از فمینیست‌ها و فعالان حقوق زنان، یک سال پس از بازداشت الهه محمدی و نیلوفر حامدی، یادداشت‌هایی را درباره و برای آنها نوشته‌‌اند.

«الف»: الهه و نیلوفر عزیز، «یک وطن اندوه» و «این گزارش تنش درد می‌کند» را دوباره خواندم.

این ‌روزها زیاد بازنشرشان دادند. هردوشان در دو سال پیاپی در روزهای مشخصی فضای مجازی را گرفتند.

حقشان بود.

حق صاحبان یک وطن اندوه و بدن‌هایی که هنوز درد می‌کنند و شما، شمایی که سهم زیادی برداشتید از این اندوه و درد.

من فکر می‌کنم اندوه باید بتواند راهی به بیرون پیدا کند.

آدم‌هایی که این اندوه را، به هرشکلی از اشکال مادی مثل نوشتن، نواختن، گفتن، ساختن و غیره، درمی‌آورند حتما راهی به رهایی پیدا می‌کنند.

نه صرفا برای خودشان که جمعی. در این سال‌ها ما فقط یک وطن اندوه نداشتیم، چندین وطن اندوه داشتیم.

شما را در برخی از آنها دیده بودم؛ ملتهب و جاری، پراحساس و بااراده. در تلاش برای گره‌زدن وضعیت به امر کلی‌تر، به افرادی بیشتر.

زیبایی در شما همین است. در همین پراحساس‌بودنتان؛ حس‌های مبهم پرزور که برای آشکار‌کردن و معنا‌دادن به آنها دست‌به‌کار می‌شوید.

فمینیست‌ها همین کار را می‌کنند. احساسات بی‌نام ولی پرتکرار و دردناک را معنا می‌دهند، سال‌ها بعد ما می‌خوانیم‌شان و خودمان را در آنها پیدا می‌کنیم و چه لذتی.

من و بسیاری دیگر خودمان را در گزارش‌های شما دیدیم، در شمایی که سعی داشتید به آن حس گیج، به آن خشم و به آن لحظات مبهم دردناک که در اوج بودند، معنا دهید.

سالی که گذشت بی‌ذره‌ای اغراق، شما در لحظات زیادی با ما بودید. به مکان‌های خیلی زیادی سفر کردید.

از جای‌جای ایران تا قاره‌های مختلف. آنچه اما شما از سر گذراندید خاص و یگانه در حافظه تن‌تان ثبت شده. شاید از آن هم بتوانید معنایی جمعی بیرون بکشید و به سوی عالم بیرون رهسپارش کنید. در انتظار رویتان، ما و امیدواری.

طرح: روشنک روزبهانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *