مدرسه رفتن در ایران دیگر آسان نیست؛ فقر چگونه آینده آموزشی کودکان را تهدید می‌کند؟

By | ۱۴۰۴-۰۳-۲۰
گزارشی تازه از مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد فقر اقتصادی و کاهش بودجه‌های آموزشی، کیفیت مدارس ایران را به شدت کاهش داده است؛ به‌گونه‌ای که میانگین نمرات دانش‌آموزان سال دوازدهم در دو سال گذشته به کمتر از ۱۰ رسیده و نرخ ترک تحصیل رو به افزایش است. آیا نسل آینده ایران از آموزش جا خواهد ماند؟

«فقر آموزش» موضوع گزارش تحقیقی مرکز پژوهش‌های مجلس ایران است که به مدیریت عطیه وحیدمنش، استادیار دانشگاه تهران به همراه گروهی از پژوهشگران تهیه شده است. هدف این پژوهش «بررسی وضعیت فقر آموزشی و ارتباط آن با فقر درآمدی خانوارها» است.

آمار رسمی نشان می‌دهد که ۳۰ درصد ایرانیان زیر خط فقر قرار دارند و تقریبا از هر سه ایرانی یک نفر فقیر است. نرخ فقر سی درصدی یعنی حدود ۲۶ میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند.

این در حالی است که در دهه ۱۳۹۰ خورشیدی ۲۰ درصد ایرانیان فقیر بودند ولی این رقم بر اثر تحریم‌ها و تورم بالا، افزایش یافته است. بنابر آمارهای رسمی، از سال ۱۳۹۰ تا سال ۱۴۰۰ حدود ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه شده است.

گرانی و افزایش شدید قیمت کالاها و خدمات باعث شده خانوارها ناچار شوند برای تامین نیازهای اولیه زندگی مثل خوراک و مسکن بیشتر هزینه کنند و در مقابل، بخشی از هزینه‌های دیگر مثل آموزش را کم کنند.

روند آمارهای منتشرشده از سوی بانک مرکزی و مرکز آمار ایران نشان می‌دهد که سهم هزینه آموزش و تفریح در ۲۰ سال گذشته به شدت کم شده است. در سال ۱۳۸۳ سهم هزینه‌های تحصیل ۲/۱ درصد از کل هزینه یک خانوار شهری را تشکیل می‌داد، اما این رقم در سال ۱۳۹۲ به ۱/۸ درصد و در سال ۱۴۰۲ به ۰/۸ درصد کاهش پیدا کرد.

آموزش از آن‌رو در خانوارهای کم‌درآمد اهمیت دارد که می‌تواند چرخه فقر را بشکند و اگر اعضای خانواده فقیر امکان آموزش و تحصیل داشته باشند می‌توانند با پیدا کردن شغل بهتر در آینده به خانواده کمک کنند تا از چرخه فقر خارج شوند.

اما شواهد نشان می‌دهد که مشکلات اقتصادی و تحریم، خانواده‌های با درآمد متوسط را هم به سمت فقر سوق داده و با کاهش هزینه‌های آموزش، نسل بعدی نیز دارای دانش و سرمایه انسانی پایین‌تری خواهد بود. با این شرایط احتمال ادامه چرخه فقر در این نسل بسیار بیشتر از والدین آنها خواهد بود.

پژوهش تازه درباره فقر آموزش می‌گوید: «با وجود پیشرفت در دسترسی به آموزش، کیفیت آن در سال‌های اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی، تحریم‌ها و همه‌گیری کرونا به ویژه در مناطق محروم و بین خانوارهای کم‌درآمد کاهش یافته است.»

بررسی نتایج گزارش «بودجه خانوار مناطق شهری» در سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که در این سال ۹/۲ درصد ایرانیان بی‌سواد، ۲/۲ درصد قادر به خواندن و نوشتن بدون تحصیلات رسمی، ۲۱ درصد دارای تحصیلات ابتدایی، ۴۳ درصد دارای تحصیلات راهنمایی و متوسطه و ۲۶/۶ درصد دارای تحصیلات دانشگاهی بوده‌اند.

اما آمارهای وزارت آموزش و پرورش نشان می‌دهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بیشتر از ۹۲۸ هزار نفر بازمانده از تحصیل هستند که تعداد آنها نسبت به سال قبل بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر افزایش یافته است. مهمترین نکته این است که در همین سال بیشتر از ۲۴۷ هزار نفر نیز ترک تحصیل کرده‌اند.

علت اصلی ترک تحصیل مشکلات مالی خانواده‌هاست که باعث شده فرزندان برای کمک به اقتصاد خانواده مدرسه را ترک کنند. اما آنها هم که به مدرسه می‌روند و درس می‌خوانند با کاهش کیفیت آموزشی مواجه هستند و احتمال موفقیت آنها برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفاهی خانواده بسیار کم شده است.

گزارش پژوهشی «فقر آموزش» تاکید دارد که «عوامل اقتصادی – اجتماعی خانواده همچون سطح سواد والدین و وضعیت اقتصادی خانواده به طور قابل توجهی بر یادگیری و حضور دانش‌آموزان در مدرسه تاثیر می‌گذارد. کودکان با والدین کم‌سواد و از دهک‌های پایین درآمدی، احتمال کمتری دارد تحصیلات خود را به پایان برسانند.»

از دیگر عواملی که باعث کاهش کیفیت آموزش در بین دانش‌آموزان شده «تراکم بالای کلاس‌ها، کمبود معلمان باکیفیت و کاهش بودجه‌های آموزشی» است.

کاهش بودجه آموزش و پرورش

در سال‌های اخیر، سرانه دانش‌آموزی به دلیل کاهش بودجه و افزایش جمعیت دانش‌آموزی کم شده و خانوارهای فقیر که با محدودیت‌های مالی روبه‌رو هستند، پول کمتری برای آموزش هزینه می‌کنند.

به گفته کارشناسان مرکز پژوهش‌های مجلس، کاهش بودجه دولتی همزمان با کاهش هزینه خانوار برای آموزش «منجر به گسترش نابرابری آموزشی و تشدید فقر آموزشی می‌شود، زیرا دهک‌های بالای جامعه با توانایی مالی بالاتر همچنان به آموزش باکیفیت دسترسی دارند در حالی که اقشار ضعیف‌تر درگیر مشکلات دسترسی و کیفیت آموزش هستند.»

کمبود منابع دولتی برای آموزش و پرورش از سال‌ها پیش شروع شد. این کمبود در ابتدا خود را در قالب تلاش‌های دولت برای تاسیس مدارس غیرانتفاعی نشان داد، چون دولت سعی داشت بخشی از بار آموزش را بر دوش خانواده‌ها بیاندازد. پس از شکل‌گیری این مدارس و ایجاد بیش از بیست گونه مدرسه در سال‌های بعد از آن، کیفیت آموزش در مدارس دولتی به شدت افت کرد.

بررسی مرکز پژوهش‌ها نشان می‌دهد که سهم آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۲ از بودجه دولت، حدود ۸ درصد بوده که کمترین میزان در سال‌های اخیر است، در حالی که میانگین جهانی آن در همان سال ۱۴ درصد بوده است. همین رقم در بودجه سال ۱۴۰۲ حدود ۱۰/۵۳ درصد بوده که «نشان می‌دهد سهم بودجه آموزش از بودجه دولت پایین‌تر از میانگین‌های جهانی و دیگر کشورهای هم‌تراز بوده است».

بررسی‌ها نشان می‌دهد که از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ به طور متوسط سرانه هر دانش‌آموز سالانه یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان بوده است، هر چند از سال ۱۳۹۸ و بعد از همه‌گیری کرونا که آموزش مجازی جایگزین آموزش حضوری شده بود، سرانه سالانه هر دانش‌آموز به یک میلیون و ۵۲۰ هزار تومان کاهش پیدا کرده و تا سال ۱۴۰۱ سرانه دانش‌آموزان به میزان پیش از کرونا نرسیده است.

نابرابری آموزشی

نرخ بی‌سوادی در ایران به طور میانگین ۱۲/۳۳ درصد جمعیت برآورد می‌شود و نرخ بی‌سوادی در روستاها بیشتر از دو برابر شهرهاست. نرخ بی‌سوادی در شهرها هم ۸/۶۳ درصد است در حالی که این رقم در روستاها ۱۹/۳۵ درصد است.

آخرین سرشماری سراسری و رسمی در ایران مربوط به سال ۱۳۹۵ است که در آن سال هشت میلیون و ۷۹۵ هزار نفر بی‌سواد در بازه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال در ایران وجود داشت. بنابر همین سرشماری، تعداد افراد شش تا ۱۹ ساله‌ای که خارج از مدرسه هستند، یعنی یا ‌‌بی‌سواد هستند یا در حال حاضر تحصیل نمی‌کنند، بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار بوده است. این یعنی کودکان زیادی هستند که یا بی‌سواد هستند یا مدتی مدرسه رفته و اکنون مدرسه را ترک کرده‌اند.

نرخ بی‌سوادی در استان‌های سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی از بقیه استان‌ها بالاتر است و استان‌های یزد، اصفهان و هرمزگان به ترتیب کمترین نرخ بی‌سوادی را دارند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که در سال ۱۴۰۲ تعداد افراد بین ۱۸ تا ۲۴ ساله‌ای که نتوانسته‌اند مدرک متوسطه دوم (دیپلم) خود را بگیرند، در برخی استان‌ها بسیار بالاست و در سیستان و بلوچستان به حدود ۵۸ درصد جمعیت این گروه سنی می‌رسد.

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می‌دهد که نرخ عدم برخورداری از مدرک ابتدایی در بین سنین ۱۲ تا ۱۷ سال، زیر یک درصد است اما این آمار در مقطع متوسطه دوم در بین سنین ۱۸ تا ۲۴ ساله به شکل بسیار محسوسی بالاست. بر اساس این پژوهش، این آمارها می‌تواند نشانگر این باشد که وزارت آموزش و پرورش و جامعه تمرکز بیشتری روی تحصیل در مقطع ابتدایی دارند و در سنین بالاتر «احتمال این که دانش‌آموز به دلیل فقر به نیروی کار کشاورزی در روستا و صنعت در شهر، تبدیل شود بیشتر است.»

تعداد بازماندگان از تحصیل در مقطع متوسطه دوم (سه سال آخر تا دیپلم) از دیگر مقاطع تحصیلی بیشتر است. آمار نشان می‌دهد که از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۱ بیشترین بازماندگی از تحصیل مربوط به سال تحصیل ۱۳۹۸-۱۳۹۷ است که به عقیده پژوهشگران مرکز پژوهش‌های مجلس «یکی از عوامل موثر بر آن می‌تواند تشدید تحریم و فشارهای اقتصادی به خانوار و دانش‌آموز باشد که منجر به این شده است تا دانش‌آموز به پایه تحصیلی بعدی نرود.»

بعد از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای برجام و افزایش تحریم‌ها در سال ۱۳۹۷ تورم به بیش از ۴۰ درصد رسید و به دلیل عدم تناسب رشد قیمت‌ها با دستمزدها، دامنه فقر در ایران گسترش یافت.

بعد از آن هم همه‌گیری کووید مشکلات بیشتری پیش روی دانش‌آموزان قرار داد، چنان‌که در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بیشترین بازماندگی از تحصیل در میان دانش‌آموزان مقطع ابتدایی گزارش شده است. بنابر آمار، تعداد بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۳۹۸ در بین دانش‌آموزان ابتدایی بیش از ۱۴۷ هزار نفر بوده که این رقم در سال بعد از همه گیری کرونا به بیشتر از ۲۱۰ هزار نفر رسید.

معیارهای اندازه‌گیری کیفیت آموزش

برای ارزیابی وضعیت آموزش می‌توان به میانگین نمرات کشوری استناد کرد. امتحانات سال دوازدهم به صورت سراسری و هماهنگ برگزار می‌شود. نتایج امتحانات سال دوازدهم در سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ حاکی از کاهش میانگین نمرات دانش‌آموزان است و این روند در رشته ادبیات و علوم انسانی بدتر است.

بر اساس داده‌های وزارت آموزش و پرورش میانگین نمرات کل دروس امتحانات خرداد متوسطه دوم در سال ۱۴۰۲ نشان می‌دهد که تنها میانگین نمرات دانش‌آموزان استان یزد بالای ۱۲ بوده و نمرات ۱۷ استان ایران زیر ۱۰ است. بدترین نمرات مربوط به استان‌های خوزستان، کهگیلویه و بویر احمد و سیستان وبلوچستان بوده است. میانگین نمرات در سطح کشور در این سال ۹/۴۴ بوده است.

علاوه بر این، برای سنجش کیفیت آموزش، دو آزمون بین‌المللی «تیمز» و «پرلز» وجود دارد که در ایران نیز از آنها استفاده می‌شود. آزمون تیمز، دانش ریاضی و علوم دانش‌آموزان را در دو مقطع کلاس چهارم و هشتم در جهان ارزیابی می‌کند. در آخرین آزمون که در سال ۲۰۲۳ (۱۴۰۱-۱۴۰۲) در ایران برگزار شد، نمره کل ریاضی در مقطع چهارم ۴۲۰ بود که کمتر از نقطه معیار یعنی ۵۰۰ است و ایران در بین ۵۸ کشور در جایگاه ۵۳ قرار گرفت.

آزمون «پرلز» توانایی خواندن و درک مطلب در پایه چهارم را می‌سنجد که آخرین آن یک سال بعد از همه‌گیری کووید در سال ۲۰۲۲ (۱۴۰۱) در ایران انجام شده است. بر اساس نتایج این آزمون، ۵۹ درصد از دانش‌آموزان ایرانی به بالاتر از ۴۰۰، یعنی کف معیار بین‌المللی، رسیده‌اند و ۴۱ درصد دانش‌آموزان در سواد خواندن حتی به کف معیار بین‌المللی نرسیده‌اند، در حالی که میانگین بین‌المللی آن شش درصد است.

برخی کرونا را از عوامل بحران در سیستم آموزشی ایران می‌دانند. اما روند افت «سواد خواندن» از دو دهه پیش تشدید شده و وضعیت فعلی نشان می‌دهد که دانش‌آموزان ایرانی اگر چه مهارت و سواد خواندن دارند اما «در مهارت‌های درک مطلب و تحلیل مطالب ضعیف هستند».

همه این موارد نشان می‌دهد که آموزش در مدارس ایران با مشکل جدی رو به روست و با توجه به ادامه مشکلات شدید اقتصادی و گسترش فقر، نمی‌توان امید چندانی به بهبود وضعیت آموزشی ایران داشت. در چنین وضعیتی افزایش بی‌سوادی، بازماندگی از تحصیل و افت بیشتر کیفیت آموزش کمترین نتیجه‌‏ای است که می‌شود در آینده انتظار داشت.

پیشنهاد مرکز پژوهش‌ها‌ی مجلس این است که وزارت آموزش و پرورش با کمک و همکاری وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد و سازمان بهزیستی و نهادهای مردم‌نهاد، ضمن شناسایی خانوارهای کم‌درآمد و فقیر و کمک به کاهش فقر، برنامه‌های آموزشی ویژه‌ای را برای کاهش فقر آموزشی در سراسر کشور اجرا کند.
بی بی سی
روزبه حمیدیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *