پنج نکته پیرامون فراربه جلوی خامنه ای و پس زمینه های آن,تقی روزبه

By | ۱۳۹۷-۰۵-۲۶

اولآن که خامنه ایگرچهباصراحت اعتراف به اشتباه و خطای خود می کند، اما این گونه باصطلاح اعتراف کردن بیش از آن که به معنای پذیرش خطا و تصحیح آن  باشد درخدمت فراربه جلواست.ادامه همان سیاستی است که طی چهل سال معضلات را پنهان و در واقع روی هم انباشته است.گرچه او سعی می کند کهعامل خطا رابه اصراردست اندرکارانو دادن اجازه تجربه به آن هامنتسب می کند، اما این مانع از آن نمی شود که در انظارعمومی و بویژه در نزدخاصه خوارانو ذوب شدگانولایت و در میان سپاهیان گوش بفرمانش معلوم نشود نشود که نایب امام زمان و رهبرمعظم دستخوش خطاهای بزرگی می شود.اما مثل همه مستبدین و دیکتاتورها غافل است که دیگرآغازپایان دوره او و پارادایم اسلام سیاسی به پایان رسیده و با این نوع رفوکاری ها و صله و پینه کردن های سوراخ سنبه های نظام، و پنهان کردن «زباله ها» در زیرفرش نه قادر به فریب مردم است و نه قادر به حفظ «تاج و تخت» ولایت. در حقیقت این ابعادتعمیق یافته بحران است که رهبربی خطاو مؤیدآسمانیرا وادارکرده است که خودزنی کرده و بدست خودبر قداست خطاناپذیرش خط بطلان بکشد.نقدامشارکت او درفراینددرهم شکسته شدناتوریته نظام و قلب طپنده اش اولین نکتهدرخورتوجه فراربه جلوی اوست.بنابراین،همآننرمش قهرمانه و هم پذیرش خطای مذاکرههسته ای،هردوبه یکساندرحکم نوشیدن جام زهراست.

دومآن که اودر این فرافکنی خودآشکارادروغ می گوید و آن هم دو دروغ: دروغ اولش آنکه خود وی در دولت احمدی نژاد با دورزدن وی رأسا با ایادی خود و وسطاطت عمان واردمذاکره پشت پرده با دولتوقتآمریکا شد (از طریق مشاورشولایتی وهمراهی صالحی رئیس آژانس هسته ای،که هماوراوی ماجرای این مذاکرات همهست). احمدی نژاد مدعی است که او مخالف آن بوده استو لابد بدلیل دورزده شدن خود. در آن زمان که دولت های غربی و آمریکا به احمدی نژاد بی اعتماد بودند، خامنه ایلازم دید که خود مستقیماواردمذاکرات شده ونشان بدهد که پشت آنقراردارد.علتتن دادن به آنهماساسا تنگناها و فشارهای سنگیاقتصادیناشی از کاهش شدیدصدرنفت و مسدودشدن مجاری تنفسی نقل و انتقال مالی، و البته آنوضعیت خطیری که ایران را به عنوان مخل صلحو امنیت جهانیذیل منشورهفتسازمان مللقرارداده بود. در اصل دولت اعتدال و روحانی(با ممانعت از ورودمستقیم رفسنجانی)برای پیش بردآنمذاکره که کلیدش قبلا توسط خودخامنه ای زده شد بودواردمیدانو کارزارریاست جمهوری شد. حتی همین اعترافاکنون او پیراموناشتباه بودن اجازه مذاکرات هسته ای نیز یک تاکتیک سیاسی (سیاسی کاری) و رویکردیبه شدتماکیاولیستیواکنشی برابرشرایط ویژه کنونی است، بدون آن که واقعا بهخطا بودن مذاکراتباورداشته باشد و مثلا آن رامجددا تحت شرایط دیگری صورت ندهدو یا حتی هم اکنون جلوی آن «شر» را بگیرد. در سطوربعدی ماهیت این رویکردماکیاولیستی بیشترعریان خواهد شد:

سومآن که این شرایط ویژه عبارت است: الف ترامپ در کنارحربه اصلی خود یعنی اعمال تحریم های گسترده با هدف به صفررساندن صدورنفت،با انداختن مذاکره بدون قیدو شرطبه زبان ها بدون آن که واقعا پشت بندی داشته باشد و طرحی جدی در پشت آن باشد،مگر در هم شکستن بیشتر توافقنامه برجام،موجب آشفتگی وسیعی در صفوف داخلی و ایرادفشارجهانی بهرژیم شده است: چرا که نه، آزمایش کنید!. در واقع مطرحشدن بحث مذاکره با آمریکا و حتی طرح برگزاری رفراندوم پیرامون آن یا طرح مسائلی چون دیدارورحانی و ترامپ در حاشیه اجلاس سازمان ملل بدون آنکه راس نظام چنین تصمیمی گرفته باشد،و همراه با سکوت پرمعنا و سنگین او در طی این مدت،چه در روزنامه ها و سرمقاله های آن و چه در زیرزبان مقامات رسمی و دپیلماتیک چنان دامن گرفت که عملا صدای موافقان آن داشت دست بالا را پیدامی کرد که سکوت خامنه ای در انظاربیرونی به نوعی حمل بر موافقت با آن تلقی می شد. از همین روپس از مدتی سکوت و تلاش پشت پرده برای باصطلاح جمع و جورکردن صفوف متشتت مسئولان رده بالای نظام،به عنوان فصل الخطاب و سخن پایانی پیرامون مذاکره وممنوعکردن مذاکره با آمریکا به میدان آمد تا به سروصداهای بلندشده حول آن پایان دهد،البته بدون آن که امکان مذاکره را بالکل ردکندو آن رابه شرطیکه فشار وهوچی گری آمریکا روی نظام تاثیر نگذاردمشروط نکند.

چهارممعلوم است که سران  و دست اندرکاران رژیمپس از مدتی تردید و وراندازکردن میزانجدی بودن پیشنهادمذاکره بی قید و شرط،در مجموع آن را غیرجدی، جنگ سیاسیو با هدف ایجادتشتتدر صفوف خودارزیابی کردند. علاوه برآن سیاست های یک جانبه گرای ترامپدر مقیاس جهانی ودر حوزه های دیگر با کشورهای دیگرو همراه با حربه تحریماز یکسو موجب انزوایگستردهآمریکا در سطح جهان شده و  و اروپا و چین و روسیه و ژاپن و بسیاری را در برابرخودقرارداده است و از سوی دیگراز آن جا که خودبرخورددولت آمریکا با برجام هم موجب دیکته کردن قوانین داخلی آمریکا به قلمروفرامرزی خود به دیگرکشورها (از جمله نمونه ترکیه که با ردخواست دولت آمریکا درهمکاری با تحریم های ایران که مستلزم از دست دادن منافع اقتصادی کلانی بود که موجب خشم آمریکا و تشدیدفشارهای اقتصادی و سیاسی به آن شده است). از همین رو حمایت بویژه اروپا و چین و…. از برجام و دادن وعده گشودن معاملات غیردلاری وتضمینخرید نفتو….توسط آن هاشده است.مجموعه این شرایط فرصتی برای صیدماهی در آب گل آلودرقابت های جهانی برای رژیم فراهم ساخته است.باین ترتیبرویکرداخیرخامنه ای بی ارتباط با قطعیت دادن به رویکردماندن در برجام بدون آمریکابا اتکاء به رقابت قدرت های رقیب و مهم جهانی برایمقابله با فشارهایآمریکا بی ارتباط نیست. چراغ سبزبه اروپا را آشکارا می توان در تصویب معاهدهFATF که بدون اشاره خامنه ای نمی توانست صورت بپذیرد مشاهده کرد. علاوه برآن تخفیف بی سابقه قیمت نفتصادراتیو توافق های اخیردریای خزررانیزبایدبخشی از دلبری های رویکردجدیدبشمارآوردکه نشان دهنده پرداختقیمتبقاء به بهربهائی است. آگر خامنه ای واقعا از مذاکرات هسته ای پشیمان بود می توانست هم اکنونهم با صدوردستورعدم تمکین و تصویبشروط اروپا، مذاکره با آن را متوقف کندنه آن که به آن این چنین روی خوش نشان بدهد. مگر از قدیم نگفته اند جلوی ضرر را هر کجابگیری نفع است!. بنابراین پشت کردن او به آمریکاهمراه است با روی آوری به اروپا و نجات برجام از این طریق.بگذریم از اینریسککه اینقدرت هادر هرنقطه ای که بخواهند با هم سازش کنند، در علن یادرخفا، اولین امتیازی که خواهند داد قربانی کردن ایران خواهد بود.

با این همه خامنه ایخوب می داند کهبرروی امواج بحران ها حرکت می کند وبدون چنین مانورها و موج سواری ها، نظامی که او در رأسشقراردارد درهمخواهد شکست. بهمین دلیل اعتمادبه نفسشیک اعتمادبه نفس کاذب و حرکت برسطح لغزان و مواجی استکه هرلحظه می تواند او را پائین و بالا ببرد.

پنجمآن که بخش های دیگرسخنان او پیرامون انتقاد به خطاهای دولتدر موردبحران اقتصادی و ارزیو انداختن توپ مسئولیتاوضاع نابسامان اقتصادی به زمین آن ها،ونیز نشان دادن چنگ و دندان در مواجهه با بحران از طریقتشکیل دادگاههایویژه و برخوردضربتی با«مفسدان اقتصادی» و تکرارادعای کهنه و مسخره نظام برای همه مشکلات پاسخ دارد ( که البته چیزی جز بگیر و به بند نبوده است) همه و همه به معنای رویکردسرکوبگرانه هسته اصلی قدرت درعرصه داخلییعنی جبهه ای است که رژیم در آن بیش از سایرجبهه ها آسیب پذیربوده و احساس می کند که کل موجودیتش در معرض تهدیداست. می توان این رویکرد را به استعاره «رو به خارج -اروپا – و بلوک روسیه و چین- و پشت به مردم»خواند. با این همه از آن جا کهصخرهزیرپای «حضرت آقا»ترک برداشته ومحکم نیست،و از خیابان ها شعارمرگ بر استبداد به گوش می رسد و در صفوف بالائیعلیرغم تظاهر به وحدت و یک پارچگی مصنوعی،  شکاف ها به حداعلای خود رسیده و مانیفست های نجات و حذف نظارت استصوابی و آزادی زندانیان سیاسی و .. داده می شود، فراربه جلو در موقعیت ضعف و هنگامی که پشت جبهه مستحکمی وجود ندارد،موجب آشفتگی و ریزشبازهم هرچه بیشترقدرت در حال تحلیل سیستمخواهد شد.  صورت مساله وضعیت کنونی چنیناست که مردم دیگر حاضرنیستند به شیوه تاکنون زیست کرده و رژیم را تحمل کنند،و رژیم هم دیگر قادرنیست به شیوه تاکنونیخودحکومت کند.در این میانمسألهمهم و هنوز مبهم آن است که از دل این معادله پیچیده و چندمجهولی چه بیرون خواهد آمد….

تقی روزبه   2018-08-14

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *