«قفس طلایی»؛ روایت شیرین عبادی از گسست ایدئولوژیک خانواده‌ها

By | ۱۳۹۹-۰۹-۰۶

شیرین عبادی، برنده نوبل صلح، آخرین کتابش را در ژانر داستانی و به زبان فارسی منتشر کرده است. ضمن گفت‌وگو با او این کتاب را معرفی کرده‌ایم.

«قفس طلایی؛ روایت سه برادر، سه انتخاب و یک سرنوشت» آخرین کتاب شیرین عبادی، برنده نوبل صلح است. این کتاب ابتدا به زبان ایتالیایی در سال ۲۰۰۸ و در سال ۲۰۱۱ به زبان انگلیسی منتشر شد. تا کنون ترجمه‌های زیادی از این کتاب به زبان‌های اسپانیایی، پرتغالی، عربی و چندین زبان دیگر نیز چاپ شده است. امسال نسخه فارسی این کتاب به همت نشر باران در سوئد در ۱۷۸ صفحه منتشر شد.

«قفس طلایی» داستان زندگی یک خانواده است که در طوفان انقلاب ایران از هم می‌پاشند؛ یک برادر در همان ابتدای انقلاب ناچار به مهاجرت یا فرار به آمریکا می‌شود، برادر دیگر ابتدا دستگیر و سپس اعدام می‌شود و برادر کوچکتر پس از سالها حضور در جبهه جنگ و از دست دادن همسر و فرزندش در بمباران، از سپاه پاسداران بریده و به فرانسه می‌رود.

خانم عبادی به دویچه‌وله می‌گوید: «علت واقعی نوشتن این داستان این بود که بگویم چگونه ایدئولوژی در اول انقلاب بین خانواده‌ها اختلاف انداخت و دوستان را از هم جدا کرد و خیلی متاسفم که می‌بینم در سال ۱۳۹۹ همان اختلاف‌ها دوباره دارد بروز می‌کند. یعنی یک عده با ترس از اینکه ایران تبدیل به سوریه نشود اصرار بر ادامه جمهوری اسلامی دارند و عده دیگری تمام تقصیرها را بر گردن دیگران می‌اندازند و اصلا نگاه به داخل ندارند و می‌گویند امریکا مقصر اصلی است. به هرحال این اختلافات باعث شده متاسفانه باز آن خاطره تلخ اجتماعی یعنی اوقات تلخی‌ها و دوری‌های اول انقلاب اتفاق بیفتد.»

در هم آمیختگی داستان و واقعیت

«قفس طلایی» داستان واقعی یک خانواده است اما نام‌ها و برخی تاریخ‌ها در آن تغییر داده شده‌اند تا به گفته نویسنده «حریم خصوصی» این خانواده حفظ شود. می‌توان گفت در این کتاب تا حدی داستان و واقعیت در هم آمیخته‌اند.

Mexiko Friedensnobelpreisträgerin Shirin Ebadi

شیرین عبادی می‌گوید: «برای اینکه کتاب تنها جنبه داستانی نداشته باشد، مسائل دیگری هم زمان داخل شده که همه واقعی است از جمله دستگیری عموی من یا قتل‌های زنجیره‌ای و بیم و هراسی که در آن بودیم و نیز تیرباران برادر همسرم.»

خانم عبادی تا کنون چندین جلد کتاب در زمینه مسائل حقوقی و دو کتاب اتوبیوگرافی به نام‌های «ایران، بیداری» و «تا آزادی» منتشر کرده است. روی آوردن به ژانر داستانی اما با خواندن کتاب‌های نویسنده افغان، خالد حسینی در ذهن او جرقه زده است: «من همواره تصور می‌کردم که از شرایط و اوضاع و احوال زنان افغان کاملا مطلع هستم اما وقتی که کتاب‌‌های او را مثل هزار خورشید تابان و بادبادک باز خواندم، فهمیدم من هیچ چیز از وضعیت زنان افغان نمی‌دانستم و این نویسنده با دو کتاب داستان به اندازه صد کتاب رنج این‌ها را به نمایش کشیده است. اینجا بود که فهمیدم خیلی خوب است که از این شیوه استفاده کنم برای اینکه بگویم در ایران چه گذشت. خواندن ‌کتاب‌های تاریخی صرف منحصر می‌شود به تعدادی مورخ و علاقه‌مندان به تاریخ اما رمان علاقه‌مندان بیشتری دارد و بر همین اساس تصمیم گرفتم که بخشی از وقایع سیاسی ایران را به صورت رمان بنویسم.»

بالزاک و داستانی کردن پرونده‌های حقوقی

شیرین عبادی زمانی که در ایران بود و به عنوان یک وکیل حقوق بشری کار می‌کرد، پرونده‌های زیادی را که اغلب آنها جنجالی بودند در دست می‌گرفت. از جمله می‌توان به پرونده قتل در اثر آزار کودک خردسال آرین گلشنی، پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، پرونده وبلاگ‌نویسان، بهاییان و بسیاری از فعالان حقوق زنان اشاره کرد.

از او می‌پرسم آیا قصد ندارد درباره این پرونده‌ها بنویسد؟ او در پاسخ به توصیه سیمین دانشور نویسنده فقید و مشهور ایرانی اشاره می‌کند که به خانم عبادی گفته بود مانند بالزاک، نویسنده شهیر فرانسوی که کار نوشتن را از زمانی که منشی یک دفترخانه بوده با نوشتن شرح پرونده‌ها آغاز کرده، او هم درباره پرونده‌های حقوقی‌اش بنویسد.

شیرین عبادی اما می‌گوید: «من خوش‌بینانه فکر می‌کردم وقتی تحصیلات دخترم در رشته حقوق به پایان برسد و به عنوان وکیل در دفتر من بنشیند من خودم را بازنشسته می‌کنم و فرصتی است که به آرامی و آهستگی اتفاقات را یاد بیاورم و در قالب داستان بنویسم. متاسفم که چنین نشد. من از ایران تنها با یک ساک بیرون آمدم و قرار نبود در خارج زندگی کنم و الان هم با توجه به شرایط رو به وخامت حقوق بشر در ایران بیشتر از قبل کار می‌کنم. ضمن اینکه مدارکی هم ندارم و باید از روی حافظه بنویسم. فرصتی نمانده و وقت هم ندارم. بنابراین این آرزو فعلا محقق نشده اما همواره یکی از آرزوهای من است.»

و از آخرین آرزویش می‌گوید: «امیدوارم فرصت دیگری باشد که کتابی را که سالهاست بعد از خروج از ایران شروع کردم و هنوز تمام نشده روزی تمام کنم؛ درباره وضعیت پناهندگان در ایران که دو دسته هستند: افغان‌ها و عراقی‌ها که به اسم معاودین می‌شناسیم. امیدوارم زمان این مهلت را به من بدهد که بتوانم آن را بازنویسی و تمام کنم.»
دویچه وله:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *