صدها هزار نفر را کتک می‌زنند تا مردم را قانع کنند مهسا را کتک نزده‌اند

By | ۱۴۰۱-۰۷-۰۵

دستاوردهای خیزش ملی ۱۴۰۱ تاریخی و فراملی است

خیزش ملی و سراسری شهریور ۱۴۰۱ که تا روز چهارم اعتراض‌ها، به مرگ هشت نفر، در روز پنجم، به مرگ ۲۵ نفر، در روز ششم، به مرگ ۵۰ نفر و در یک هفته به مجروح یا بازداشت شدن هزاران تن منجر شد، حتی تا روز ششم هم دستاوردهای مهمی داشت.

علت سراسری بودن این خیزش سراسری بودن سرکوب حقوق و آزادی‌های فردی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر است؛ چون ماشین سرکوب جمهوری اسلامی بدون تبعیض و بدون توجه به قومیت، مذهب، زبان و جنسیت تمام افراد را سرکوب می‌کند.

حتی اگر ماشین سرکوب بتواند با کشتار صدها نفر، خیزش ملی ۱۴۰۱ را فرو بنشاند، خون‌های ریخته‌شده، جراحات وارده و بازداشت‌ها در این خیزش حتما تلف نخواهند شد. در ادامه، بخشی از دستاوردهای موثر، دیرپا و چشمگیر این خیزش را برمی‌شماریم.

به هم پیوستن خیزش‌ها و جنبش‌ها

در خیزش‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ عمدتا اقشار متوسط شهری (به‌ویژه تهران) شرکت داشتند. اما در خیزش‌های دی ۱۳۹۶، کازرون ۱۳۹۷، آبان ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ (در خوزستان و اصفهان) و ۱۴۰۱ در خوزستان، بیشتر اقشار کم‌درآمد در شهرهای کوچک مشارکت داشتند. خیزش ملی ۱۴۰۱ معترضان هر دو قشر را به هم پیوند داد. در این اعتراض‌ها، ضمن حضور پررنگ زنان و حجاب برداشتن آن‌ها، همه‌ اقشار اجتماعی از ۳۱ استان ایران در بیش از ۱۰۰ شهر به خیابان‌ها آمدند و نشان دادند همان‌طور که حکومت دینی از سال ۱۳۵۷، جنگی همه‌جانبه را علیه مردم آغاز کرد، امروز مردم با همبستگی، کلیت رژیم را نفی می‌کنند.

جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش‌های اقلیت‌های قومی و جنبش‌های کارگران و معلمان در خیزش «ضدآخوندی» شهریور ۱۴۰۱ به هم پیوسته‌اند. پایان گرفتن حرکت اصلاح‌خواهی با ایستادگی حکومت در برابر هرگونه اصلاح باعث شد هیچ‌ تفرقه‌ای میان معترضان دیده نشود. هر معترضی که امروز در خیابان حضور دارد، برانداز است؛ چون پاسخ اعتراضش همواره باتوم و گلوله بوده است.

درگیر شدن نسل هزاره‌ای در سیاست

متولدان دهه ۸۰ یعنی ۱۶ تا ۲۲ ساله‌ها که امروز در خیابان‌ها علیه حکومت شعار می‌دهند، چه در مدرسه و چه در دانشگاه‌ها رویه‌ای غیرسیاسی در پیش گرفته بودند؛ گویی حکومت به کسانی که با آن کاری ندارند، کاری نخواهد داشت. قتل مهسا این نسل را از خواب غفلت بیدار کرد. دهه هشتادی‌ها چهار ویژگی متمایز دارند:

۱. نسل گوشی‌های هوشمند است و اخبار و اطلاعات موردنیاز خود را از دنیای مجازی دریافت می‌کند. به همین علت در برابر تبلیغات سیاسی مستقیم حکومت واکسینه است.

۲. بر خلاف نسل‌های قبلی، گروه مرجع فکری-عقیدتی ندارد. حنای روحانیون، دانشگاهیان و روشنفکران و ایدئولوژی‌های آن‌ها برای این نسل رنگی ندارد. از این جهت بر دانسته‌های خود متکی‌اند.

۳. از غرب متنفر نیستند، بلکه برای زندگی بهتر به دنبال مهاجرت به کشورهای غربی‌اند. حتی آقازاده‌های مقام‌ها هم فوج‌فوج به کشورهای غربی روان‌اند. آن‌ها به جای مرگ بر آمریکا، مرگ بر جمهوری اسلامی می‌گویند.

۴. مطالبه‌ اصلی آن‌ها آزادی‌های فردی و اجتماعی است و از این جهت، نوستالژی دوران پهلوی در این نسل بسیار پررنگ است.

اعضای این نسل که در یک دهه‌ گذشته از لحاظ سیاسی منفعل بودند، با قتل مهسا دریافتند که در معرض همان خطرند و اگر با سیاست کاری ندارند، سیاست با آن‌ها کار دارد.

باطل شدن تبلیغات سیاسی مشاطه‌گران

در اعتراض‌های اخیر، هرگونه نماد جمهوری اسلامی و بالاخص عکس‌ها و بنرهای قاسم سلیمانی در فضای عمومی شهرها پاره و سوزانده شدند. معترضان به مشاطه‌گران و دلالان جمهوری اسلامی در داخل و خارج که سلیمانی را سرداری محبوب در میان مردم جلوه می‌دادند، نشان دادند که همه‌ این‌ها دروغ و تبلیغات حکومتی بوده‌اند. معترضان به جامعه‌ خود و جامعه جهانی هم نشان دادند که تنها نوع مواجهه‌ حکومت با مردم کتک زدن و شوک الکتریکی و شلیک تیر جنگی است.

خبرگزاری‌های امنیتی و بوق‌های سازمان صداوسیما به علت گستردگی اعتراض‌ها، بر خلاف دوره‌های قبل، مجبور شدند بخشی از اخبار اعتراض‌ها، کشته‌ها و مجروحان را پوشش دهند. این پوشش البته خالی از طنز نیست؛ سایت تابناک خبر می‌دهد که چهارشنبه شب در چند نقطه از تهران جمعیت‌های ۱۰ تا ۱۲ نفری به اعتراض پرداختند و در خبری دیگر، از قول استاندار تهران می‌نویسد که یک هزار و ۸۰۰ نفر از «اغتشاشگران» را شناسایی کرده‌اند. حتما واتس‌اپ و اینستاگرام و اپل استور را هم برای جلوگیری از همین تجمع‌های ۱۰ تا ۱۲ نفری فیلتر کرده‌اند.

بی‌آبرو شدن مشاطه‌گران و مماشات‌کنندگان

کریستین امانپور (مثل بقیه خبرنگاران رسانه‌های دروغگوی غربی) که همیشه مانند کارکنان دستگاه تبلیغاتی رژیم در برابر مقام‌های جمهوری اسلامی (و امارت طالبان) با حجاب حاضر می‌شد و سوال سختی از آن‌ها نمی‌پرسید، پس از مرگ مهسا، دیگر نتوانست با رئیسی مصاحبه‌ باحجاب انجام دهد. از این به بعد، رهبرانی مثل ماکرون و دیگر مقام‌های اروپایی در باب دیدار یا دعوت از مقام‌های جمهوری اسلامی دوباره تامل خواهند کرد. لابی‌گران جمهوری اسلامی هم در دروغ‌سازی و نشان دادن مقام‌ها به‌عنوان میانه‌رو یا رژیم به صورت نظامی عادی، کار دشوارتری خواهند داشت. در این میان، فمنیست‌های هویت‌گرای غربی (مثل هیئت باحجاب سوئدی که به ایران سفر کرد) که اسلام‌گرایان را کنار خود می‌خواهند، زبان در کام کشیده‌اند.

گذاشتن علامت سوال در برابر نمادهای هویتی اسلام‌گرایی

مهسا امینی کشته‌ حجاب ایدئولوژیک است. کسانی که خبر مرگ او را بشنوند، دیگر به‌سادگی نمی‌توانند حجاب رسمی جمهوری اسلامی را به‌عنوان یک نماد هویتی سنتی یا در کنار دیگر نمادها در فضای هویت‌گرای غربی بپذیرند. حجاب در ایران و افغانستان امروز نماد سرکوب و کتک زدن زنان و کشتن مردم در خیابان‌ها است. کار ائتلاف چپ و اسلام‌گرایی در فروش این امر به‌عنوان نماد هویتی مسلمانان دشوارتر خواهد شد.

در دست گرفتن نبض افکار عمومی

تاثیر دستگاه تبلیغات حکومتی در تغییر روایت قتل مهسا نزدیک به صفر بوده است. دروغ‌های خبرگزاری‌های فارس و تسنیم و تلویزیون حکومتی آن‌قدر رسوا بودند که حتی وفادارترین افراد به رژیم نمی‌توانند آن‌ها را باور کنند و به تحقیق بیشتر در این مورد دعوت می‌کنند. در مقابل، اخبار قتل مهسا به تاریک‌ترین زوایای حکومت ترس و وحشت نظام بسط یافت تا حدی که تبلیغاتچی‌های نظام دارند از آن فاصله می‌گیرند. حکومتی که برای اثبات کتک نزدن مهسا صدها هزار نفر را در خیابان‌ها کتک می‌زند، قافیه را به افکار عمومی باخته است.

البته سیر اعتراض‌ها نشان می‌دهد تا زمانی که کسب‌وکارهای امپراتوری‌های سه‌گانه (بیت، سپاه و شرکت‌های دولتی) کار می‌کنند و سازمان‌ها ‌و نهادها در انحصار حکومت‌اند، این رژیم نخواهد افتاد. به مجامع بین‌المللی و رسانه‌ها و دول غربی نیز امیدی نیست. تنها چاره اتکای مردم ایران به خود و اعتصاب‌های سراسری و نافرمانی مدنی است.

بیداری کشورهای همسایه در برابر خطر اسلام‌گرایی

خیزش عمومی بعد از قتل مهسا زنگ خطر را به‌ویژه برای سکولارهای ترکیه در همسایگی ایران به صدا درآورد. بعد از بازداشت خبرنگاران زن و خوانندگان (گلشن) در دولت اردوغان، هنرمندان و نویسندگان و خبرنگاران ترکیه متوجه شدند که اسلام‌گرایان با کشورشان چه خواهند کرد. چهره‌های مشهور ترکیه در هیچ دوره‌ای مثل شهریور ۱۴۰۱،  به تحولات ایران چنین واکنش نشان نداده بودند. برخی از این چهر‌ه‌های شناخته‌شده مثل ابرو گوندش، طوبا بیوک‌اوستون، نورگل یشیل‌چای، بورجو بریجیک، باریش آردوچ و الیف شافاک (و ده‌ها تن دیگر که در ایران شناخته‌شده‌اند) و هرکدام در فضای مجازی ده‌ها میلیون دنبال‌کننده دارند، با معترضان ایرانی همراهی کردند.

پررنگ شدن شباهت جمهوری اسلامی و داعش/طالبان

در ۴۴ سال گذشته، روایت جمهوری اسلامی و لابی‌های آن در خارج ایران و نیروهای ضدامپریالیست همراه آن این بود که افراطی‌ها بخش کوچکی از قشر حاکم‌اند و از طریق مذاکره با میانه‌روها، می‌توان رژیم را عادی‌سازی و با آن کار کرد. همه‌ اعمال متداوم حکومت در حوزه‌ تروریسم، برنامه‌ هسته‌ای و گسترش‌طلبی ناقض این ادعا بوده‌اند اما تریبون و امکانات همواره در اختیار مقام‌ها بوده است. حتی مرگ ندا آقاسلطان نیز رسانه‌ها و جامعه‌ی بین‌المللی را درباره ماهیت رژیم هوشیار نکرد؛ اما مرگ مهسا می‌تواند یک نقطه‌ عطف در تغییر روایت غالب از رژیم باشد؛ اگر اخبار مربوط به خیزش ملی شهریور ۱۴۰۱ به‌درستی و دقت منعکس شود.

جنبش اخیر به‌عنوان یک جنبش انسان‌گرا و سکولار و ضدایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه، در تاریخ ایران بی‌نظیر است.

در دوران اوباما، برشمردن شباهت‌های داعش و جمهوری اسلامی در رسانه‌های آمریکایی به حذف تحلیلگران از رسانه‌های دولت آمریکا منجر می‌شد (مثل نویسنده‌ این مطلب). این روند باید در جایی متوقف شود و زمان مناسب آن اکنون است.

ایندیپندنت فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *