هر چند ایران خشم خود را از عادی سازی روابط امارات – اسراییل پنهان نکرده اما نه سفارتخانه ای اشغال شده نه صحبت از قطع رابطه است…
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مقامات مختلف سیاسی و نظامی ایران از توافق اخیر امارات متحدۀ عربی با اسراییل در عادی سازی روابط به خشم آمده و شاهد تندترین الفاظ علیه کشور همسایه هستیم. متقابلا امارات هم سفیر ایران را احضار کرده و موضوع را تنها مربوط به خودشان دانستهاند.
رییس جمهوری ایران با توصیف اقدام امارات به عنوان «خطای بزرگ» اظهار امیدواری کرده «از این مسیر اشتباه بازگردد» و هشدار داده «اگر بخواهند پای اسراییل را در منطقه باز کنند، به گونهای دیگر برخورد خواهیم کرد.»
رییس ستاد کل نیروهای مسلح نیز گفته «اگر امنیت ملی ما به این خاطر دچار خدشه شود، رویکرد ملت ایران به این کشور همسایه از اساس تغییر خواهد کرد و نیروهای مسلح، به این کشور با محاسبات دیگری نگاه خواهند کرد».
در بیانیۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز دربارۀ اقدام امارات در عادی سازی روابط با اسراییل، این تعابیر به کار رفته است: «خطای راهبردی، حماقت تاریخی، خنجر زهرآگین در پیکر امت اسلامی، توافق ننگین و شیطانی و خیانت بزرگ و آشکار».
وزیر خارجۀ ایران هم آن را «دردناک» و«خنجری از پشت به لبنان» توصیف کرده است.
محمد باقر قالیباف رییس مجلس هم به همتایان خود در کشورهای اسلامی نامه نوشته و از آنان خواسته محکوم کنند.
چنان که ملاحظه میکنید در هیچ یک از این 5 فقره نه سخنی از قطع رابطه و حتی کاهش مناسبات است و نه سفارتخانه شان اشغال شده یا تجمعی صورت پذیرفته است.
کافی است با صلح مصر و اسراییل مقایسه کنیم که به دستور شخص امام خمینی به وزیر امور خارجه روابط تهران و قاهره قطع شد و پس از سقوط حسنی مبارک و روی کار آمدن اخوانالمسلمین نیز برقرار نشد و بعد کودتای عبدالفتاح سیسی هم تجدید نشده است.
سالها قبل حساسیت ایران به نوع مناسبات کشورهای دیگر با اسراییل به حدی بود که وقتی دولت اسپانیا روابط خود را با اسراییل توسعه داد ایران، عبدالکریم سنایی هروی سفیر خود در مادرید را فراخواند و سطح روابط را با این کشور اروپایی پایین آورد.
روشن است که قطع رابطه با امارات در دستور کار نیست چرا که ایرانیان و چه بسا جهانیان، امارات را با دوبی میشناسند و دوبی، تنها بخشی از امارات نیست و به تنهایی یک «شهر- کشور» به حساب میآید و قابلیتهای منحصر به فردی دارد. ضمن اینکه بعید نیست پس از این کشورهای دیگر مانند عمان نیز بخواهند همین مسیر را طی کنند و بدیهی است که این ادبیات را نمیتوان مدام تکرار کرد و تسری داد.
واکنش مجلس انقلابی هم جالب است. با توجه به خصوصیات و روحیاتی که دارند قاعدتاً باید یک طرح دو یا حتی سه فوریتی تصویب میکردند تا روابط ایران و امارات قطع شود اما میدانند وقتی تحریمها به قدر کافی ما را محاصره کرده خودمان به دست خودمان نباید این حصار را بیشتر و ضخیمتر کنیم و مگر میتوان «دوبی» را حذف کرد؟
این منطق که اگر بخواهند پای اسراییل را باز کنند مقابله میکنیم قابل قبول است و به امنیت ملی ما مربوط است ولی این که تصور کنیم اگر به محمد بن زاید فحش بدهیم و تیتر بزنیم «بن ضایع» و کاریکاتور او را بکشیم و هشدار بدهیم مراقب باشد بلایی که سر سادات مصر آمد سر او نیاید از این راه برمیگردند با اقتضائات امروز ایران و منطقه و جهان نمیخواند.
بپذیریم که نه شعارهایمان مثل قبل جذاب است و نه تهدیداتمان مانند گذشته ترساننده. این که به خاطر تحریمها و اوضاع اقتصادی یا تبلیغات است یا کاهش سرمایه اجتماعی موضوع بحث این گفتار نیست.
غرض این است که گفته شود فحش به امارات و بن زاید مشکلی را حل نمیکند و اگر زیاد هم بخواهیم بترسانیم بحرین و عمان هم روابط خود را با اسراییل عادی میکنند.
پس چه کار باید کنیم؟
اول، همان هشدار رییس جمهوری و سرلشکر باقری است که شاخص تعیین کردهاند. پای اسراییل را باز نکنند. یعنی عادی سازی روابط یک بحث است و این که بیخ گوش ما بیایند بحثی است دیگر.
هر چند که به هم مرتبطاند اما اولی را میتوانند جدای جنبههای ایدیولوژیک و آرمانی، موضوع داخلی بدانند و بهای آن را نیز بپردازند اما روشن است که دومی برای ایران قابل تحمل نیست و این امر قبلا به اقلیم کردستان عراق نیز فهمانده شد و آنها دریافتند که در این فقره ایران شوخی و رودربایستی ندارد. از این رو بهتر است که بر همین موضوع پافشاری شود.
دوم: هر قدر هم رسانههای رسمی و حکومتی درصدد تحقیر امارات برآیند جز این که بر آتش اختلافات دمیده و روابط امارات و اسراییل را محکمتر کند ثمری ندارد.
واقعیت این است که نگاه مردم ما به اعراب غیر ایرانی تفاوت کرده و تعابیر تحقیرآمیز قبلی را کمتر به کار میبرند و به جای آن به سطح رفاه کشورهای حاشیه خلیج فارس علناً غبطه و حسرت میخورند.
ایرانیان بسیاری تا کنون به دوبی رفته اند و یکی از مهم ترین مقاصد گردشگری و تجاری به حساب میآید و چنان که گفته شد به «دوبی» به عنوان یک شهر- کشور نگاه میشود؛ موقعیتی مانند سنگاپور و هنگ کنگ در این منطقه و هرقدر هم بخواهیم شیخ محمد بن زاید را موجودی مفلوک و حقیر و نوکر توصیف و نهایتا ابوظبی و شارجه را سرزنش کنیم دوبی اما در چشم مردم ما شیرین نشسته است.
من البته شخصاً به این تمدن مصنوعی علاقه ای ندارم ولی چند ساعت توقف و انتظار در فرودگاه دوبی کافی بود تا تفاوت را احساس کنم. صحبت از امارات که میشود هواپیمایی امارات نیز به ذهن مردم میآید که نیاز به توصیف ندارد.
بنا براین نباید تصور کرد با تبلیغات می توان امارات را مفلوک جلوه داد.
با این حساب اگر قرار نیست سفارت و کنسولگری اشغال کنیم و رابطه هم برقرار باشد و فحش و ناسزا به شیخ زاید را هم بی ثمر بدانیم چه کار کنیم؟ هورا بکشیم و این وصلت را فرخنده بدانیم و آرزو کنیم به پای هم پیر شوند؟!
روشن است که نه و چنانچه بخواهند پای اسراییلیها را باز کنند باید واکنش نشان داد و اتفاقاً در این فقره اظهار نظر سردار باقری لازم بود و دخالت نظامیان در سیاست که مورد نهی رهبر فقید انقلاب بود به حساب نمیآید.
سه کار میتوان و باید انجام داد:
نخست این که به جای ترساندن و اصرار بر تکرار شعارهای گذشته بر همین موضع پابفشاریم که اگر بخواهید پای اسراییل را باز کنید هر اتفاق سوئی را از چشم شما میبینیم.
دوم این که بدانیم در هر صورت آب ما با این کشورها به یک جو نمیرود. اینها یا بازماندۀ امپراتوری عثمانیاند یا تحت قیمومَت انگلستان بودهاند یا هر دو و اشتراک ما جای دیگر تعریف میشود.
اشتراک فرهنگی و زبانی ما با حوزۀ تمدن ایران فرهنگی است و امارات چه با اسراییل رابطه عادی داشته باشد یا نه بیرون این دایره است و از منظر کشور اسلامی هم آن قدر که با کشور اسلامی ولی غیر عربی می توانیم نزدیک باشیم با اینها نمیتوانیم. اگر لبنان هم بخش شیعی و مسیحی نداشت یا عراق، کرد و شیعه نداشت هم وضع همین بود. پس باید واقعبین باشیم.
فکر قطع رابطه را از سر دور کنیم چون دوبی مستقل از امارات در اذهان تصویر میشود و اماراتیها در سپهر عربستان، تعریف میشوند.
اقدام مهم تر اما این است: در مسیر توسعه گام بگذاریم. به مسیر توسعه بازگردیم. هر قدر هم از امارات بدگویی کنیم دوبی و هواپیمایی امارات در چشم مردم ما شیرین نشسته است.
اگر روند توسعۀ کیش ادامه داشت و اگر هواپیمایی ما مانند هواپیمایی امارات برند جهانی بود و اگر تحریم گلوی مان را نمی فشرد، داستان دیگری رقم می خورد.
نکته پایانی هم این که امارات عربی متحده در واقع یک کشور نیست. 7 امیر نشین است که در سال 1350 خورشیدی از قیمومَت بریتانیا خارج و متحد شدند.
در ایران اما این تصور غالب است که امارات، یک کشور است مثل کشورهای دیگر و ابوظبی پایتخت آن و دوبی هم شهر دیگری است از این کشور. بهتر آن است که در انتقادات سیاسی ابوظبی را از 6 امیر نشین دیگر (دوبی، شارجه، عجمان، فجیره، رأس الخیمه و ام القوین) جدا کنیم چون دیگران چندان مایل به اصطکاک سیاسی نیستند و چه بسا اختلاف نظر هم دارند.