سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری با اعلام نتایج نهایی، به پایان رسید؛ انتخاباتی بیسابقه در تاریخ جمهوری اسلامی که پیامدها و نتایج آن پرشمار است. در زیر تنها به هفت نکته مهم در پیوند با انتخابات ۱۴۰۰ اشاره شده است.
یک؛ وزارت کشور میزان مشارکت در انتخابات را ۴۸.۸ درصد اعلام کرده است. فرض بگیریم که انتخابات سالم برگزار، و شمارش آراء دقیق بوده است؛ فرضی که با اطمینان میتوان آنرا مردود شمرد. اما حتی با فرض سلامت گزارش رسمی، بیش از نیمی از مردم ایران (واجدان شرایط رایدادن) حاضر به حضور پای صندوقهای رای و انتخاباتی که نمایشی و فرمایشی ارزیابی کردهاند، نشدهاند.
دو؛ قهر ایرانیان با انتخابات بسی بیش از ۵۱.۲ درصد بوده است؛ چرا که آرای حدود ۱۳درصد شرکتکنندگان در انتخابات هم رای باطله توصیف و اعلام شدهاست. این جمعیت (حدود سه میلیون و ۷۲۷ هزار رای) بهدلایلی ناگزیر از شرکت در انتخابات شده یا خود را ملزم به حضور پای صندوقهای رای دانستهاند، بیآنکه هیچکدام از چهار نامزد مورد تایید شورای نگهبان (بخوانید مورد تایید بیت رهبری و اطلاعات سپاه پاسداران) برای ریاست جمهوری را واجد صلاحیت دانسته باشند.
اینچنین بیش از ۶۴ درصد ایرانیان، ابراهیم رییسی و سه نامزد دیگر را برای ریاست بر قوه مجریه، شایسته و واجد حداقل شرایط لازم نمیدانند.
سه؛ پیش از انتخابات اخیر، کمترین میزان مشارکت در انتخابات، مربوط به انتخابات سال ۱۳۷۲ با کمتر از ۵۱ درصد، و سپس، دو انتخابات ۱۳۶۴ و ۱۳۶۸ هر دو با مشارکتی کمتر از ۵۵ درصد بود.
اینک اما، چهار دهه پس از استقرار جمهوری اسلامی، و سه دهه پس از آن انتخاباتها، اکثریت قاطع مردم ایران به حاکمان «نه» میگویند؛ آنهم با وجود تمام تلاش نهادهای حکومت برای افزایش مشارکت شهروندان، و ازجمله افزایش بیسابقه ساعت اخذ رای تا دو بامداد شنبه.
چهار؛ تنها ۳۰ درصد واجدان شرایط مشارکت، به ابراهیم رئیسی، نامزد بیرقیب انتخابات و گزینه قطعی هسته سخت قدرت در جمهوری اسلامی، آری گفته و به هر دلیلی، ازجمله مناسبات حکومتی و اداری و رسمی یا وعدههای اقتصادی او و نیز نارضایتی از شرایط معیشتی حاد، اعتماد کردهاند.
به تعبیر دیگر، حداکثر میزان مقبولیت صاحبان اصلی قدرت در جمهوری اسلامی، کمتر از یکسوم جمعیت کشور است؛ نشانهای مشهود از بحران مشروعیت و شکاف ملت – حکومت در جمهوری اسلامی.
پنج؛ نباید از یاد برد که انتخابات ریاست جمهوری همزمان با انتخابات شوراها برگزار شد؛ رویدادی که بیگمان بر نرخ مشارکت در انتخابات افزود. کم نبودند شهروندانی که بهدلایل مختلف، انگیزه و عزمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نداشتند، و تنها بهخاطر حضور در انتخابات شوراها، ناگزیر از شرکت در انتخابات مهندسیشده ریاست جمهوری شدند.
نظرسنجی ایسپا (سازمان دانشجویان ایران) نشان میدهد حدود ۹ درصد شهروندان مایل به شرکت در انتخابات شوراها بوده اما تمایلی به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نداشتهاند.
اینگونه، میزان واقعی شرکت در انتخابات به مراتب کمتر از ۴۸.۸ درصد است.
شش؛ میزان آراء باطله از رای سه نامزد انتخابات بیشتر است! رخدادی غریب و بس معنادار، بهویژه برای اصلاحطلبان انتخاباتمحور که بیاعتنا به واقعیتهای اجتماعی و نارضایتی اوجگرفته در جامعه، پشت عبدالناصر همتی قرار گرفتند و رویاپردازانه بهدنبال پیروزی نامزدی گمنام و فاقد بضاعت رفتند.
نتیجه قابل پیشبینی بود؛ اصلاحطلبان باورمند به رفرمیسم بوروکراتیک و حکومتی، و فعالان سیاسی همواره حاضر در انتخابات نمایشی و فرمایشی، آنهم بر پایه منطق معیوب انتخاب میان «بد و بدتر»، شکست معناداری در انتخابات ریاست جمهوری متحمل شدند.
هفت؛ شکست اصلاحطلبان انتخاباتمحور و بوروکرات، و فراتر نتایج نهایی انتخابات ۱۴۰۰ سرفصلی محتمل در آرایش نیروهای سیاسی و تدقیق راهبردهاست.
شکاف میان ملت و حکومت در سالهای اخیر و بهویژه پس از سرکوب خونین اعتراضهای آبان۹۸ و سرنگونی هواپیمای اوکراینی با موشکهای پدافند سپاه پاسداران، و نیز بیاعتنایی روحانی به وعدههای انتخاباتیاش، بیش از پیش عمق یافته است.
خروجی این وضع، خود را در قهر با انتخابات مجلس، و حالا «نه» قاطع به انتخابات ریاست جمهوری متبلور کرده است.
وضعی که ادامه یافتناش در قالب خیزشهای اعتراضی و گسترش جنبشهای اجتماعی مطالبهگر، بهقدر لازم محتمل است.
پایان؛ ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی، همزمان با ادامه حکمرانی ولی فقیه بیمار و ۸۲ ساله، تلاش کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی برای یکدستسازی حاکمیت، و حداکثر مراقبت از تهدیدهای اجتماعی محتمل و بحرانهای سیاسی شبیه اعتراضهای آبان ۹۸ است.
نحوه برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ و ردصلاحیت گسترده نامزدها، هرگونه خوشبینی درباره به سر عقل آمدن رأس هرم نظام سیاسی، بهدنبال قهر معنادار شهروندان با انتخابات را منتفی میکند.
همزمان اما همدلی ملی و همراهی فراگیر و مصمم لایههای اجتماعی برای تحریم انتخابات و پرهیز از شرکت در آن، بر امیدها برای گسترش جنبشهای اجتماعی حامی گذار به دموکراسی میافزاید.
«نه» قاطع و بیسابقه ایرانیان به حاکمان در انتخابات ۱۴۰۰، میتواند گامی مهم برای تکوین نافرمانی مدنی و ایستادگی گسترده در برابر خودکامگی باشد، و نیز نقطه عطفی در مواجهه فراینده و مدبرانه اکثریت تغییرخواه مردم ایران با حاکمیت استبدادی مستقر، در راه سخت و طولانی آزادی و دموکراسی.
ایران اینترنشنال: