– در مورد پرونده ویلموتس چه نکته ای دارید؟
قضیه ویلموتس که شما سوال کردی، آقای تاج به دفتر من آمد. این گفت و گوها را که دیگر نمی شود پنهان کرد. آقای شجاعی برهان هم حضور داشت و سه نفری بودیم. کاغذی را به من نشان داد که زیرش راجع به آقای ویلموتس نوشته بود جهت بررسی و اقدام. آقای تاج همه جا بررسیاش را میگوید.
– کاغذ از طرف چه کسی بود؟
آقای وزیر ورزش، سازمان تربیت بدنی در دولت آقای روحانی. جهت بررسی و اقدام. آقای تاج به من گفت آقای دادکان من میتوانستم اقدام نکنم؟ گفتم بله. نوشت؛ وزیر اصلا نمیتواند بنویسد برای شما جهت بررسی و اقدام. کسی که باید اقدام کند، شمایی بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال. زمان من هم مینوشتند جهت بررسی، اظهارنظر. اقدام در کار نباید باشد. شما آوردی، حالا هم برو و جوابگو باش.
اصلا و ابدا؛ همکاران من پس چه کارهاند در فدراسیون فوتبال؟ ایشان این برگه را به من نشان داد و آنجا به من اخلاقا قول داد که بعد از انتخابشدنش در فدراسیون فوتبال، این مساله را بگوید. ولی امروز متاسفم که بگویم این همه زمان گذشت، شاهد هم داشتیم و ایشان نگفت. بله، در این قضیه خوردند و بردند. مگر کسی خرج من را تا امروز داده که بگویم نه؟ یک کسی اگر آمده و یک ریال به من و خانوادهام داده، بیاید من الان در مقابلش هزار تومان میدهم. خوردند و بردند و فساد را کردند و دزدیها را هم کردند، ولی چه کسی میخواهد رسیدگی کند؟ هیچ کسی. چرا؟ بالادستیهایشان هم با خود اینها هستند. من در پخش زنده تلویزیونی گفتم، حالا شما که داری ضبط میکنی. آن شش میلیون یورویی که دادیم به آقای ویلموتس، پول چه کسی را دادیم برای دو ماه، سه ماه؟ چه کسی رسیدگی کرد؟ همه مطبوعات هم دیدند. وقتی من میگویم همه، بالای 90 درصد. آن چند درصد از من دلگیر نشوند. چرا کسی پیگیری نمیکند که بگوید آقا این پول چه شد؟ بردند و خوردند، هم خودشان و هم بچههایشان. ویلموتس شش میلیون دلار میارزید؟
الان مشکل، وزیر ورزش و آقای رئیس فدراسیون نیست، دستگاههای نظارتی هستند. برای چی رسیدگی نمیکنید؟ ولی شما میبینید یک نفر دو تا گوسفند را جابجا میکند، انگشتهایش را هم میبُرند. چرا؟ چون کسی را ندارد، در گروه نیست، در باند نیست.
– میخواهم این را پیوند بدهم به یک مساله بزرگتر، هرچند این خودش به اندازه کافی مساله بزرگی است. یکی از مسائلی که باعث شده مردم نسبت به شرایط بیاعتماد شوند و حتی معترض شوند، همین نوع برخوردهاست. مثلا میبینید یک آقایی در یک پروندهای شش میلیون دلار، حتی اگر من در خوشبینانهترین حالت بگویم هیچ تخلفی صورت نگرفته، یعنی حیف صورت گرفته و پول به فنا رفته؛ یک مدیری آمده و شش میلیون دلار را ریخته در جوی آب و هیچ واکنشی ندارد و هیچ برخوردی با او صورت نمیگیرد، ولی یک نفر که یک کار خیلی کوچکی میکند، در خیابان یک لباس خاصی میپوشد، برخورد شدید و قهری با او میکنند، نسبت به این چیزها حساس میشود و میگوید چرا یقه او را نمیگیرید؟
ما از دینمان این را فهمیدیم. از دین ما وارونهگری را فهمیدیم. کسی که میآید و همه چیز را در اختیار خودش میگیرد، زمین در اختیارش میگیرد، اثر انگشتش میگوید برای من نیست، برای یکی دیگر است، امضا برای یکی دیگر است و از او استقبال میکنیم. کسی که میآید هزار کار خلاف عفت انجام میدهد، بهعنوان قاری قرآن او را میفرستیم خارج از کشور، برو مُبلغ ما باش، کسی که هزاران فساد دیگر میکند در ورزش کشور، میآوریم از اینجا او را برمیداریم و میگذاریم یک جای دیگر، پروندهاش را هم میرویم و درست میکنیم. کدام اعتماد؟ کدام دین؟ کدام مردم؟ بهترین مردم دنیا برای ایران هستند که همه اینها را میبینند، میریزند در دل خودشان و باز هم تحمل میکنند. شما نگاه کن مدیرانی که آوردند در باشگاههای پرسپولیس و استقلال؛ همه خوردند. دیگر از این واضحتر میخواهی من بگویم؟ آوردند در فدراسیون، خوردند و بردند. چه کسی رسیدگی کرد؟ پرسپولیسی که الان این همه بدهی دارد، استقلال هم دارد، چه کسی آمد رسیدگی کند؟ همه هم میگویند حسابهایش درست نبود، پولها را جابجا کردند. منتظرند یک جای دیگر صبح آنها را بگذارند مدیر. شما این سوال را میکنی، میگویی یک لباس بپوشد؟ انتخابات که میشود، آن لباس را هم نپوشد، چهرهاش را نشان میدهند که بگویند اینها هم با ما هستند. دین خدا را گرفتیم به بازی، نمایشدادن. شما همین الان یک چیزی که مردم کارزارش را درست کردند، راجع به شهرداری.
مثلا می خواهند یک مسجد در قیطریه بسازند. مردم کارزار درست کردند که این شهردار تواناییها را ندارد، استعفا بدهد و برود. من اصلا نمیگویم استعفا بدهد یا ندهد، میخواهم این سوال را بپرسم. به قول خودتان 70 هزار مسجد در سرتاسر کشور است، درب 60 درصد از مسجدها تعطیل است، 40 درصد؛ خودتان دارید میگویید، من نمیگویم، باز است. با داشتن این همه مسجد، میخواهید بروید و مسجد بسازید. چرا تبعیض قائل میشوی، چرا مردم را جلوی خودت میگذاری؟ شما بگو در پارک قیطریه، موقوفه آن ورثه هستند، ما میخواهیم یک کلینیک بسازیم، یک مرکز پزشکی بسازیم؛ مردم استقبال میکنند، پول میدهند؛ منجمله خود من و اطرافیانم. شما نمایش و شو میخواهی بدهی که آنجا میخواهند مسجد بسازند؟ مسجد را جلوی خودت میگذاری؟ جلوی مملکت میگذارید؟ این همه مسجد داری. همه اینها نمایش است، شو است برای آینده که من جایگاه بیشتری را میخواهم در آینده بگیرم، ترفیع من به خاطر این کارها است که جلوی مردم بایستم، تبعیض قائل شوم، فساد بکنم، دروغ بگویم. همه دیگر این جایگاهها را برای پرش فهمیدهاند.
آقا اگر من این حرفها را دارم میزنم، ضددین است؟ ضد خدا و پیغمبر است؟ هرچه آدم که توانایی ندارد، فقط نمایش و فیلم. خدا بیامرزد آقای کافی را، الان نوارش در تلفن من است. سال 1352-1351؛ 51 سال پیش دارد در نوارش میگوید ما نمایشی از دین داریم. تازه آن موقع، به روحایت و بچه مسلمانها میگوید. میگوید ما نمایشی از دین داریم. خود ما رعایت میکنیم؟ خودش را اول از همه میگوید؛ در نوارش. چه موقع؟ پنج، شش سال مانده به انقلاب. الان بیاید و ببیند، گوشش صدا کند. چون اینها فقط نمایشی از دین است. که چی؟ همه شده شو و نمایش. این همه مسجد داریم، برو آنها را بازسازی کن، برو جوانها را جذب کن. آنها که واقعا استفاده نمیشود، از آنها کاربری جدیدی بگیر، بعد هم چون که شما هستی، مردم استقبال نمیکنند. شما همین ساختن مسجد را بسپار به من و همین سلبریتیهای هنرمندان و هنرپیشهها و ببین مردم میآیند پول میدهند یا نه. مردم ما را نمیخواهند، شما را نمیخواهند. نه منظورم شهردار باشد، شورای شهرش، بالاتر از آن، مسئولان دیگر را. شما هر اقدامی بخواهی بکنید، به قول یکی از روحانیها در تلویزیون داشت میگفت، میگفت ما اگر راست هم بگوییم، کسی قبول نمیکند؛ هرچه ما بگوییم، برعکس میکنند. خب عملکردش است، کارِت است.– این نکتهای که میفرمایید، خیلی مهم است و ما نمونههایش را داریم در جای جای مملکت میبینیم. این فاصله و شکافی است که بین مردم و حاکمیت یا نظام و یا دولت ایجاد شده؛ شما فکر میکنید این شکاف وجود دارد؟
صددرصد وجود دارد. اگر مسئولان قبول ندارند، دولت قبول ندارد، چه اشکالی دارد؛ یک روز اعلام کنند آن کسانی که سیاستهای ما را قبول ندارند، بیایند میدان آزادی. اول از همه خودِ آن مسئول میآید، چون که دارد در یک وادی کار میکند، خودش هم نمیداند. شما یک مسئول را بیاور و اینجا بنشان و این را از این سوال کن و بگو دید شما، ویژن شما برای آینده چیست؟ به قرآن هیچ کدام نمیدانند. دیگر از قرآن بالاتر هست؟ فقط امروز را به فردا رساندن، پول نفت را گرفتن و خرجکردن. بگو شما برای آینده این مملکت چی دیدی؟ شما بهعنوان وزیر. حالا در ورزش؛ دیدگاهت نسبت به آینده چیست؟ مدیران باشگاههای استقلال و پیروزی، تیمهای صنعتی؛ میآیی به هر کدام 500 میلیارد، 700 میلیارد پول میدهی و میگویی برو خرج کن و تیمداری کن. پول چه کسی را میدهی؟ کارگرهای آن کارخانهها دستهایشان سیاه است، حقوقهای آخر برجشان با تاخیر انجام میشود، شما میآیی پول میدهی؟ هیچ کسی اگر نمیداند، من میدانم؛ من در یک برنامه تلویزیونی، پخش زنده گفتم اگر پدرسوختگی هزار تا پله دارد، ببخشید، من هزار و یکمی را هم بلدم. شما آدمهایی را میآورید در ورزش، آنها میآیند به شما ایده میدهند؛ میگویند به بازیکن پول بیشتری بده و بازیکنی که سه میلیارد است، به او پنج میلیارد میدهی. او را میآوری زیر سلطه خودت، آن مدیر را میآوری زیر سلطه خودت. مدیر ما داریم که اینجا دارد کار میکند، ارزش او اگر یک میلیارد است، به او سه میلیارد میدهند، زن و بچهاش هم آن ور آب هستند، پول را تبدیل میکند و میفرستد. این دین را دوست دارد؟ باشگاه را دوست دارد؟ مردمش را دوست دارد؟ میخواهد که اموراتش بگذرد. در صورتی که فلسفه ورزش این نیست. فلسفه ورزش، اول نوعدوستی است، احترام به مرام و معرفت و انسانیت است. کدام مرام؟ به پیغمبر، به خدا، به هرچی اعتقاد داری که امروز اعتقادات و جوانیها از بین رفته، قبل از انقلاب هزار برابر بیشتر بود. من خودم بازیکن قبل و بعد از انقلاب بودم که بگویم بچهها چقدر اعتقاداتشان آن موقع بیشتر بود. در مراسمها شرکت میکردند. الان میروند و آنها را میآورند در مراسم. روزه گرفتنشان، تقوای آنها، احترام به همدیگر گذاشتن آنها، بزرگ و کوچک شناختن. چوب میزدی، از این باشگاه نمیرفت؛ میگفت من فوتبالم را در این باشگاه شروع کردم، پرسپولیس، استقلال و همینطور تمام میکند. به ندرت یکی، دو نفر جابجا میشدند. مگر
ما نبودیم؟ 9 سال بازی کردیم، در پرسپولیس بازی کردیم، پول بیشتری هم به ما میدادند. عشق و محبت و معرفت و انسانیت و مردمدوستی و تماشاگر، همه اینها از بین رفته. فقط آوردیم هوچیگری. کسی که برای آنها سینه میزد، الان هم برای اینها میزند. ورزشکار، پیشکسوت.
دیدند اینها خوب پولی میدهند. قبل از انقلاب برای آنها میزدند. چرا ما نیاوریم برای ما نزنند؟ برای شما هم میزنند. این پایداری دارد؟ این ثبات دارد؟ شما هم بروی، برای یکی دیگر میزند. من همیشه در زندگیام، در این عمری که بعد از انقلاب کردم و همیشه این فکر را میکنم؛ میگویم خدایا! این کسانی که امروز خودشان را برای نظام جِر میدهند و میآیند و در همه جا هستند؛ در استادیومها هستند، در خیابانها هستند، حتی یک روز هم نه، پنج ساعت بگوییم آقا جمهوری اسلامی نیست. همه اینها ببینید برای آن بعدی سینه میزنند یا نه. شما فکر میکنی میشوند تیمسار رحیمی که بگویند رگ مان را هم میدهیم. الان به ندرت چنین کسی را پیدا میکنید.
همه این کسانی که آوردی، با حتمیکردنشان به وسیله پولهای هنگفت، آوردنِ سر کار، وگرنه یک آدمی که وزین باشد، مردمدوست باشد. در هر کجا، در مجلس. مجلس چقدر حقوق میگیرد؟ 30 میلیون؛ نماینده. به قول خودشان که من باورم نمیشود. سالش میشود چقدر؟ 300 میلیون. چهار سال نماینده باشی، میشود یک میلیارد و 200. میآید پنج میلیارد هزینه کند و برود در چهار سال یک میلیارد و 200 بگیرد؟ من اینها را در پخش زنده گفتم؛ نکند پخش نکنی. یک نمایندهای که یک میلیارد حقوق میگیرد به قول خودشان که من باورم نمیشود، میآید و چهار میلیارد هزینه میکند، قرعهکشی پراید میکند، به کسانی که به او رأی دادهاند، جایزه میدهد. این برای چه میآید سر کار؟ به محض اینکه آمد، به مردمی که اعتراض میکنند، بگوید آقا اینها را بگیرید و اعدام کنید؟ تو نماینده مردمی؟ نماینده مردم آن کسی بود که سال 1358 تهرانی که دو میلیون و 300 هزار رأی میتوانستند بدهند، دو میلیون و دویست هزار رأی آورد؛ مرحوم آقای طالقانی. تهران دو میلیون و 300 هزار تا میتوانستند رأی دهند، دو میلیون و 200 هزار رأی آورد. حالا در تهرانی که هفت میلیون میتوانند رأی دهند، نماینده اولش که برای تهران هم نیست، 500 هزار رأی میآورد.
شما فکر میکنید بشود نماینده، کسی حرف او را گوش میدهد؟ مردم نمیآیند رأی دهند؛ شما را دوست ندارند، ما را دوست ندارند. آن کسانی را که دوست دارند، همه را خانهنشین کردید. دلم برای مملکت میسوزد، برای مردمم میسوزد، برای ایران میسوزد، برای دین میسوزد؟ هیچ کدام؛ فقط برای خودم که پول را بگیرم، بچههایم را درست کنم، خارج از کشور باشند. من یک سوال از شما میپرسم بهعنوان یک خبرنگار و از این سایت دیدهبان. شما بروید و ببینید 300 هزار شهید در جنگ دادیم. بعدش در مدافعین حرم، جاهای مختلف. کدام یک از اینها بچههای مسئولان هستند؟ از یک فرزند دارند تا پنج تا. کدامش بچههای مسئولان هستند؟ من سیاسی را دوست دارم، ولی سیاسی نیستم. هر جنگی که شروع میشود، سرمایهدارها میآیند توپ و تانک و فشفشه و فشنگش را میدهند. سیاستمداران تنظیمش میکنند، برنامهریزیاش میکنند، فقرا شهیدهایشان را میدهند، بچههایشان را میدهند. جنگ تمام شد؛ آن سرمایهدار که پول توپ و تانک و فشنگ را داد، میآید جنسها را احتکار میکند، پنج برابر میفروشد و همه آن پولها را درمیآورد. آن سیاستمدار نشان میگیرد که جنگ را رهبری کرد. خانوادههای فقیر دنبال پلاک بچههایشان میگردند. کدام از مسئولان ما؛ در همه دولتها، بیایند اینجا بنشینند و بگویند بچههای ما شهید شده. شهید برای خانوادههای طبقات محروم جامعه بوده. چه کسی لذتهایش را برد؟ من خودم هر جا صحبت کردم، گفتم تنها قشری که قابل احترام است در این مملکت، خانواده شهدا و شهدا هستند؛ روح همه آنها هم شاد. آمال و آرزوهای آنها چه چیزهایی بود، به کجا رسیدیم. از مسئولان میگیرند خلاف و فساد مالی تا پایین دستها. ولی چه کسی تنبیه میشود؟ آن کسی که حداقل مشکلات اقتصادی را به وجود آورده؛ دو تا گوسفند برداشته. آن کسی که چهار هزار متر، چهار هزار متر زمین و پول میخورد، صبح جایزه هم میگیرد. چی صدمه خورد؟ دین صدمه میخورد. ما بچه مسلمانیم و اعتقاد داریم. جمعهها خودمان داریم جلسه میرویم. همه را ضعیف کردیم. جمعیتی که 300 تا، 400 تا میآمدند، الان به 70 تا نمیرسد. چرا؟ همین اتفاقات میافتد. هیچ کسی هم تنبیه نمیشود و همه جایزه میگیرند. من هر حرفی میزنم، در آن مثال دارم بزنم. میگوید ما سه قشر دزد داریم. دزدی که میآید در خانه و رادیو و ضبط و فرش و این چیزها را میدزدد. دوم دزدهای سیاسی هستند که اخلاق و سیاست را جابجا میکنند. سوم دزدهای مذهبی هستند؛ اعتقاد را زیر سوال میبرند، دروغ به مردم میگویند. ولی یک دزد فقط تنبیه میشود، آن کسی که قالیچه را دزدیده و آن دو تا دزد، تشویق میشوند و ترفیع میگیرند. حقوق تو را از بین برده، اعتقاد تو را از بین برده، ترفیع هم میگیرد. چرا؟ آقا خلاف کرده، هر کسی هست، درازش کن، مردم بدانند. مگر اعتقاد نداریم؟ حضرت علی(ع) میآید در محکمه یک نفر از کسانی که خودش سر کار گذاشته بوده، مینشیند با لباس مبدل. وقتی برمیگردد به جای خودش، دستور میدهد برکنارش کنند. آن فرد میآید و میگوید چرا من را برکنار کردی؟ میفرماید دم از عدالت نزدی؛ برو پیش خانوادهات بنشین. چه کسی این کار را در مملکت ما کرده؟ چه کسی کرده؟ هر کسی هم خلاف کرده، به او پاداش دادیم؛ از خودمان است، او را نزنیم زمین. آقا بیا. اعتقادها را از بین بردیم، جوانیها را از بین بردیم. مدام ماله میکشیم؛ همه چیز خوب است، همه چیز عالی است، همه چیز درست است. من یک بار گفتم، دوباره تکرار میکنم. آن دو نفری که میروند در مردم و هر روز از مردم با بلندگو گزارش میگیرند، با من بفرست بیایند و برویم که بگویم به شما که مردم راضی نیستند.
بله؛ بیایند که برویم، مردم راضی نیستند. بهترین مردم دنیا، فرضا بابا و مامانشان نتوانند خرجشان را بدهد، جلوی آنها میایستد. ما چه مردمی هستیم که مقابل ما که هیچ هنری نداریم نمیایستند. چیکار کردیم برای این مردم؟ 45 سال است داریم میگوییم بهتر میشود، بهتر میشود. چی بهتر میشود؟ بهتر که نشد، بدتر شد؛ اعتقادات و جوانیها هم رفت. به داد این مردم برسیم. همیشه هم میگوییم عالی است. عالی است، یک روز اعلام کند. مردمی که سیاستهای ما را قبول ندارند، میدانند که ما نمیتوانیم این مملکت را بچرخانیم که من میگویم اولی من هستم. بیایند میدان آزادی. این بر علیه دولت کارکردن است؟ از مردم یک آمار بگیرید، از مردم یک رفراندوم بگیرید.
– بعضی از تحلیلگران معتقدند مثلا همین عدم استقبال خوب از انتخابات مجلس که سال پیش برگزار شد، خودش یک پیام واضح بود. اگر قرار بود این پیام را کسی بشنود…
الان این پیام را مردم دادند؛ چی شد؟ آنها میگویند روز تعطیلی بود، نیامدند بیرون. بعد آن کسی که الان نماینده تهران شده، واقعا روی این را دارد؟ واقعا تو نماینده تهرانی؟ من بر علیه کسی نیستم. من اگر بودم، یک دقیقه پایم را نمیگذاشتم. از هفت میلیون، 500 هزار رأی بیاورم؟ اگر هم درست باشد. نیاییم بگوییم ورزش. من از ورزش گریز زدم و آمدم اینوری. همه جا همین است. کدام مدیر ورزشی را دیدید دراز شود؟ خدا بیامرزد حاج داوود احمدینژاد را. دوره من آنکه مسئول ورزش کشور بود، برای من گروههای بازرسی درست کرد و ریخت در فدراسیون فوتبال.
آقای علیآبادی. بریزید و دادکان را بگردید؛ کارهایی که کرده. وقتی دید هیچ اتفاقی نیفتاده، اصلا من پول از وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک نگرفتم؛ یک ریال. بارها گفتم، در بخش زنده هم گفتم. من هر کاری کردم در فوتبال، از خودش درآوردم و از بازار و فوتبال را چرخاندم؛ چهار سال. پنج میلیارد و خردهای هم گذاشتم در فوتبال و رفتم که آنها بیایند و بخورند. آن آدم ریخت برای من و بازرسی کرد. خدا بیامرزد؛ وقتی به گوش حاج داوود رسید، من در مراسم ختمش به پسرش گفتم. سرش را انداخت پایین، گفتم سرت را بگیر بالا و افتخار کن. بابای تو نسبت به من محبت کرد؛ وزارت ورزش که اعلام نکردی هیچ مشکلی آقای دادکان و دوستانش نداشتند، بابای شما بهعنوان بازرس ریاست جمهوری گفت این حق بوده و باید اعلام کنم و اعلام کرد. ما که یک قِران نگرفته بودیم از یک نهاد دولتی، یک قِران در چهار سال خیلی حرف است. آن کسانی که مدیر هستند، الان من را میفهمند چه میگویم. آمدیم باشگاه پرسپولیس و استقلال و فدراسیون فوتبال و آکادمی فوتبال و آبسرد دماوند و همه را خریدیم. هنرش را داشتند همکاران من. این کارها را کردیم. ما را آمدند و رسیدگی کردند. چه کسی را بعد از ما رسیدگی کردند؟ میآیند و میگویند مدیران باشگاه خوردهاند؛ پرسپولیس و استقلال و تیمهای صنعتی، بردهاند، زندگیهایشان تغییر کرده. چه کسی رفت رسیدگی کند؟ هیچی.
– الان چند تا مثال بزنم که احتمالا در ذهن هواداران است و نسبت به آن حساس هستند. مثلا ما مدیر عاملی داریم که با یک دروازهبان خارجی قرارداد بسته سه برابر قرارداد اصلیاش و باشگاه پرسپولیس هنوز هم درگیر این پرونده است، یعنی اندازه 10 تا دروازهبان بزرگ دنیا فقط پول جریمه به او دادهاند. مدیر عامل قبلی استقلال سند جعلی فرستاده برای باشگاه پرتغالی سانتا کلارا و باشگاه مجبور شده 500 هزار دلار بیشتر پرداخت کند، نزدیک به 40-30 میلیارد تومان. از آن طرف مدیر عامل دیگر استقلال تصویر چکش آمده بیرون که پنج میلیارد از حساب باشگاه برداشت شده و معلوم نیست کجا رفته. خیلی هم ناواضح نیست این تخلفات و این حجم از تخلف و عدم رسیدگی به نظر خیلی نمیشود اسمش را تصادفی یا از روی سهلانگاری گذاشت، انگار که یک سیستمی است در فوتبال که این اتفاق دارد میافتد.
من بودم، همه این مراحل را گذراندهام. اینها با بالادستیشان هماهنگِ هماهنگ هستند. بهراحتی میخورند، یک آب هم روی آن. چه کسی رفته رسیدگی کند؟ هر روز هم آنها را میآورند تلویزیون. تلویزیون دیگر چه کسی را دارد که بیاورد؟ همان کسانی که مشکل دارند. بهعنوان پیشکسوت، بهعنوان مدیر، همه آنها را جمع میکند و میآورد که بگوید ما تنها نیستیم و اینها با ما هستند. آنها هم مگر میتوانند حرف بزنند با پروندهای که دارند؟ مدیرانی که آوردند در ورزشها، همه اینها هستند. میگوید با ما هستی، کنار ما باش؛ بر مایی، برو در خانهات. دروغ، فساد، جابجاکردن، ناحقگفتن، عدالت را کنار گذاشتن، بیا سر کار. من از شما دو تا سوال میکنم؛ این جوان، وریا غفوری برای چی برود؟ علی دایی برای چه برود در خانهاش؟ کریم باقری برای چی برود در خانهاش؟ علی کریمی را چه کسی فراریاش داد؟ شماها؟ اینها چرا بروند؟ چه کسی کرد؟ شماها کردید. من اگر بگویم، آدم بدی هستم؟ وریا غفوری چیکار کرد؟ از مردمش حرف زد. گفت مردم شهر من تحت فشار هستند. به چه کسی بیاحترامی کرد؟ اگر نمیگفت، دو برابر که هیچ، سه برابر هم میگفتند به او حقالزحمه بدهید که بیاید و بازی کند. علی دایی چی گفت؟ از مردمش دفاع کرد. کریم باقری چی گفت؟
از مردمش دفاع کرد. به خدا من سالی یک بار هم اینها را نمیبینم؛ چندین سال، ولی دلم میسوزد که این حرف را میزنم. آن وقت آن کسانی که کنار اینها بودند، همه صبح اولین نفر سر کار بودند. چرا؟ میبینند حقشان یک میلیارد است، سه میلیارد به آنها دادند. میگوید برای چی حرف بزنم؟ میگوید الان که سر کارم، پول را هم دارم میگیرم. بنابراین عدالت چی شد؟ حقیقت چی شد؟ مردمداری چی شد؟ همه را کوبیدی که خودت بمانی و پولها را بگیری و بفرستی اونور آب؟
– شما همیشه یکسری پیشبینیهایی میکنید، همیشه هم درست از آب درمیآید. چند سال پیش، هفت، هشت ماه قبل از اینکه آقای آجورلو از استقلال برکنار شود، در مصاحبهای به من گفتید آقای آجورلو رفتنی است و رفتند. چند وقت پیش هم موقعی بود که آقای گلمحمدی از پرسپولیس استعفا داد و شما آنجا به من گفتید من مطمئنم دیگر نمیگذارند یحیی گلمحمدی در لیگ ایران مربیگری کند و الان من خبرهایش را شنیدم که باشگاه سپاهان و تراکتور با او مذاکره کردند و یک طوری هم با او بستند، یعنی اوکی بود، ولی به مدیران باشگاهها گفتند فعلا دست نگه دارید و با آقای گلمحمدی کار نکنید. الان یک آدمی مثل یحیی گلمحمدی که کل اعتراضش یا کنشهای اعتراضیاش در حد دو تا استوری بوده و در یک مصاحبه قبل از بازی گفت شرایط بهتر باشد، مردم تحت فشار هستند یا جواد نکونام موقعی که میخواست بیاید استقلال، خبرگزاری فارس خبر زد که جواد نکونام با عفو رهبری توانست بیاید سرمربی استقلال شود. اینکه جواد نکونام چیکار کرده که نیاز به عفو رهبری دارد برای اینکه سرمربی استقلال شود؛ اینها در حوزه فوتبال دارد خیلی آسیب میزند به ورزش.
من آنکه آن روز به شما گفتم، به خود یحیی هم گفتم. شاید برای اولین بار است که دارم میگویم. من به یحیی گلمحمدی زنگ زدم که برنداشت و بعد برای من پیامک داد و با و صحبت کردم. گفتم یحیی نرویها؛ موقعی که جام باشگاههای آسیا بود. گفتم محکم وایستا و کار خودت را انجام بده؛ اگر یک روزی خواستی بروی، در باشگاهها برو، نه آنجا. گفت تحت فشارم. گفتم باشد، سه چهار تا بازی دیگر هم تحت فشار باش. و حرف من را گوش کرد. ماند و بعد از چند تا بازی رفت. شما جواد نکونام را میگویی. آینده فوتبال برای جواد نکونام است. کارش را بلد است. بله، حرف هم بزند، چه اشکالی داد؟ من با جواد نکونام هم حرف زدم و گفتم جوادجان احترام باشگاه خودت را داشته باش تا فصل تمام شود؛ بگذار تیمت شرایط خودش را حفظ کند. شما همه را بگذاری کنار، که چی؟ یعنی آنها شما را میخواهند؟ پول را میخواهند. یعنی این را نمیدانی؟ آن کسی که میآید و به نفع تو حرف میزند، به خاطر تو است؟ به خاطر پول است. وقتی یک برنامه تلویزیونی 200 میلیون، 300 میلیون میدهد و آدم میبرد آنجا و به من هم زنگ زد و گفت بیا و گفتم نمیآیم؛ یک برنامهای است که هفتگی پخش میکنند و یک آسپانسر دارد. گفتم نه، من نمیآیم. گفتم پایم را تلویزیون نمیگذارم، تلویزیون دروغگو است و جلوی هیچ چیز آن نمیروم. تلویزیون به من ثابت کند دروغگو نیست، من خودم صبح زنگ میزدم و میگویم بهجای دو ساعت، یک دقیقه به من وقت بده که بیایم. تلویزیون دروغگو است و همه چیز را به صورت خلاف به مردم میدهد. من که ورزشی هستم؛ شما یک بازیکن ملی این کشور را که خارج از کشور قابل احترام است، میآوری و یک مجری آنجا مینشانی که او را بکوبد و لِه کند. یک قهرمانی که یک روز برای ما افتخار بوده در این کشور یک خانمی، تنها خانم بوده که مدال المپیک آورده، آدم میآوری و آنجا مینشانی که او را بکوبد و لِه کند. بعد شما ببینید چقدر هم قشنگ کار میکنند، از نظر خودشان. به همان آدم دو ماه بعد در وزارت ورزش پست میدهند که آن خانم را کوبید. بابا آن خانم هم ایرانی است؛ بگو اگر رفته، موفق باشد. ببین چقدر روی آن تاثیر دارد. همان موقع من گفتم. شما میآیی و خانمی که افتخار بوده برای ایران و در المپیک تنها خانمی است که مدال گرفته، او را میکوبی و لِه میکنی که از ایران رفته. برایش آرزوی موفقیت کنیم. ببین او را با آغوش باز برمیگردد یا نه. شما چقدر آدمها را تحت فشار میدهید؟ با زور مگر چند وقت میتوان ماند؟ شما برو اینها را که در ورزش این همه خلاف کردند، یکی را به مردم نشان بده. تا حالا دیدی شما بهعنوان روزنامهنگار؟ همه آنها پاداش گرفتهاند و از این باشگاه به باشگاه دیگری هم رفتهاند.
– من هیچ مدیری تا حالا در عمر ورزشینویسیام ندیدهام که بگویند این مدیر به خاطر این تخلف بازخواست شده، توبیخ شده یا اینقدر جریمه شده؛ هیچی.
هیچی؛ چرا؟ از قبل با آن مدیر ساختهاند. من مدیر بودهام و دارم به شما این حرف را میزنم. از قبل ساختهاند؛ اگر اینقدر جابجا کردی، اینقدرش برای ما است، ما هم تو را داریم. دیگر از این واضحتر بگویم؟ وگرنه مدیری که آمده و سکه گرفته از یک ایرانی باشگاه دوست و سکهها را برده و فروخته و برای خودش برداشته، در باشگاه جابجا کرده. چرا رسیدگی نمیکنند؟ چون احساسشان بر این است.
– یعنی سکهها را به باشگاه اهدا کردهاند و آن مدیر برای خودش برداشته است؟
بله، همه را فروخته است. غیر از این، شما فکر میکنی او با تو است. به خدا اگر باشد. کسی که اعتقادش زیر سوال برود، میآید با تو باشد؟ دینش را فروخته، میآید با تو باشد؟ چرا هیچ کسی از وطن و مردم نمیگوید؟ من دارم به شما میگویم مدیریت باشگاه به دروغ همه را میآید و میگوید. من همه آنها را خوب میشناسم. زن و بچه را گذاشته آن آب. مجبور است پولها را بگیرد و دلار کند و بفرستد برای آنها. من که به شما گفتم؛ تنها کسی که قابل احترام است در این مملکت و باید دست و پایشان را بوسید، خانواده شهدا و جانبازها است. بدون ریا و بدون هیچی رفتند. شما یک تیغ در دستت برود. تن و جان و نخاع و همه را داد. سرنوشت این است آخرش؟
– یک اتفاقی سال پیش افتاد و تیم ملی رفت جام ملتها. واکنش مردم در ایام جام ملتهای آسیا خیلی برایم جالب بود. دیگر آن حمایت حداکثری از تیم ملی را نداشتیم، یعنی به طرز عجیبی و در ادامه اتفاقاتی که جام جهانی افتاد که تیم ملی باخت و عدهای ریختند در خیابان و خوشحالی کردند که خیلی هم تعجببرانگیز بود، در جام ملتها هم ادامه پیدا کرد، یعنی آن شکاف که برطرف نشد، بیشتر هم شد و دیدیم که وقتی ایران نتوانست برود فینال، واقعا یک عده در شبکههای اجتماعی خوشحالی میکردند. حالا بعضیها میخواهند بگویند اینها ایرانی نبودند به کنار، ما میدانیم که اینها ایرانی بودند. یک بخشی از اینها احتمالا به خاطر نارضایتیهای اجتماعی است و از شرایط موجود ناراضی هستند، یک بخشی را هم بعضی اعتقاد دارند وقتی بزرگان فوتبال ایران مثل شما، مثل آقای یحیی گلمحمدی، جواد نکونام، علی کریمی و این چهرههایی که مردم دوستشان داشتند بهعنوان فوتبال، کنارشان گذاشتند این تیم خیلی ارتباط عمیقی نمیتواند با مردم برقرار کند. شما فکر میکنید این فاصله مردم و تیم ملی ناشی از چیست؟
اول یک چیزی را من بگویم که آن کسانی که عاشق فوتبال هستند و ورزش را دوست دارند؛ ما تیم ملیمان را هم الان حذفش کنیم، اصلا میگوییم این تیم ملی نیست، خیلی راحت. بیاییم یک باشگاهمان را بفرستیم. سپاهان را با همان مربی بفرستیم که نگویند قرمز و آبی است. سپاهان بیاید و برود الان بهعنوان تیم ملی ایران بازی کند. بهراحتی میرود جام جهانی. با بودن 48 تیم، در آسیا 9 تیم، دیگر تیم برازجان هم باشد، میرود. این تیم ملی با مربی درجه پنج هم باشد، میرود. فدراسیون هم نباشد، میرود. امروز ترکمنستان به دنبال این است که برود جام جهانی، دیگر ایران که هیچی. بنابراین این دیگر افتخار نیست رفتن به جام جهانی. خوشحالی دارد، ولی جزو این نیست که شما بگویی در آسیا 9 تیم میرود. ما هفت تا تیم خوب در آسیا نداریم، ولی با سهمیه یکی برود بیرون از آسیا بازی کند، 9 تیم میرود جام جهانی. یعنی هیچی. شما بگو هفت تا تیم خوب کیست؟ ژاپن باشد، کره باشد، عربستان باشد، ایران باشد، استرالیا باشد، عراق باشد و عربستان باشد، به هفت تا نمیرسند. بنابراین ما بهراحتی به جام جهانی میرویم؛ کسی نیاید گندهاش کند.
بله، میگویم تیم برازجان باشد و شرکت کند، میرود؛ جزو هفت تا تیم درمیآید. 9 تا تیم میخواهد برود. اگر کسی نمیگوید، من میگویم. همه رسانه را دیدهام که تیم ملی ایران فلان است و بهمان. تیم ایران شش تا بازی کرد در جام ملتها. من فوتبال را دوست دارم که این حرف را میزنم. شش تا بازی کرد در جام ملتها، 12 هاف تایم. یک هاف تایم فوتبال را بازی کرد. هاف تایم دوم با ژاپن. بقیه دیگر توپ در زمین میچرخید، نه تفکر. شما زمان کیروش میگفتید در تیم یک حاکمیتی وجود دارد، ولی الان نیست. از من نباید الان ناراحت شوند.
اگر شد، بشود، من باید حرفم را بزنم. امروز تیم ملی را بردیم روی آنالیزور. در همه دنیا آنالیز چهار درصد فوتبال است؛ من این را در تلویزیون 10 سال پیش گفتم. آنالیز در فوتبال چهار درصد است، امروز آنالیز شده 70 درصد فوتبال. آنالیز کردیم، آنالیز کردیم. چی را آنالیز کردی؟ آنالیز در فوتبال چهار درصد، ماکسیمم پنج درصد. عواملی که باعث موفقیت است باشگاه، فدراسیون، بازیکن، بخش پزشکی، بخش روانشناسی، بخش تغذیه؛ تمام اینها را بخواهیم تقسیم کنیم و جایگاهشان را مشخص کنیم و آنالیز، به پنج درصد هم نمیرسد. شما تا حالا آمدی بگویی بخش پزشکی درصدش چقدر است؟ نه، چون دو تا آدم شریف آنجا هستند و خودشان را زیاد مطرح نمیکنند. آمدی بگویی بخش تغذیه چقدر تاثیر دارد؟ نه. آوردی بخش را روی آنالیز، رسانهها با تو هستند امروز تا جام جهانی. هیچ کسی تلاش هم نکند، تیم میرود جام جهانی. شما بازی بعدی را میگویی پیشبینی کن. با هنگکنگ سختترین بازی ما است در هنگکنگ؛ شما ببین. چرا؟ ما آن برنامه را در زمین، بهغیر از تایم دوم با ژاپن، نداشتیم. آنکه الان میآورند تلویزیون آنالیز کن، من دارم بررسی میکنم، یکی را جدید آوردهاند، آمار دهیم، اینطوری میشویم و اونطوری میشویم، اینها برای همه این حرف را میزنند؛ من هستم که نباید گول بخورم، منِ فدراسیون. تیم ایران خوب بازی نمیکند، با داشتن 14 تا لژیونر. دو تا جوان بیاورند و بنشانند روی نیمکت، اینها تغییرات اساسی نیست؛ ذهن درستکردن برای بقیه است. فوتبال را مردم دوست دارند. با آن بازی نکنیم. این تفریح سالم را نیاییم با آن بازی کنیم، پشتش بخوابیم. شما میدانید که رفتن به مرحله بعد در جام جهانی هم راحت شد. وقتی 48 تا تیم است، یک مرحله شما بروی بالا، راحتتر شده است.
بله و میشوند الانِ امروز. بنابراین شما یک مرحله بروی بالا؛ از الان من به شما بگویم ما میرویم بالا، جام جهانی هم میرویم. بهترین تیم آسیا گفتم که هفت تا تیم است، 9 تا میرود جام جهانی. من از الان نباید خودم را گول بزنم؛ رسانهها را ببینم، آدم جمع کنم، پول خرج کنم که آقا راجع به تیم ملی حرف بزنید، مثبت بنویسید، در تلویزیون کارشناسی کنید، هیچ چیز نگویید. آینده را چه دیدی؟ یعنی شم الان میخواهی بگویی من اردو بگذارم، تیم ترکمنستان را ببرم؟ اردو بگذارم تیم هنگکنگ را ببرم؟ کار را سخت نکنید. این بار جام جهانی رفتن بهراحتی است از قاره آسیا.
در طرفداری از تیم ملی؟
مردم آن عشق به فوتبال را دیگر ندارند. مدام نیاییم تصنعتیاش کنیم. وقتی من را الان در خیابان میبینند، میگویند ما دیگر نمیرویم، علاقه نداریم. چرا؟ پروپاگاندایش زیاد شده. تیم ملی ایران آن خصوصیاتی که باید داشته باشد آن بازیکن را ندارد که کنار مردم باشند. این مردم هستند که ما را عزت و احترام کردند و بزرگ کردند. آن جایگاه را در مردم دیگر تیم ملی ندارد.
بله. شما این آوانسهایی که به تیم ملی ایران دادند، به فدراسیون و مسئولان دادند. من گفتم مسئولانش هم همه گرفتند. شما یک ماشین میآیی و میدهی 70 میلیارد، 80 میلیارد، 100 میلیارد، به قهرمان المپیک هم بده.
از 60 سال پیش ما در کشتی و وزنهبرداری و یک ورزش رزمی موفق بودیم. بنای پیشرفت را نزدیم؛ همانها است که الان هم دارد همانها مدال میآورد. یک تک رشته هم بشود و یکدفعه یکی بیاید در یک رشته انفرادی یک مدالی بگیرد. کار کارِ سختی است. 15 سال پیش در تلویزیون گفتم در آینده مدالهای ما از المپیک حذف میشود. همان موقع از من پرسید در تلویزیون که آقای دادکان چرا؟ گفتم در آینده دیگر کشتی و وزنهبرداری را به المپیک نمیآورند؛ به خاطر آن ریپورتی که بعد از المپیک داده میشود گزارشهای پزشکی، آسیبپذیرترین ورزش، کشتی و وزنهبرداری است. همه بعد از المپیک صدمه دیدهاند و رفتهاند. یواش یواش اینها میآیند و میگویند کشتی شش تا بیاید. از 10 تا کردند 8 تا و 8 تا را کردند شش تا؛ وزنهبرداری. اینها از مدالآوری المپیک یواش یواش حذف میشود، تعدادش کم میشود. آن وقت ما دیگر جایگاهی نداریم. شما در همین بازیهای آسیایی؛ چه کسی آمد کارشناسی کند که بگوید ما موفق بودیم یا نبودیم؟ از دوره قبل هم آمدیم پایینتر. چه کسی کارشناسی کرد؟ هیچ کسی. همه را دیدهاند. میبرند سفر، پول هم میدهند، آقا ننویس. مدیرانی که آمدند در ورزش، چه کسانی بودند؟ برای ورزش هستند؟ آقای سجادی، وزیر ورزش چه شد؟ از روزی که آمد، همه نوشتند ایشان نتوانست کار کند و فلان است، مدیرانش را از جاهای دیگر گذاشتند و آخر هم رفت. آقای سجادی تحصیلکرده ورزشی است، ولی آن برش را داشت که یک نفر را خودش بگوید من این را نیاوردم؟ گفت هرچه بگویید، قبول است، بیا. بنابراین چرا مدیر گذاشتند؟ آنها هم میدانند چه کسی را بیاورند. میگویند بین این چند نفر، این بیاید. پیشرفت در ورزش نبوده؛ همانهایی که در المپیک مدال میآوردند از قبل، از 60 سال پیش، هنوز دارند مدال میآورند. شما الان در المپیک پاریس خواهی دید که باز هم کشتی و وزنهبرداری یک تکرشتهای مثل تکواندو برود و مدال بیاورد؛ کسی نمیآورد. چرا؟ ما پیشرفتی نداشتیم، پَسرفت هم داشتیم. نه اینکه من بیایم، بلدم، نه، سرمایهگذاری در ورزش انجام نشده. فخر ورزش ما در زیرساختها، استادیوم آزادی؛ والیبال، بسکتبال، فوتبال کشتی و… همه استادیوم آزادی. شما چی گذاشتی کنار خودت بعد از 45 سال؟
این هم دروغ است. این استادیوم زمان مرحوم آقایهاشمی رفسنجانی بنا به پیشنهاد معاونت ورزشی به آقایهاشمی قرار بود ساخته شود و آقایهاشمی موافقت کرد. چقدر خوب سوال کردی که من ادای وظیفه کنم نسبت به ایشان. ما رفتیم خدمت ایشان و گفتیم همه میگویند آزادی. گفت شما پروژهاش را بیاورید و به من بدهید، من بگویم. ما بردیم و به آقازادهشان که مسئول عمرانی دانشگاه بود، معاونت عمرانی؛ آقای محسنهاشمی. افسوسم این است که چرا آقای محسنهاشمی نمیآید از این حق پدرشاش دفاع کند. رفتیم و این کار انجام شد و بردیم پیش آقایهاشمی، گفت بروید و انجام دهید. من اصلا در ذهنم نبود که این را بگویم. این کارها را بردیم و یک جلسه گذاشتند با حسن خمینی. مدیران آنجا هم آمدند و قرار شد شهرک آفتاب زمین بدهند، زمین دیده شد؛ همین که الان دارند میروند آنجا بسازند. همه اینها انجام شد و قرار شد زمین از حاج حسن آقا که اینجا هم از ایشان یاد کنم؛ ساخت از دانشگاه آزاد. تابلو هم زده شود استادیوم یادگار امام، داخل پرانتز دانشگاه آزاد اسلامی. همه توافقها اینطوری انجام شد. یادگار امام، دانشگاه آزاد اسلامی.
هشت سال پیش، دو سه سال قبل از فوت آقایهاشمی. خدا شاهد است پنج، شش سال پیگیری، ریاست محترم دانشگاه، آقای دکتر میرزاده. این کارها انجام شد، توافقات انجام شد، نوشته شد، حاج آقای انصاری هم از طرف آقای حاج حسن خمینی بود. جلسات اصلیاش را خودشان شرکت میکردند. این کارها انجام شد، دانشگاه آزاد پول بیاورد، زمین از آنها. دانشگاه آزاد هم آمد، ساختمانهایی را که در اختیار داشت، گذاشتند برای فروش. یعنی کار رفت تمام شود. اعلام هم شد. ساختمانها را که گذاشت برای فروش، از خیابان پاسداران شروع کرد. صبح آمدند و گفتند اینها را نمیشود بفروشی و جلوی یکسری را گرفتند؛ اینها باید موقوفه باشد. جلوی کار را گرفتند و کار خوابید. چرا؟ که آقایهاشمی آن کار را نکند. هشت سال گذشت، حالا رسیدند در همان جا، همان پروژه را بروند و بسازند. الان آن استادیوم را آقایهاشمی اقدام کرده بود و حاج حسن آقا، تمام شده بود. از همین دوربین من دارم به آقای حاج محسنهاشمی هم میگویم؛ شما باید از این پدر به خاطر این روشی که رفت با حاج حسن آقا دفاع میکردی و میآمدی و میگفتی این کار در زمان پدرم انجام شده.
– شما میخواستید به چینیها بدهید بسازند؟
نه، آنهایی که استادیوم در قطر ساخته بودند، همه کارهایش انجام شده بود خدا شاهد است که ما برویم و با آنها مذاکره کنیم و آنها بیایند در ایران، آنها که در قطر دارند برای جام جهانی میساختند، بیایند در ایران و این کار را انجام دهند. همه اینها هست و در دانشگاه آزاد وجود دارد.
من نه اهل پیام هستم، نه اهل اینکه نصیحتی به کسی بکنم، چون خودم دنبال این هستم که هنوز نصیحت شوم. اولش هم گفتم که ما دیگر قلبیرها را آوایزن کردیم؛ حرفی که میزنیم، به خاطر جوانهای مملکت و مملکتمان است. اولین چیز در این سال باید اتفاق بیفتد، اینکه آدمهایی که کار بلد نیستند، بروند در خانه. به این مردم خدمت کنند، هوچیگری دیگر بس است، شعاردادن دیگر بس است. 45 سال دادید. اینکه بیایید مسائل را با دین قاطی کنید. اینها را دیگر بگذاریم کنار، همه دیگر ما را شناختهاند. اگر واقعا اینکاره نیستی، برو در خانهات، بده دست کسی که کار را بلد است. یک روز من گفتم؛ قویترین در خاورمیانه، دانشگاه معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید بهشتی است. افسوس که یک نفر از مدیران یا فارغالتحصیلانش در نواحی 22 گانه باشند، مسئول باشند. همه از خودشان هستند و کسانی که هیچ چیزی اصلا نمیدانند. آن تحصیلکرده که شش، هفت سال رفته مهندس معماری شده، مهندس شهرسازی شده. کجا برود؟
مصاحبه از: علی ولیالهی