علی رنجیپور, ایرانوایر
داستان جنوب
داستان اهالی جنوب، قصه مردمی است که سهمشان از سفره رنگین غذا، فقط بوی خوش آن است. روی کاغذ، روی گرانیگاه اقتصاد ایران نشستهاند و در عالم واقع روی عرصهای ناپایدار که هر لحظه ممکن است فرو بریزد.
داستان بندرعباس، بندرلنگه، خمیر، ابوموسی، میناب و… قصه جبر جغرافیایی است. انگار که دریا را دو نیم کرده و جام می را به خوشنشینان امارات و قطر و عمان داده باشند و خون دل را به کرانهنشینان و بندریهای ایران که سهمشان از گرانترین دریای جهان، شهرهای شلوغ و در هم ریخته است هوای شرجی و هزار و یک مساله و بحران که عرصه را بر زندگی اهالی جنوب تنگ میکند.

حاشیهنشینی در ایران؛ بندرعباس قرار بود قطب تجارت باشد، نماد فقر شد
بندرعباس قرار بود آرام آرام قطب تجارت خلیج فارس شود، اما نشد. به جایش تبدیل به عینیترین نماد فقر و حاشیهنشینی شد. سایه فقر چنان بر آن گسترده است که حتی داد نهاد خیریه دولتی هم در آمده که این فقر شایسته «قطب اقتصادی» ایران نیست. اگر از هر ۱۰۰ خانواده ایرانی ۵ خانواده چشمشان به دست کمیته امداد قرار دارند، در هرمزگان نان شب ۸ خانواده به حمایتهای محقر این سازمان بسته است.
بندرعباس، قرار بود، نسخه بهروز شده خرمشهر و آبادان پیش از انقلاب باشد، اما دست تقدیر رونق خرمشهر و آبادان را به باد داد و رویای توسعه بندرعباس را تبدیل به کابوس حاشیهنشینی کرد.
امروز واژه بندرعباس در دایرهالمعارف شهری ایران، به جای آنکه در مدخل توسعه قرار داشته باشد، خود یک فصل طولانی در مدخل حاشیهنشینی و بحرانهای شهری است؛ شهری که حتی پشتیبانی مالی بانک جهانی هم برای حل مشکلاتش افاقه نکرد.
بانک جهانی در سال ۱۳۸۳ به مدت ۲ سال اقدام به ساخت مراکز درمانی، مدرسه، خیابانکشی، پارک و روشنایی معابر در حاشیه شهر بندرعباس کرد و پس از آن مسئولیت سازماندهی و استانداردسازی سکونتگاههای غیررسمی را بر عهده سازمانهای متولی در استان قرار داد، اما عمق بحران چنان زیاد بود و است، که ۱۳ سال بعد از آن پروژه، بیش از آنکه نشانهای از بهبود اوضاع دیده شود، تداوم فزاینده بحران جلب توجه میکند.
تا به الان طرحهای زیادی در جریان بوده و هست، چنانکه بندرعباس امروز منطقه پایلوت طرح بازآفرینی شهری است، اما احتمالا وقتی آبها از آسیاب افتاد، اوضاع بندر از امروز هم بدتر خواهد بود.
شهری که از ۲ شهروندش یکی در حاشیه با هزار نگرانی شب را به صبح میرساند، شکنندهتر از آن است که بتوان از دریچه طرحهای دولتی بحرانزده، امیدوارانه به آیندهاش نگریست.
اگر از هر ۱۰۰ خانواده ایرانی ۵ خانواده چشمشان به دست کمیته امداد قرار دارند، در هرمزگان نان شب ۸ خانواده به حمایتهای محقر این سازمان بسته است.
۱- تاریخ توسعه بندرعباس
تاریخ مهاجرت به بندرعباس عینا تاریخ توسعه شهری در این منطقه است. جمعیت این شهر که در سال ۱۳۳۵، کمتر از ۱۵هزار نفر بود. شهری کوچک که به نوشته روزنامه محلی آفتاب جنوب، در زمان قاجار و پهلوی اول زیر سایه توجه دولت مرکزی به بندر بوشهر مانده بود و در زمان پهلوی دوم در حاشیه بنادر خوزستان و رونق آبادان و خرمشهر.
اما وقتی نوبت به بندرعباس رسید، آتش انقلاب به خرمن توسعه افتاد. آنچه از رویای بندپروازانه توسعه بندری که قرار بود، قطب تجارت آزاد در خلیجهفارس شود، تعبیر به آهنربای جذب فقر از جنوب ایران شد.
اما تعجیل و شتاب و جنگ، اینجا هم باعث شد تا رشته کار از دست در رود.
۲- از شهبندر تا توسعه به زور
طرح توسعه شهبندر، ۴ سال پیش از انقلاب و در زمان مدیریت پرویز صفاوی در سازمان بنادر کلید خورد. روابط شکننده ایران و عراق، به خصوص در نیمه دوم دهه ۱۳۵۰، سبب شده بود مدیران وقت به فکر جایگزین احتمالی و پایدار برای خرمشهر بگردند. سازمان بنادر آن زمان طرح تاسیس بندری تازه را محلی امنتر و در مرکز ثقل کشتیرانی خلیج فارس، در تنگه هرمز تهیه کرد. بندری در حقیقت با تمام شرایط لازم برای فعالیت در منطقه و حمل و نقل بین المللی. مطالعات را مشاور هلندی انجام داد و ایتالیاییها کار ساخت را بر عهده گرفتند.
بندرعباس، قرار بود، نسخه بهروز شده خرمشهر و آبادان پیش از انقلاب باشد، اما دست تقدیر رونق خرمشهر و آبادان را به باد داد و رویای توسعه بندرعباس را تبدیل به کابوس حاشیهنشینی کرد.
پس از وقوع انقلاب، عملیات ساخت بندر متوقف شد، تا اینکه در ابتدای دهه ۶۰ و بعد از تغییر نام شهبندر به بندر شهید رجایی، عملیات اجرایی ساخت این بندر دوباره آغاز شد. نخستین ترمینال ترمینال این بندر در شهریور ۱۳۶۳ افتتاح شد. این بندر در دوران جنگ نقش مهمی داشت. با قطع ارتباط ایران در جبهه غرب و نابسامانی وضعیت شرق کشور و زیرساختهای نهچندان مناسب در شمال، عمده کالاهای مورد نیاز ایران در دهه ۶۰ از این بندر وارد کشور میشد.
ملکرضا ملکپور، از مدیران باسابقه دریانوردی ایران و اولین مدیر بندر رجایی بعد از انقلاب تاریخچه این بندر را به رونق زوری بندرعباس گره میزند:
آبادانی شهر بندرعباس به خاطر جنگ بود. یعنی اگر جنگ در خوزستان نبود شرکتهایی که خدماتی بودند حاضر بودند که بیایند بندرعباس چون بالاخره در خوزستان که جای آباد کشور بود. اینها سالها بود از نظر بانک، بیمه، ترخیص و حملونقل سابقه داشتند خیلی از اینها را ما به زور به بندرعباس آوردیم. بنابراین توسعه شهری بندرعباس براساس طرح آمایش ملی نبود، براساس فشاری بود که همه به خاطر بهرهبرداری فوری میخواستند آن را افتتاح کنند. یعنی الان خیلیهایشان دیگر به خوزستان برنگشتند.
۳- تندباد انقلاب
بعد از انقلاب کار بندر شهید رجایی گرفت، اما به دلایل مختلف تجارت از رونق افتاد. رشد اقتصاد ایران در سالهای پس از انقلاب به مراتب کمتر از رشد جمعیتی بود. درآمد سرانه ایرانیان در فاصله ۴۰ سال بعد از انقلاب ۳۰ درصد کم شد.
توسعه نامتوازان، پیش از انقلاب هم سابقه داشت، انقلاب سفید باعث به همریختگی ساختار اجتماعی ایران و از دست رفتن تعادل جمعیتی میان روستا و شهر شده بود، اما بعد از انقلاب اسلامی بحران فراگیر شد. بلای مهاجرت به جان شهرهای کوچک و روستاهای دور و نزدیک افتاد که زندگی در آنها حتی در مقایسه با حاشیهنشینی صرفه نداشت.
به دلایل مختلف از جمله جو انقلابی و جنگ و ناپایداری مداوم سیاسی و اقتصادی، دو قطبی اجتماعی ایران تشدید شد. یک سوی آن قطبهای پراکنده صنعتی و تجاری و سوی دیگر مناطق وسیعی از سرزمین ایران که از قطار توسعه جا مانده بودند.
به عنوان مثال بندرعباس بعد از انقلاب رونق تجاری چشمگیری داشته، اما در شهرها و روستاهای جنوب کرمان و فارس و حتی سایر مناطق استان هرمزگان رکود و سکوت مطلقی حاکم بوده است. این وضعیت فرایند مهاجرت به بندرعباس شده، در این وضعیت فرایند مهاجرت شتاب بیشتری بگیرد؛ وضعیتی که میتوان آن را به یک بازی باخت-باخت کامل توصیف کرد که در آن هم شهرهای هدف توسعه دچار بحران میشوند و هم شرایط عادی زندگی در شهرها و روستاهای دیگر محدودتر میشود.
به جز طرحهای توسعه شهری، عوامل دیگری هم در مهاجرت روستاییان به بندرعباس و شکلگیری نخستین تجربههای حاشیهنشینی در کناره دریا موثر بودند. انقلاب کوخنشینان، بیش از هر چیزی در توسعه کوخنشینی کارنامهای موفق داشت. عاقبت داستان «زمین از آن خدا است» و تملک غیرقانونی اراضی شهری در سال ۱۳۵۸، در بندرعباس سبب رونق حاشیهنشینی در محلاتی مانند کمربندی، دو هزار و شهناز شد؛ محلاتی که هنوز هم جزو مهمترین و پرمسالهترین سکونتگاههای غیررسمی شهری در ایران شناخته میشوند.
بخش دوم، حاشیهنشینی و بدنشینی
براساس برآوردهای رسمی، ۴۶ درصد جمعیت بندرعباس، بیش از ۲۴۰ هزار نفر در بافتفرسوده و سکونتگاههای غیررسمی شهر زندگی میکنند. اوضاع در سایر شهرهای استان، چندان بهتر نیست، چنانکه برآوردهای موجود نشان میدهند جمعیت ساکن بافت فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی در ۵ شهر دیگر استان هرمزگان (میناب، رودان، حاجی آباد، بندرلنگه، بندرکنگ، بندرخمیر و قشم) بیش از ۱۲۶ هزار نفر است.
به ترتیب میتوان گفت که در حال حاضر، جمعیت حاشیهنشینان استان هرمزگان، در حال حاضر باید چیزی حدود ۴۰۰ هزار نفر باشد. این عدد حدود ۴۰ درصد جمعیت شهری و ۲۵ درصد جمعیت کل استان است.
۱- نگاهی به تحولات جمعیتی استان هرمزگان و شهر بندرعباس
حدود ۲.۲۲درصد جمعیت ایران در استان هرمزگان زندگی میکنند. ۵۵ درصد جمعیت استان در مناطق شهری زندگی میکنند که بیش از ۵۵ درصد آنها در شهر بندرعباس اقامت دارند.
بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران جمعیت شهر بندرعباس در سال ۱۳۹۵ بیش از ۵۲۶ هزار نفر شمرده شده است. جمعیت شهر در سال۱۳۹۰، حدود ۴۳۵ هزار نفر و در سال ۱۳۸۵، بیش از ۳۶۷ هزار نفر بوده است.
مقایسه این اعداد نشان میدهد، بر خلاف کاهش نرخ رشد جمعیت بندرعباس حدود ۲ برابر متوسط نرخ رشد جمعیت شهری ایران است، طوری که طی ۵ سال فاصله میان دو سرشماری، بیش از ۲۰ درصد به جمعیت شهر اضافه میشود. جمعیتی که بخش عمدهای از ناچار به سرپناه گرفتن در هر فضای ممکن، حتی در حاشیههای ناامن و ناپایدار شهری است.
تراکم جمعیتی استان هرمزگان ۲۵ نفر و تراکم شهر بندرعباس، حدود ۱۲ هزار نفر در کیلومتر مربع است. این عدد ۳ هزار نفر کمتر از شهر تهران و ۳ هزار نفر بیشتر از مشهد که مشهور به حاشیهنشینی است. این عدد وقتی معنیدار میشود که بافت شهری بندرعباس را با تهران و مشهد مقایسه کنیم. مشکل نرخ تراکم جمعیت در شهرهایی که ساختمانهای بلندمرتبه بیشتری دارند، قابل مقایسه با شهرهای کوچک و کمارتفاع نیست. وقتی ارتفاع خانهها کم میشود، افزایش تراکم جمعیتی به شکل محسوستری به معنای تنگ شدن فضا است.
طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، در هر کیلومتر مربع از شهر بندرعباس حدود ۲ هزار نفر آدم اضافه شده است.
۲- دلیل افزایش جمعیت در جنوب ایران چیست؟
بررسی آمار نشان میدهد، بیش از زاد و ولد دلیل اصلی افزایش جمعیت شهری در هرمزگان و بندرعباس، مهاجرت است. امری که همچنان با قوت و قدرت ادامه دارد.
بر اساس آمار آخرین سرشماری در سال ۱۳۹۵، طی سالهای ۹۰ تا ۹۵ حدود ۱۱۶ هزار مهاجر به جمعیت استان هرمزگان اضافه شدهاند که بیش از ۹۱ هزار نفرشان در مناطق شهری ساکن شدهاند.
از این ۹۱ هزار نفر، بیش از ۵۲ هزار نفر به شهرستان بندرعباس مهاجرت کردهاند، در حالی که کل افزایش جمعیت شهرستان ۹۴ هزار نفر بوده است.
حدود یک سوم این مهاجران از خود استان هرمزگان به شهرستان بندرعباس مهاجرت کردهاند. بعد از مهاجرتدروناستانی بیشترین مهاجرت به شهرستان بندرعباس از دو استان همسایه، یعنی کرمان و فارس انجام شده است.
۳- مواهب اقتصادی
بر اساس آخرین دادههای آماری از حسابهای منطقهای، در سال ۱۳۹۴، سهم استان هرمزگان از تولید ناخالص ملی ۲.۱۳ درصد بوده است. بیش از ۵۵ درصد صادرات و واردات ایران و بیش از ۷۰ درصد ترانزیت بندری ایران در بندرعباس انجام میشود.
استان هرمزگان قطب صنعت شیلات ایران هم محسوب میشود. به علاوه مهمترین مناطق آزاد اقتصادی ایران، جزایر کیش و قشم و منطقه آزاد شهید رجایی در این استان قرار دارد.
همه این شرایط سبب شده تا این منطقه، یکی از فعالترین مناطق اقتصادی ایران باشد.
اوضاع صنعتی هرمزگان هم چندان بد نیست. نزدیک ۲۱۷۰ واحد صنعتی در استان هرمزگان وجود دارند و بیش از ۶۵ هزار نفر در استان در بخش صنعت مشغول به کارند.
بر اساس آمار اشتغال در سال ۱۳۹۶، نرخ مشارکت استان ۳۹ درصد (یک درصد کمتر از میانگین کشوری) و نرخ بیکاری ۹ درصد (۳.۱ درصد کمتر از متوسط کشوری) است. این نشان میدهد وضعیت اشتغال در استان هرمزگان اگرچه چندان خوب نیست، اما نسبت به سایر نقاط کشور بهتر است.
۴- آسیبهای اجتماعی
حاشیهنشینی و و آسیبهای اجتماعی دو واژه همردیف در علوم اجتماعیاند. استان هرمزگان به شدت دچار حاشیهنشینی و بسیار آسیبپذیر است.
به گفته مسئولان رسمی اعتیاد به «مواد مخدر»، «نزاع و درگیری فردی، بیکاری و سرقت موتورسیکلت» و «اختلافها و نابسامانیهای خانوادگی» اولویتهای اول تا سوم آسیبهای اجتماعی در این منطقهاند.
جامعهشناسان نسبت به افزایش نرخ طلاق در استان هرمزگان اظهار نگرانی میکنند. بر اساس آمارهای سال ۱۳۹۶ نرخ طلاق در استان ۱.۶ در هزار و در شهر بندرعباس ۲.۲ در هزار بوده است.
روزنامه قانون پارسال گزارش تکاندهندهای از وضعیت زنان معتاد و کارتنخواب در محلات حاشیهنشین شهر منتشر کرد که عنوان این گزارش «کوچههای شرمساری بندرعباس» بود.
مهرخانه (پایگاه خبری زنان و خانواده) نیز مهر ماه پارسال گزارشی از وضعیت اسفناک زنان و کودکان در محلات جاشیهنشین تهیه کرد. در این گزارش محسن بختیار، رییس هیات مدیره موسسه نجات آسیبدیدگان جنوب، میگوید:
طبق بررسیهای رسمی مرکز مطالعات وزارت راه و شهرسازی 13 محله حاشیهنشین در بندرعباس شناسایی شده است اما متاسفانه در این مطالعات یک محله بسیار مهم فراموش شده است، محلهای که به نظر من کارخانه تولید آسیبهای اجتماعی بندرعباس است. در این محله تقریباً ۴۰۰ نفر در ۶۰ چادر با کمترین امکانات و بدون آب و برق زندگی میکنند. طبق آماری که NGO ما گرفته و آمار رسمی و دولتی نیست، ۳۲۰ نفر از آنها زن و کودک هستند و ۸۰ نفر مرد که این مردان اکثر اوقات در چادر هستند و زنان و بچهها کار میکنند.
۵- مخاطرات
ریسک سوانح طبیعی در هرمزگان بالا است. علاوه بر خطر سیل و زلزله و رانش زمین و حتی سونامی، خشکسالی و خشکیدگی هم در سالهای اخیر مزید بر علت شده تا شرایط زندگی در جنوب ایران پرخطرتر باشد.
این وضعیت پرخطر، با وجود سطح گسترده بافتهای فرسوده و سکونتگاههای ناامن غیررسمی و حتی رسمی، ناپایداری منطقه را به نسبت سایر مناطق دیگر ایران بیشتر میکند.
استان هرمزگان سومین استان لرزهخیر ایران شناخته میشود. ۳۳ گسل در استان وجود دارد که احتمال وقوع زلزله را زیاد میکند.
علاوه بر ۴۰۰ هزار نفری که در مناطق حاشیهای و بافتهای فرسوده شهری زندگی میکنند، تاب آوری سایر مردمی که در روستاها و شهرهای کوچک زندگی میکنند، تعریف چندانی ندارد.
سوال آخر، آیا وضعیت امروز جنوب ایران طبیعی است؟
حاشیهنشینی و زندگی در سکونتگاههای ناپایدار یکی از بحرانهای بزرگ ایران است. در این میان وضعیت استان هرمزگان با آمار رسمی نزدیک به ۴۰۰ هزار بدمسکن، بسیار شکننده است. آمار فقر، آسیبهای اجتماعی و مشکلات اقتصادی جنوبنشینان نگرانکننده است. ریسک بالای حوادث طبیعی و غیرطبیعی بر این نگرانیها میافزاید و سایه سنگین ناپایداری را در جنوب ایران گسترده میکند.
سوال اینجا است که این میزان ناپایداری محیطی و زیستی، طبیعی است؟
برای یافتن پاسخ این سوال، کافی است ۱۰۰ کیلومتر آن سوی تنگه هرمز را نگاه کنیم تا ببینیم چطور پایدارترین شهرهای خاورمیانه در جنوب خلیج فارس، در دوبی و ابوظبی و حتی عمان آرام و قرار گرفتهاند.