انصاف نیوز: زمان زیادی از آن روز نمیگذرد که باربد گلشیری مفقود شدن یکی از آثار فروخته شدهاش به موزهی هنرهای معاصر ایران را در توییتر خبری کرد. اثری که به گفتهی گلشیری، غلامرضا نامی به نمایندگی از موزه خریداری کرده بود، اما حالا مشخص نیست که کجاست.
گم شدن اثر گلشیری و سردرآوردن اثر رکنی حائری زاده از حراج تهران که هردو در یک دوسالانه و بواسطهی یک نفر به موزهی هنرهای معاصر فروخته شدند تمام حرف و حدیثهای این سالیان مبنی بر خروج بخش قابل توجهی از گنجینهی موزه را قوت میبخشد؛ مسالهای که از سوی بسیاری از هنرمندان و منتقدان هنری مطرح شد و مورد انتقاد و سوال قرار گرفت اما هرگز پاسخی شفاف به آن داده نشد.
یکی از توجیهها برای نبودن کار گلشیری و حائریزاده در گنجینهی موزه این بود که «موزه کاری از دوسالانهها نمیخرد.» و این ادعا درحالی مطرح شده است که در بندی از فراخوان سیزدهمین دوسالانهی عکس ایران در سال ۹۳ آمده است: «با نظرکارشناسان هنری موزهٔ هنرهای معاصر تهران، تعدادی از آثار دوسالانه برای گنجینهٔ موزهٔ هنرهای معاصر تهران خریداری میشود.» [وبسایت عکسخانه]
حال سوال تکراری و بیپاسخ ماندهی این سالیان این است که آثاری که بنا بوده در گنجینهی موزهی هنرهای معاصرِ ایران نگهداری شود تا حافظهی تاریخی هنر کشور را شکل دهند و منتقل کنند امروز در حراجها و گالریهای خصوصی و کلسیون مجموعهدارها چه میکنند؟!
قیاس ساده و سرانگشتی مدیریت هنری در ایران و کشورهای توسعهیافتهتر در این حوزه، عمق مشکلات را بیشتر نمایان میکند. افشین پرورش که منتقد هنری ساکن خارج از کشور است سالهاست که انتقادات و افشاگریهایی دربارهی جعلها، مراودات مالی غیر شفاف مدیران هنری و بسیاری مسایل دیگر را در فضای مجازی منتشر میکند؛ مسایلی که بخش اعظمی از هنرمندان نیز در لایههای زیرین به آن اذعان دارند و خوف بایکوت شدن بخشی از آنها را به سکوت واداشته است، اما هرگز هیچ مقام مسوولی بصورت جدی و شفاف به این موارد نپرداخته، هرگز هیچ مدیر هنری خود را ملزم به توضیحی مستدل نکرده و هرگز فرد بیطرفی که ذینفع این ماجرا نباشد به این موضوع نپرداخته است.
از سوی دیگر درحالی فروش چند صد میلیاردی حراج تهران تیتر یک بیشتر روزنامهها و سایتهای رسمی و غیر رسمی را به خود اختصاص میدهد که بسیاری از هنرمندان سالهاست سوالاتی جدی دربارهی گردانندگان حراج، تابلوهای به فروش رفته و نحوهی قیمتگذاری آثار و گردش مالی در آن دارند. سازوکاری که پیش از این سببساز رسواییهایی در حراج کریستیز دبی شده بود حالا چندسالی است که حرف و حدیثهایش حول حراج تهران نیز شنیده میشود، حرف و حدیثهایی که به شکلی سوال برانگیز مورد توجه قرار نمیگیرند. فروش تابلوی جعلی سهراب سپهری در حراج کریستیز هنوز از خاطر بسیاری از هنرمندان و مخاطبان جدی هنر پاک نشده است.
بخشی از کارشناسان، هنرمندان و منتقدان هنری حراج تهران را عاملی برای به قهقرا بردن هنر ایران میدانند. باربد گلشیری نیز معتقد است باید برابر حراج و نقش بانکها در شکلدهی به هنر ایستاد. گلشیری در گفتوگوی خود با انصاف نیوز، ضمن ابراز نگرانی از مفقود شدن آثار اساتید برجستهی کشور که در گنجینهی موزه بودهاند و برخی از آنها در حراج تهران نمایان شدند، ریشهی شروع شک و شبههها به موضوع خروج آثار از گنجینه را توضیح داد. او همچنین در این گفتوگو حراجها و گردانندگان آن، بازار، بانکها و برخی گالریهایی که اولویتشان فعالیتهای اقتصادی است را عامل قبیلهای شدن هنر ایران دانست.
گلشیری در بخش دیگری از این گفتوگو به تلاشهایی در زمان دولت خاتمی اشاره کرد که قرار بوده بانک اطلاعاتی از سوی بخش پژوهش موزه برای صیانت از آثار راهاندازی شود، عملی که با آمدن دولت احمدی نژاد ناتمام میماند و آن بخش در حالیکه موزه نمازخانه داشته است به نمازخانهای دیگر تبدیل میشود.
متن کامل گفتوگوی باربد گلشیری با انصاف نیوز را در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز: شک و شبههها به اینکه برخی آثار از گنجینهی موزه کم شده است، از کجا شروع شد؟
باربد گلشیری: این موضوع بسیار قدیمی است و به موزه هم محدود نمیشود. سالها پیش مجسمهی «نیلبکزن» بهمن محصص را که در تئاتر شهر بود، بریدهاش را در موزه پیدا کردند. اسناد این موضوع را در فیلم «مجسمههای تهران» بهمن کیارستمی هم میبینید. سال ۹۴ بحث حدود ۵۰۰ اثر بیسند مطرح شد که به امانت در نزد فرهنگستان هنر بود. مجید ملانوروزی، رییس پیشین موزهی هنرهای معاصر، در همان سال ۹۴ اعلام کرد که در زمان علیرضا سمیعآذر ۵۰۰ اثر از موزهی هنرهای معاصر خارج شدهاند، از جمله آثار رضا مافی و بهمن محصص و زندهرودی. دلیل این خارج کردن را کمارزش بودن از لحاظ هنری ذکر کرده بودند.
ملانوروزی البته گفته بود که از میان این آثار تعدادی را به بانک پاسارگاد فروخته بودند. مشاور هنری و مسوول خرید بانک پاسارگاد آقای غلامرضا نامی بود. حیرتانگیز است که نامی در پاسخ به اینکه چرا تعدادی اثر را که خود خروجشان را از موزده دیده بوده بعداً از یک گالری خصوصی برای بانک پاسارگاد خریده، گفته بود که اگر فرزندش را هم ده سالی نبیند نمیشناسد! کارشناس هنری قرار نیست مدام آثار را ببیند تا به خاطر بسپارد. او از اسلوب و سبک و ضرب قلم و غیره باید اثر و هنرمندش را بشناسد.
در مورد کار خود من: در دوسالانهی ششم نقاشی (۱۳۸۲) غلامرضا نامی از طرف موزه کار برندگان دوسالانه را خرید؛ کار من و رکنالدین حائریزاده را میدانم که او به نمایندگی از موزه خرید (از کار رودبارکی که اول شده بود خبر ندارم) کار حائریزاده از حراج تهران سردرآورد و کار من انگار مفقود است. آنچه برای موزه خریداری میشود ملّی به حساب میآید. هم من و هم حائریزاده به قصد مجموعهی ملّی کارهایمان را به موزه فروخته بودیم.
بعد از برگزاری دوسالانه در موزهی هنرهای معاصر تهران منتخب آن دوسالانه به موزهی اصفهان رفت. از نامی که پرسیدم عکسی از کار من در آنجا دارند یا نه، گفت کار تو را نبردیم چون سنگین بود! آنموقع من دانشجو بودم و تجربهای نداشتم و باور کردم. لابد موزهای با آن عرض و طول نمیتوانست چنین کاری را حمل کند.
اما امروز میگویند کار ما را برای مرکز توسعهی هنرهای تجسمی خریده بودند، مرکزی که به معنای واقعی کلمه خصولتی است. با امین اموال این مرکز صحبت کردم، ۲۴ ساعت وقت خواستند تا بررسی کنند. گفتند که از کار من، یعنی اثر «بهرام پر راستی نمیبیند» هرگز در آن مرکز هیچ نشانی نبوده است، یعنی به قول خودشان «اصلاً در سیستم نیست.» همینجا اعلام میکنم که اگر ناگهان در سیستم پیدایش شد، یعنی همین روزها اثر من را وارد سیستم کردهاند. با موزه نیز صحبت کردم. اول گفتند ما درحال بازسازی هستیم و فعلا تعطیلیم. چیزی که واضح است این است که کار من و رکنی را یک نفر برای یکجا خریده، بنابراین هردو باید یکجا باشند. مرکز توسعه که میگوید هرگز کار من آنجا نبوده، اما کار رکنی را مرکز توسعه فروخته است و از این طریق به حراج رفته است.
دست آخر و بعد از تماسهای مکرر معاون موزهی هنرهای معاصر به من گفت که اثرم در گنجینهی موزه است، ولی وقتی از ایشان خواستم که این را کتباً به من اعلام کنند، گفتند که نمیتوانند و میروند با رییس صحبت کنند و خبرم خواهند کرد. الآن بیش از سه هفته میگذرد و خبری نشده. آخرین پیام من به ایشان این بود که فقط بگویند تا کی باید منتظر بمانم. دیگر حتی همین را هم جواب ندادند. جالب است که برای پیدا کردن اثر از من عکس خواستند. آخر کجای دنیا طبق عکس میروند اثر را در گنجینه پیدا میکنند؟ عکاسخانه هم بروید طبق عکس پرترهتان را پیدا نمیکنند.
انصاف نیوز: در مورد کارهای دیگری که به گفتهی برخی هنرمندان گم شدهاند توضیح بیشتری بدهید؟
چندنفری اسناد فروش آثارشان را منتشر کردهاند. بقیه هم باید به میدان بیایند. همانطور که در توییتر هم نوشتم، کار من اصلاً اهمیت ندارد. اما با این پیگیریها ممکن است سر در بیاوریم که بر سر آثار استادانمان چه آمده است. وقتی اصحاب موزه از آنجا بیرون میآیند و به این حراجی یا آن بانک میروند و آثار موزه از آنجاها سر در میآورند، نباید بپرسیم چه شده؟ ما دو سال پیش برابر موزهی هنرهای معاصر تجمع کردیم تا جلو خصوصی شدن آن را بگیریم. حرف ما این بود که وقتی چیزی ملی است مجبورید در مورد آن شفاف پاسخگو باشید. ما با افشاگری یاشار سلطانی و معماری نیوز آنجا جمع شده بودیم و حالا هم که حکم او آمده.
انصاف نیوز: برخی تشکیک میکنند که ممکن است آثاری مشابه ساخته شده باشد و آنها جایگزین گنجینه شده باشند و یا اثر جعلی در حراج به فروش برسد، این چقدر ممکن است؟
ممکن است، ولی تشخیص این موضوع کار متخصصان است. اصلا یکی از پروندههایی که افشین پرورش اخیرا آن را رسانهای کرده بود اثر خوشنویسی کرم علی شیرازی بود که کانون کارشناسان دادگستری اثبات کرده جعلیست.
تا بوده جعل اثر هنری هم بوده. حتی سند از جعل طغرا در زمان تیموریان داریم. تشخیص اینچیزها متخصص میخواهد. متخصصان هم باید از میان کسانی باشند که نفع اقتصادی در این مبادلات ندارند، در صورتی که خود ذینفع باشند امکان آلودگی وجود دارد. ما میخواهیم موزه شفاف کار کند و آثار را درست نگهداری کند. وقتی بسیاری از آثار ارزشمند موزه ناقص و یا پر از خط و خش شدهاند، کار ما که دیگر سهل است. وقتی بر سر عصای مجسمهی مگریت در حیاط موزه چنان بلایی میآید، نابودی کار امثال ما که سهل است.
یکی از کارهای حراج امسال «انقلاب» هانیبال الخاص است. در وبسایت حراج نوشتهاند که این اثر در کتاب «نقاشی انقلاب» چاپ شده است. اما چرا نمیگویند که در کتاب گنجینهی موزه هم چاپ شده است؟ نکند نشان میدهد که مال گنجینه بوده؟
موزه ممکن است حرفهای من را قبول داشته باشد، اما موضوع این است که خوف دارند. موزهی معاصر در تمام این سالها آدم دلسوز هم داشته. آنها اگر لب باز کنند بسیاری چیزها روشن میشود.
انصاف نیوز: آیا هنرمندان دیگری غیر از شما و رکنی حائریزاده این مشکل را داشته و آیا با شما در میان گذاشته شده است؟
با من در میان نگذاشتهاند، اما هستند. من هم خواندهام. مسالهی اصلی سازوکار موزه است. این را برایتان توضیح میدهم تا ثبت شود. در دوران ریاست جمهوری خاتمی بخش پژوهش موزه مشغول ساختن بانک اطلاعاتی آثار موزهی هنرهای معاصر تهران بود. بعد که دولت احمدینژاد آمد آن بخش را نمازخانه کردند، در حالی که موزه نمازخانه داشت. اگر میگذاشتند بخش پژوهش کارش را بکند، امروز به من نمیگفتند طبق عکس میگردیم و کارت را پیدا میکنیم یا امروز اگر پی کاری میگشتید آنلاین هم میتوانستید شمارهی ثبتش را پیدا کنید. شریفترین همکاران ما در آن بخش پژوهش کار میکردند و در رأسشان کسی که میدانم حتی بیحقوق کار کرد تا آن بانک اطلاعاتی به ثمر برسد که متأسفانه نگذاشتند. آن بانک اطلاعات اگر بود رییس سابق موزه هم جرأت نمیکرد آثار موزه را به حراج بیاورند یا قرار نبود طبق «قیافه» تشخیص بدهند که اثری روزی در موزه بوده است یا نه.
انصاف نیوز: هنرمندان معترض به این روند و به این مسایل تا به حال از راههای دیگری مثل مجلس استفاده کردهاند؟
بهار ۹۴، غیر از بحث واگذاری موزه که ما در اعتراض به آن تجمع کردیم، بحث گنجینه هم شد. ما در همان روز انجمن نقاشان را که مستقل بود نمایندهی هنرمندان قرار دادیم. انجمنها تنها جایی هستند که استقلال خو درا میتوانند حفظ کنند، چون مردمنهادند، البته در قدوقامت انجمنهای مردمنهاد مملکتمان که میدانیم چقدر زیر ضرباند. من تا به حال دوبار آثارم را در موزهی هنرهای معاصر نشان دادهام. یکبار در دوسالانهی نقاشی در سال ۸۲ که انجمن نقاشان برگزار کرد و این اواخر در دوسالانهی مجسمه که انجمن مجسمهسازان برگزار کرد. انجمنها اگر استقلالشان را حفظ کنند و نمایشگاههای موزه را دست بگیرند میشود کار کرد. الآن هم اگر کاری بشود کرد از طریق انجمنها میشود کرد. البته به قول پدر زندهیاد روحالامینی کسانی که در این مملکت مقامی دارند فقط از رسانهها میترسند. همهمان باید این مسایل را در عرصهی عمومی مطرح کنیم. باید متشکل باشیم تا مسوولان حساب ببرند. من تردید ندارم که وقتی متشکل باشیم مسوولان پاسخگو خواهند شد. چارهای نخواهند دید. به زانو در میآیند. در زمان احمدینژاد که موزه را تحریم کرده بودیم از موزه به من زنگ زدند و گفتند «از نقاشی و مجسمه تا “هنر جدید” هر چه دارید بیاورید موزه.» این عین جملهشان بود. باورتان میشود؟ گفتم برای چی؟ گفتند برای احیاء موزه. یعنی میدانستند که موزه مرده است. میدانستند که دارد نابود میشود. من هم قاعدتاً گفتم که موزه را تحریم کردهایم و نمیآورم.
انصاف نیوز: به حراج تهران هم اشارهای داشتید؛ حول حراج هم حرف و حدیثهای فراوانی وجود دارد، چه زمانی که در دوبی بود و چه حالا که در تهران است؛ راجع به سازوکارهای مالی و خریدها در حراج تهران بیشتر توضیح دهید، در این سازوکارها چه نفعی برای چه کسانی وجود دارد؟
شخصاً هرگز در هیچ حراجی شرکت نکردهام و جز نوشتن دربارهشان و نقد کردنشان کار دیگری با حراجها نداشتهام. وقتی هم از من کار میخواهند جوابشان میکنم. حراجها راه برخی هنرمندان را حتی تغییر دادهاند. فقط میدانم که باید برابرشان ایستاد. باید برابر حراج و نقش بانکها در شکلدهی به هنر ایستاد. اینها دلشان برای هنر و فرهنگ نه میتپد نه میسوزد. هم در مهندسی فرهنگی نقش بازی میکنند، هم هنر را بیخاصیت میکنند. مشکل از مطبوعات ما هم هست که مهمترین خبر تجسمی سالشان همین حراجهاست. به جای اینکه قیمتها را تیتر کنند باید به سلیقهای که حراج تیتر کرده بپردازند. هنر گاه در سترونترین بیابانها خلق میشود. کار بانکها و حراجها سوداگری و جهتدهیست.
انصاف نیوز: بسیاری حراج تهران را خیانت به هنر ایران و تخریب آن میدانند، دلیلش چیست؟
دلیلش جهتدهی است. وقتی هنرمند به سختی زندگی میکند، وقتی به سختی میتواند آلونکی برای کارگاه اجاره کند، گاه میبیند که با نزدیک شدن به جریانهای اقتصادی میتواند راهش را هموار کند و بنابراین همراه و همسو میشود. قدرت افسارگسیختهی مالی برای فرهنگ سم است. امروز حراج و بانک (آینده باشد یا پاسارگاد) و بازار و بعضی گالریها، هنر تهران (اگر نگوییم ایران) را قبیلهای کردهاند، قبیلهای که بقای هنرمند را تضمین میکند و هنر را در شکران نعمت خلاصه میکند.