صف‌بندی براندازان و استمرارطلبان در آستانه بیعت ۱۴۰۰

By | ۱۴۰۰-۰۲-۱۶

جمهوری اسلامی ایران نحیف، اما در استفاده از ضعف‌‌های مخالفان داخلی و خارجی زیرک است

جمهوری اسلامی ایران در آستانه برگزاری بیعت دیگری است. در این شرایط، معمولا دو دسته اظهارنظر متناقض در مورد وضعیت عمومی رژیم و تداوم حیات آن عرضه می‌شود تا افراد به شرکت کردن یا نکردن در آن تشویق شوند. گروهی رژیم را در حال فروپاشی و مردم را آماده انقلاب می‌بینند که طبعا مشارکت را توصیه نمی‌کنند، چون مشارکت را قرص مسکن می‌بینند و بر این باورند که مشارکت سیاسی در برنامه‌های رژیم، اذهان را از هدف اصلی منحرف می‌کند. گروهی دیگر در مقابل، رژیم را باثبات و سوار بر کار می‌دانند و پیش‌بینی می‌کنند که حدود ۶۰ درصد در بیعت ۱۴۰۰ شرکت می‌کنند. این دو گروه چه دلایلی بر تحلیل یا موضع خود دارند؟

جمهوری اسلامی ایران تنها رژیمی است در دنیا که مخالفان و موافقان آن به هر مناسبتی، درباره براندازی یا فروپاشی آن یا استقامت آن در برابر سقوط و براندازی سخن می‌گویند. قایلان به براندازی و استمرارطلبان، با این سخنان شکنندگی حکومت را موضوعی قابل بحث می‌دانند، اما جایگزین قابل اجماعی برای حکومت شکل نگرفته است.

دلایل باورمندان به تداوم نظام

هفت دلیل برای تداوم رژیم از سوی باورمندان به نظام یا کسانی که با آن کار می‌کنند (استمرارطلبان)، ارائه شده است:

۱-  ضعف شدید جامعه به دلیل محرومیت از امکانات رشد: سپاه و روحانیت و جماعت وابسته و نزدیک به آن‌ها قدرت و ثروت و عناوین منزلت‌دار (از ژنرال تا استاد دانشگاه) را به خود اختصاص داده‌اند، مخالفان رژیم در داخل کشور از امکانات لازم برای بسیج اجتماعی برخوردار نیستند، و نیز درصد بالایی از جمعیت کشور از اختلالات روانی و افسردگی رنج می‌برند (حدود ۲۵ درصد) که آن‌ها را از کنش سیاسی مخاطره انگیز دور نگه می‌دارد؛

۲-  اکثریت مردم ایران سازمان و صدا ندارند، حکومت در حذف هر گروه سازمان و امکان انعکاس صدای غیرخودی‌ها اصرار داشته و موفق بوده است، بخش قابل‌توجه رسانه‌هایی که مستقل می‌نمایند، رانت‌خوار حکومت هستند و بسیاری از نهادهای مدنی موجود نیز قلابی‌اند، نهادهای نظارتی رژیم مثل هیئت نظارت بر مطبوعات یا کمیسیون احزاب، قلابی و نامستقل بودن سازمان‌ها و صداها را تضمین می‌کنند؛

۳-  تحریم‌ها در دوران ترامپ داشت حکومت را از منابع کافی برای خرید وفاداری در داخل و خارج محروم می‌کرد، اما دولت بایدن دارد رگ حیاتی درآمدهای نفت و گاز را به روی آن باز می‌کند؛

۴-  دشوار می‌توان جمهوری اسلامی ایران را با کشورهای دیگر در خاورمیانه یا بالکان یا اروپای شرقی که سقوط کردند مقایسه کرد، امکان حمله خارجی یا جنگ داخلی در ایران بسیار پایین است، ایران همچنین در بلوک سیاسی- نظامی خاصی نیست تا با فروپاشی آن رژیم سیاسی‌اش هم فرو ریزد؛

۵-  ماشین سرکوب و تبلیغات رژیم خوب کار می‌کنند. این دو ماشین با کمبود بودجه و امکانات مواجه نیستند و هر روز به خوبی روغنکاری می‌شوند، همگان با سبعیت رژیم در سرکوب مخالفان آشنا هستند، بخش جوان جمعیت نیز که موتور جنبش‌های اجتماعی است، دارد کوچک‌تر و کوچک‌تر و ریسک‌پذیری آن‌ها نیز کمتر و کمتر می‌شود، بازنشسته‌ها و سالمندان زبان رساتری در مخالفت با نظام دارند تا جوانان و دانشجویان؛

۶-  برنامه‌های اتمی وموشکی رژیم دولت‌های دیگر را مشغول داشته است و آن‌ها به جای براندازی رژیم بر مهار آن تمرکز دارند، این دو برنامه حتی انتقادات از تروریسم و گسترش‌طلبی رژیم را به حاشیه رانده‌اند (سکوت بلینکن در مورد نقض آزادی مطبوعات در ایران)، آن‌ها به صورت ضامن‌های بقای رژیم عمل می‌کنند، دولت‌های اروپایی و دمکرات‌ها سیاست خشنودسازی را دنبال کرده‌اند بدون آن که موفقیتی در مهار برنامه هسته‌ای داشته باشند، گسترش‌طلبی منطقه‌ای رژیم (حضور در «میدان» به قول ظریف) دولت‌های اروپایی و امریکا و همپیمانان آن‌ها را به موضوعات امنیتی مشغول داشته است و نمی‌توانند بر نقض حقوق بشر توسط رژیم تمرکز یابند؛

۷-  روحانیت شیعه همدست و همدل در دفاع از رژیم بوده و هست و خواهد بود و مخالفان حکومت در میان آن‌ها انگشت شمارند. این قشر اجتماعی مدام فربه‌تر و فربه‌تر شده است و با توزیع رانت و امتیاز (مثل دو میلیون تومان هدیه روحانی به هر روحانی در ابتدای سال ۱۴۰۰) قشری چند میلیونی از جمعیت را با خود همراه کرده است. بخش عمده‌ای از قشر دانشگاهی نیز با چماق‌ها و هویج‌ها در کنار بورسیه‌های اختصاص یافته به خودی‌ها و گزینش‌های ایدئولوژیک و مدارک قلابی، با حکومت همراه، یا ساکت است. بخشی از بازاریان با نفوذ هم به رانتخواران حکومت تبدیل شده‌اند.

دلایل باورمندان به سقوط عن‌قریب نظام

در مقابل، باورمندان به سقوط نزدیک رژیم به هفت دلیل اشاره می‌کنند:

۱-  بحران‌های متوالی در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران: در ابتدای سال ۱۴۰۰، حکومت همچنان با تحریم‌هایی که لغو نشده‌اند، همه‌گیری کرونا بدون تهیه واکسن، و گرانی و بیکاری شدید عمومی درگیر است. در عین حال، حکومت با پرداخت ارزی به صدهاهزار نیروی تحت نظر سپاه قدس در سوریه، یمن، لبنان، و عراق و تامین سلاح و تدارکات برای آنها، به‌شدت خود را عیالوار کرده است. رژیم برنامه‌ای برای خروج از این بحران‌ها ندارد، و نور زیادی نیز در انتهای تونل برای حل مشکلات اقتصادی رژیم به چشم نمی‌خورد.

۲-  آزار دایمی شهروندان با مداخله در زندگی آنها ادامه دارد: به دلیل شیوع کرونا، حمله به خانه‌ها برای جمع آوری تجهیزات دریافت از ماهواره متوقف شده است، اما پارازیت‌ها با شدت ادامه دارد، مشروبات تقلبی هر ساله بیش از هزار نفر را می‌کشد، و برای بی‌حجابی یا بدحجابی مدام افراد را به اداره اماکن احضار می‌کنند؛

۳-  پایگاه اجتماعی رژیم در چهار دهه گذشته کوچک و کوچک‌تر شده است تا حدی که قشر حامی رژیم امروز در حدود ۵ تا ۱۰ درصد جامعه است که همه چیز را در جامعه در اختیار دارند و بقیه فقط امکاناتی در حد بقا دریافت می‌کنند، بیش از سه چهارم جامعه امروز زیر خط فقر زندگی می‌کنند، درآمد سرانه مردم در دهه نود حدود یک سوم کاهش یافته است، حکومت در فقیر تر کردن جامعه بسیار موفق عمل کرده است، و اعتماد عمومی به رژیم به پایین ترین سطح در چهار دهه گذشته رسیده است؛

۴- حفره‌های امنیتی جدی در برنامه‌های کلیدی رژیم وجود دارد. حذف فخری‌زاده، ارسال آرشیو اتمی به اسرائیل، و دو (یا پنج) انفجار در سایت نطنز، این حفره‌ها را نشان می‌دهند. رژیم در داخل خود ترک‌های جدی برداشته است؛

۵-  نقض هرروزه حقوق مردم ادامه دارد و به‌رغم خاموشی، مردم این نقض را درک می‌کنند، اکثر مردم قدرت واکنش ندارند، اما دیگر رمه حکومت نیستند، و اعتماد به جناح اصلاح‌طلب برای تغییر نیز از میان رفته است؛

۶- فساد سیاسی و اقتصادی همه شریان‌های حکومت را فرا گرفته است، سوء‌استفاده از قدرت و فساد ساختاری و نهادینه است، و تبلیغات پیرامون موفقیت ابراهیم رئیسی در مبارزه با فساد را کمتر کسی باور می‌کند؛

۷-  فقدان مشروعیت، اقتدار و نفوذ سیاسی: کسانی که با حکومت کار می‌کنند، اکثرا به دلیل تمرکز منابع در دست آن چنین می‌کنند، نه به دلیل باور به مشروعیت، اقتدار یا نفوذ آن.

نکات فوق همه بیانگر نارضایی عمیق در جامعه هستند، اما معلوم نیست به اعتراض خیابانی بینجامند. حکومت، بدون همپیمانی غیر از رژیم‌هایی که از ایران برای تامین منافع خود استفاده می‌کنند، وضعیت لرزانی دارد. سیاست نگاه به شرق حکومت صرفا فرافکنی از تنزل‌مرتبه حکومت در دنیا و انزوای آن است. بیعت‌هایی که برگزار می‌شوند، بیشتر متوجه به خرید مشروعیت یا مشروعیت‌نمایی هستند تا به رای عمومی گذاشتن برنامه‌های نامزدها. نامزدها عملا برنامه‌ای برای بهبود زندگی مردم ارائه نمی‌دهند، بلکه با هم بر سر قدرت و ثروت بیشتر رقابت می‌کنند. حکومت بسیار ضعیف شده است، اما مخالفان پراکنده و تحت کنترل دایمی هستند.

ایندیپندنت فارسی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *