طی دو دهه اخیر مزیت های نسبی ژئوپولیتیک ایران کمرنگ و گاه تقریبا از دست رفته است. چنین وضعیتی اگر تبدیل به موقعیت شود خطرناک است. از جمله بنگرید به:
۱- از آغازهای سده بیست تا کنون، برترین موقعیت فعال ایران ، اشراف بر تنگه هرمز بوده است. با استمرار تهدیدها ، کشور های جنوبی خلیج فارس از طریق اجرای طرح های کلان لوله ایی و انتقال مبادی نفت- گاز، این تنگه را دور زده اند. دیگر گمانی نیست که نقش تنگه هرمز در انتقال انرژی در اندازه قابل ملاحظه ای کاهش یافته است. در واقع امروزه روز ایران بیش از عربستان سعودی، سلطنت عمان و امارات متحده وابسته به امنیت این تنگه شده است؛
۲- از هنگام تاسیس اوپک،ایران و عربستان دو عضو کلیدی آن بودند. کمترین تغییر در تولید و صدور نفت هر کدام از این دو ، جهان را متاثر ساخته و باعث بالارفتن بهای جهانی نفت می شد؛ ولی امروزه روز بازار نفت، خود را با نبود ایران سازگار کرده است؛ سهل است که جز در برهه هایی کوتاه و موقت در جهت ساماندهی به بازار انرژی ، مانع صدور منظم و بی دردسر نفت ایران می شوند،؛
۳- توان تولیدی صنعتی و تکنولوژی ایران و در کل مزیت های نسبی تولیدش در بازار جهانی به حدی نیست که با خروجش جهان دچار مشکلی سخت شود (مانند بالارفتن بهای مواد غذایی در اثر جنگ و خارجشدن روسیه- اوکراین از بازار غلات)؛
۴- افول نسبی نفوذ سازمان ها و گروه های حامی استراتژی منطقه ای ایران در عراق و لبنان ، سبب ضعف کارآیی جمهوری اسلامی و کاهش نسبی اقتدار ایران شده است؛
۵- با تکوین مناسبات اسرائیل با چند کشور مخالف پیشین و احتمال گسترش ابعاد صلح ابراهیم، به ویژه پیوستن عربستان سعودی به آن، رویکرد انقلابی ایران در منطقه و جهان کمرنگ شده و احتمال به حاشیه رفتن آن کمنیست؛
۶- با فعال شدن کریدورهای خاوری- باختری قفقاز جنوبی به ویژه در بخش انتقال انرژی، نیمه تمام ماندن خط لوله صلح به شبه قاره و در حاشیه ماندن ایده انتقال گاز ایران- اروپا، هم چنین ابتر ماندن تکوین و نوسازی طرح های ریلی شمالی-جنوبی و خاوری – باختری ، به منظور اتصال دو سوی خزر به اقیانوس هند، جایگاه ژئوپولیتیک ایران نادیده گرفته شده است.
با چنین کارکردهایی و به ویژه با درنظر گرفتن چشم اندازهای نزدیک، مزیت های ژئوپولیتیک ایران رو به نقصان نهاده است. نتیجه چنین وضعی جز انزوای بیشتر چه می تواند باشد؟ در چنین شرایطی کنار نهادن آسان و بیشتر و بلکه مطلق جمهوری اسلامی از تحولات منطقه ای و جهانی کم پیامد برآورد می شود. در واقع چنان چه کشوری نتوانست از موقعیت استراتژیک خود در جهت پیشرفت و رفاه استفاده کند، جهان ممکن است از آنها در جهت کاهش قدرتش سود برد.
به گمانم در چنین شرایطی جمهوری نه تنها از مزایای بازگشت کامل به جامعه جهانی سود نخواهد برد، که زیر فشار سخت تن دادن به سازش هسته ای قرار داده خواهد شد.
کوتاه ان که با از دست رفتن و کم ارزش شدن مزیت های ژئوپولیتیک ، جریان دیپلماسی ایرانی در حد و قواره ای نیست که پاسخگوی حل وفصل منازعات کلانایران باشد؛ زیرا مزیت هایی از این دست، کارت های اصلی و محوری بازی بوده اند.