فرمانده، هم پول را داد، هم پیاز را خورد و هم شلاق را ! او در مقابل این افسر چشم شیشه اى ک.گ ب، درمانده و وامانده شد !
وقتى مذاکرات برجام به نقطه نهایى نزدیک شد، روس ها اعلام کردند که برجام را به گروگان مى گیرند تا تضمین داده شود که ایران بعد از برجام،در تحریم جهانى علیه روسیه مشارکت نخواهد کرد و نقش تحریم شکن را بر عهده خواهد گرفت . خامنه اى ، امیر عبدالهیان را به مسکو فرستاد تا تضمین ها را به پوتین بدهد. این حرکت بدان معنى بود که ایران در جنگ اوکراین تمام قد در کنار پوتین خواهد ایستاد. غرب و بویژه بایدن پیام تهران را – شاید با ناباورى- دریافت کردند.
خامنه اى داشت با شرط بندى روى دست پوتین، شانس بهره جویى از بحران اوکراین ، بازى در این حفره و در آمدن از بن بست را به راحتى مى سوزاند که سوزاند و خشم غرب را متوجه خود کرد. افسر کا. گ.ب. اما، به جاى قدردانى از فرمانده، به سوى بازار هاى نفتى او خیز برداشت ، نفت روسیه را با تخفیف هاى عجیب و غریب به چین و بقیه مشتریان ایران عرضه کرد و کارى کرد که فروش نفت ایران از ١.٢ ملیون بشکه به نیم میلیون بشکه کاهش یابد.
او به این هم قناعت نکرد و به بازار فولاد ایران هم هجوم آورد تا ایران را از ۶ میلیارد دلار درآمد از صادرات فولاد هم محروم کند.
در این فاصله، فرمانده که چوب و پیاز را خورده بود، به تکاپو افتاد تا شاید بتواند روغن چراغ ریخته را جمع کند و برجام را بجایى برساند. افسر چشم شیشه اى اما، بیکار نماند و از زبان اولیانوف اعلام کرد که روسیه دیگر علاقه اى به احیاى برجام ندارد و باشد تا وقت دیگر!
به این ترتیب در یک دور تند بازى با پوتین ، خامنه اى هم برجام را به باد داد، هم از نمد اوکراین کلاهى جز خشم غرب، نصیب نبرد وهم – از همه بدتر- منابع در آمدى را که روى آن حساب کرده بود از دست داد.
حالا پوتین یک بار دیگر آن جمله وقیحانه را و این بار خطاب به درمانده تکرار مى کند:
زیباى من ! تسلیم شو و لذت ببر!
احمد پورمندی
فیسبوک نویسنده