هنرمندان در حلقه آتش

By | ۱۴۰۱-۰۷-۱۰

به نظر می‌رسد امید سقوط بسیار نزدیک جمهوری اسلامی در دل بسیاری، حتی بدبین‌ترین‌ها، ریشه دوانده است

در کشورها، خواه دموکراتیک و خواه دیکتاتوری، یک لایه بین مردم و حکومت قرار دارد که از افراد مشهور، روشنفکران و هنرمندان در شاخه‌های مختلف تشکیل شده‌ است. در کشورهای دموکراتیک روند همکاری بین حکومت و مردم و افراد مشهور روند پیچیده‌ای است و از آن‌جا که کشورهای دموکراتیک از ثبات بالایی برخوردار‌ند، دهه‌ها است که با سازوکار پیچیده‌ای، جامعه، روشنفکران، چهره‌های شناخته‌شده و افراد مشهور را کنترل می‌کنند، اما در کشورهای دیکتاتوری موضوع خیلی واضح است و هرقدر این دیکتاتوری بسته‌تر باشد موضوع واضح‌تر است. در واقع، دیکتاتوری‌های بسیار بسته مانند کره‌ شمالی، اساسا به این لایه واسطه نیازی ندارند، زیرا مردم حق هیچ انتخابی ندارند که کسانی لازم باشد این انتخاب را به سمت قدرت سوق دهند. هرقدر در کشورها اختیار انتخاب مردم کمتر باشد، نیاز به لایه واسطه کمتر می‌شود.

جمهوری اسلامی پس از آنکه تمام مخالفانش را تا اوایل دهه ۶۰ سرکوب کرد و می‌خواست با خیال راحت دموکراسی خودمانی تشکیل بدهد، نیاز روزافزونی به افراد مشهور پیدا کرد و آن‌ها را به‌ کار گرفت. افراد مشهور فقط باید حواسشان بود که بین مردم محبوب‌تر از پیشوا و رهبر نشوند. با رشد تلویزیون‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی، حالا این لایه میانی خودش صاحب صدا شده و به پدیده‌ گسترده‌ای تبدیل شده است. از سوی دیگر، چون حکومت با ابزارهای قانون بی‌بنیاد جمهوری اسلامی، جناح رقیب را از سر باز کرد و تمام قدرت یکپارچه در اختیار رهبر، سپاه پاسداران و لایه سخت پیرامونش قرار گرفت، دیگر آن مختصر نسیمی که بین دو شکاف حکومت می‌وزید، مسدود و روزبه‌روز قدرت یکدست‌تر شد.

در عرصه‌ سینما و تلویزیون، جناحی که سال‌ها تلویزیون را در اختیار داشت و جناح رقیب دلش خوش بود به داشتن سینما و بعد شبکه‌های خانگی، با یکدست شدن حاکمیت، همه این‌ها را هم در اختیار گرفت و صاحب همه چیز شد.

محسنی اژه‌ای که در قحط‌ الرجال حکومتی و مسابقه بین احمق و احمق‌تر، حالا شده یکی از سران سه قوه و اعلام کرده است این افراد را ما مشهور کردیم، فراموش کرده است که بسیاری از هنرمندان و ورزشکاران سرشناس، به‌جز شمار اندکی، در واقع چوب زیر بغل حکومت بودند. حکومت خیلی تلاش کرد چوب‌های زیربغل خودی‌تر بتراشد، اما به‌محض اینکه سرشناس می‌شدند سرپیچی می‌کردند و برای همین شروع کرد به خریدن غیرخودی‌ها. سپاه پاسداران به‌واسطه شرکت اوج موفق شد تعداد زیادی از هنرمندان را خریداری کند و در خدمت بگیرد، اما جمهوری اسلامی بدون زلیخایش، کتایون ریاحی، و بدون مجری‌اش، مهران مدیری، اگر بماند، جمهوری اسلامی دیگری خواهد بود.

هنرمندان مشهور یا در مسیر شهرت در داخل ایران که وابستگی فکری و عملی به جمهوری اسلامی نداشتند، سه دسته شدند؛ گروهی که مستقیم از جنبش زنان دفاع کردند، از جمله مهران مدیری که احتمالا با کمک خود حاکمیت یا بخشی از آن، با اینکه ممنوع‌الخروج شده بود، موفق شد پیش از ابلاغ حکمش از کشور خارج شود و به دبی برود. کتایون ریاحی هم که گفته شد برای دستگیری‌اش رفته بودند، موفق به فرار شد و احتمالا اصراری برای دستگیر کردنش ندارند، اما او هم مجبور به سکوت شده است. نمونه دیگر، آبان عسکری، بازیگر سینما و تلویزیون، است که در مجموعه نمایشی «یاغی» به کارگردانی همسرش، محمد کارت بازی کرده است.

چند هنرمند کمتر شناخته‌شده را هم می‌توان به این حلقه افزود مانند دنیا راد که عکاس است و انتشار عکس بی‌حجاب از خودش و دوستش در یک غذاخوری کوچک به دستگیری‌اش منجر شد. جوانی دیگر به نام شروین حاجی‌پور نیز که با صدای محزون و امید‌بخشش ترانه‌ای بر اساس هزاران توییتی که با «برای …» شروع می‌شد، سروده بود که آن را خواند و بعد از انتشار گسترده آن در فضای مجازی، دستگیر شد. واضح است برای توجه زیادی که به آن عکس و این ترانه شده بود و به‌سرعت میلیون‌ها بیننده پیدا کرد، حکومت اقدام به دستگیری این افراد کرد. همچنین چندین استاد دانشگاه از جمله دکتر لیلی گله‌داران، استاد دانشگاه هنر شیراز، که با انتشار متن استعفایش در رسانه‌های اجتماعی اعلام کرد در حمایت از مردم کشور و در اعتراض به جمهوری اسلامی، از تدریس در دانشگاه و عضویت در هیئت‌علمی استعفا داده است، متاسفانه خبرهای غیررسمی حاکی از دستگیری او است.

دسته دوم تا این لحظه سکوت کرده‌اند، یا در اوایل بسیار محافظه‌کارانه حرف‌هایی زدند و حمایت نسبی کردند و وقتی با اخطار و دستور نیروهای امنیتی و وزیر ارشاد و مدیرانش روبرو شدند، سکوت اختیار کردند که شاید این عمل آنان قابل درک باشد، اما بعید است مردم این سکوت آن‌ها را حتی اگر بخشیده شوند، فراموش کنند؛ در حالی‌ که اکثر آن‌ها یا گرین‌کارت آمریکا، یا تابعیت دوگانه اروپا و آمریکا دارند و می‌توانند به خارج از کشور بروند و از آن‌جا حمایت خودشان را اعلام کنند.

اما کثیف‌ترین و بدترین این‌ها، دسته‌ سوم‌اند که به‌طور هماهنگ با پخش عکس مسیح علی‌نژاد و مریم رجوی که ضربدری روی آن زده بودند، در واقع پشت حکومت و روبروی مردم معترض قرار گرفتند. برای من، بسیار مایه تاسف است. کاش از مسعود کیمیایی یاد می‌گرفتند که گفت «در آن میانه بوی بدی می‌آید». امروز، شرافت داشتن و بازیچه دست حکومتی خونریز نشدن بر هر چیزی اولویت دارد.

به هر حال، این‌گونه که به نظر می‌رسد امید سقوط بسیار نزدیک جمهوری اسلامی در دل بسیاری، حتی بدبین‌ترین‌ها، ریشه دوانده است و راه خلاصی از آن وجود ندارد. کاش یاد می‌گرفتید مانند قماربازی ماهر تا دار‌و‌ندار و آبرو و حیثیتان را نباختید، به‌موقع از سر میز بلند شوید.

ایندیپندنت فارسی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *