جوانان بااستعداد و تحصیلکرده ایران به طور مداوم مهاجرت‌ می کنند, ایران در خطر تبدیل شدن به کشوری که از بهترین افکار خود بی‌بهره می‌شود

By | ۱۴۰۱-۰۷-۱۴
جوانان بااستعداد و تحصیلکرده ایران به طور مداوم با مهاجرت‌شان نمادی پرورش یافته از وجهه ملی ایرانیان بوده‌اند. ایرانیان چه در قالب ریاضیدان چه دانشمند رایانه چه هنرمند و چه انسان‌شناس شهرتی جهانی به عنوان افرادی سخت کوش و خلاق کسب کرده‌اند هر چند که سهم آنان از این درخشش عاید کشور‌های خارجی می‌شود نه ایران. با گذشت زمان نام ایران به کشور محل فرار مغز‌ها تبدیل شده است فرار مغز‌هایی که قدرت ایران را برای مقابله با چالش‌ها و ارائه خدمات به شهروندانش تضعیف می‌کند. مقام‌های دولتی ایران به طور مرتب از فرار سرمایه انسانی که باعث افزایش هزینه و خسارت برای پیشرفت آن کشور می‌شود گلایه کرده و تعهد خود را برای مهار این روند اعلام نموده اند. با این وجود، آنان برای جبران خسارات جبران ناپذیر ناشی از فرار نخبگان اقدامی عملی انجام نداده اند.
به گزارش فرارو به نقل از آسیا تایمز، اگرچه سیل دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی که روانه دانشگاه‌های امریکا و اروپا می‌شوند نشان دهنده آن است که ایران چیز‌های زیادی برای عرضه به جهان دارد و سرمایه‌های انسانی آن کشور بسیار زیاد هستند، اما سناریوی اسفناک دیگری را به تصویر می‌کشد؛ این که ایران از بهترین افکار خود بی‌بهره خواهد ماند و مهم‌ترین وظایف به افرادی محول خواهد شد که صلاحیت انجام آن را ندارند.

از آنجایی که تعداد بیشتری از متخصصان و تحصیلکردگان وطن خود را ترک می‌کنند تا فرصت‌های شغلی و زندگی بهتر را در کشور‌های دیگری بیابند، دولت ایران مصلحت دیده تا دست کم به صورت اسمی به توسعه ظاهری علمی کمک کند. مقام‌های دولت «ابراهیم رئیسی» رئیس جمهوری ایران با استناد به داده‌های بین المللی که ایران را در رتبه پانزدهم جهان از نظر مقالات و ارجاعات علمی بین المللی قرار داده درباره جهش‌های عظیم ایران در علم و گام‌هایش برای تبدیل شدن به قطب دانش در خاورمیانه می‌بالند و اشاره می‌کنند که ایران از نظر تعداد مقالات دانشگاهی از سوئیس، بلژیک و اتریش پیشی گرفته است.

فراوانی انتشار مقالات بررسی شده توسط دولت ایران به عنوان منظره‌ای از موقعیت پیشرو آن کشور در تولیدات علمی و جایگاه آن به عنوان یک کشور توسعه یافته در حالی مطرح می‌شود که معیار‌های اقتصادی فاجعه بار تصویری مبهم از معیشت مردم ایران را ترسیم می‌کند وضعیتی که به دلیل سال‌ها تحریم بدتر شده است. با این وجود، علیرغم تلاش مداوم دولت ایران برای ایجاد انگیزه افزایش بازده علمی در قالب مقالات منتشر شده در نشریات علمی تحقیقات قابل اعتماد یا اکتشافات پیشگامانه‌ای را به همراه نداشته و تولید مقالات بیش‌تر به معیاری برای ارتقای رتبه علمی تبدیل شده است. هم چنین، نقض حق چاپ و سرقت ادبی در تولید آثار علمی از سوی دولت ایران مورد تایید قرار گرفته است.

در سال ۲۰۱۸ میلادی نشریاتی، چون Science و Retraction Watch ایران را به عنوان برترین کشور جهان از نظر تعداد مقالات منتشر شده بازپس گرفته شده به دلیل سرقت ادبی معرفی کردند. مطالعه‌ای که توسط مجله انجمن کتابخانه‌های پزشکی در سال ۲۰۱۴ میلادی انجام شد نشان داد که ایران با ۴۲.۹ درصد در جایگاه سوم جهان از نظر بازپس گیری مقاله‌های تحقیقاتی زیست پزشکی به دلیل سرقت ادبی قرار دارد.
سرقت ادبی توسط پژوهشگران ایرانی تنها یک سطح از بحران فزاینده فقدان صداقت آکادمیک را نشان می‌دهد، زیرا ماهرترین دانشمندان ایرانی به کشور‌های دیگر مهاجرت می‌کنند و آنانی که باقی می‌مانند صرفا ماموریت‌شان جان بخشیدن به برنامه‌های دولتی خواهد بود.
امروزه صد‌ها موسسه خصوصی در شهر‌های بزرگ وجود دارند که به طور علنی پایان نامه‌نویسی در مقاطع کارشناسی و ارشد و دکتری را با قیمت‌های معین انجام می‌دهند و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و آموزش و پرورش یا سایر سازمان‌های دولتی هرگز آنان را مورد بررسی قرار نداده و سعی در تعطیلی این گونه موسسات نداشته‌اند. یکی از موسسات پایان نامه‌نویسی در تهران برای انتخاب موضوع رساله، پروپوزال‌نویسی و تکمیل متن کامل رساله دانشجویان مقطع تحصیلات تکمیلی مجموعا ۱۳.۵ میلیون تومان (۴۵۰ دلار امریکا) دریافت می‌کند.
با ناپایدارتر شدن شرایط زندگی، کاهش آزادی‌های مدنی ادامه تحریم‌های اقتصادی و گریزان ماندن ادغام بین المللی مهاجرت ایرانیان به مقاصد اروپایی و آمریکای شمالی صرفا یک انگیزه اجتماعی نیست بلکه یک بحران سیاسی با ابعادی در سطح یک اپیدمی می‌باشد: ایران بهترین متخصصان، کارشناسان و دانشگاهیان خود را از دست داده است.
بر اساس گزارش سازمان بین المللی مهاجرت، ایران در سال گذشته در میان کشور‌های آسیایی در مجموع از نظر درخواست پناهجویی ایرانیان در رتبه ششم جهانی و از نظر مبداء مهاجرت بین المللی بودن در رتبه پنجاه و ششم جهانی قرار گرفت. به طور متوسط سالانه ۵۰۰۰۰ نفر از ایران از کشوری با جمعیت ۸۴ میلیون نفری مهاجرت می‌کنند.
پزشکان و پرستاران برای بازنشستگی پیش از موعد و جستجوی فرصت‌های شغلی در کشور‌های دیگر در حال تبدیل شدن به یک الگوی معمول تازه هستند. رئیس سازمان نظام پرستاری ایران اخیرا به رسانه‌های داخلی گفته است که به طور متوسط ماهانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ پرستار به کشور‌های دیگر مهاجرت می‌کنند. در مقاله‌ای که اخیرا در نشریه لنست منتشر شد ادعا شده است که در سال نخست شیوع ویروس کووید -۱۹ بیش از ۳۰۰۰ پزشک ایرانی درخواست مهاجرت ارائه داده اند.
چنین گزارش‌هایی نشان می‌دهند که شایسته‌ترین و با استعدادترین ایرانیان در حال ترک کشورشان هستند در حالی که موقعیت‌های خالی کلیدی مدیریتی، مشاوره‌ای، فنی و کارشناسی توسط کسانی اشغال می‌شوند که آن را از طریق ارتباطات خویشاوندی یا لابی‌گری‌ها به دست آورده اند.
در چنین شرایطی ایران به گروهی از تکنوکرات‌های جوان که به سادگی آموزش‌های لازم را ندیده‌اند یا مهارت‌های لازم برای اداره بخش دولتی یا خصوصی و برآوردن خواسته‌های مردم را ندارند تحویل داده می‌شوند. از سوی دیگر تصمیم گیرندگان اصلی نیز مخالف ادغام ایران در جامعه بین المللی هستند.
نگران‌کننده‌تر این است که دانشگاه‌ها از کارکرد اساسی خود محروم می‌شوند، زیرا مداخلات مداوم دولت به طور فزاینده‌ای باعث می‌شود به جای پرداختن به مسائل علمی ایدئولوژی گرایی حاکم شود و تلقینات سیاسی به نهاد‌های آموزشی به ویژه در حوزه علوم انسانی و اجتماعی صورت گیرد.
تبلیغات ملی گرایانه هم چنان به شدت ادامه دارد و مقام‌های دولتی ایران از پیشرو بودن آن کشور در عرصه علم و فناوری می‌گویند. با این وجود، فارغ از شعار‌های آنان همه چیز بر روی زمین در عرصه واقعیت در جهت دیگری در حال حرکت است.
مدیران جوانی که در بخش‌های مختلف تحصیلکرده و استخدام می‌شوند در پاسخگویی به طیف متنوعی از نیاز‌ها خواه مقابله با شیوع کووید -۱۹ یا مدیریت صنعت ناامید کننده هوانوردی ایران سخت تحت فشار هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *