-طی پنجاه روزی که از آغاز خیزش انقلابی مردم ایران میگذرد بارها نیروهای امنیتی از سلاح جنگی علیه معترضان استفاده کردند. آنها کودکان و نوجوانان را با شلیک گلولههای ساچمهای نیز به قتل رسانده و با ضربات باتوم جان جوان آنها را ستاندهاند! با اینهمه تبهکارانی مانند حسین شریعتمداری گلهمند هستند که چرا از «گلولههای جنگی» علیه معترضان دست خالی و بیدفاع استفاده نمیشود!
-منابع داخلی گزارش دادهاند روز یکشنبه ۱۵ آبان در یک درگیری داخلی در ایستگاه انتظامی جاده ایرانشهر– بمپور در استان سیستان و بلوچستان چهار نفر از کارکنان نیروی انتظامی کشته و شماری زخمی شدند.
-مقامات نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی برای لاپوشانی جنایاتی که مرتکب میشوند مدام ادعا میکنند بدون اسلحه در خیابان با اعتراضات مقابله میکنند! اتفاقا بر اساس همین دروغ است که بخش دیگری از بدنهی نظام به فرمانده نیروی انتظامی و وزیر کشور و حتا علی شمخانی رئیس شورای عالی امنیت ملّی انتقاد میکنند که چرا با معترضان مدارا و مماشات میکنند! حال آنکه چند صد کشته و هزاران زخمی و دستگیری قطعا نتیجهی «مدارا» و «مماشات» با معترضان نیست!
-بینتیجه ماندن سرکوب همراه با تغییر تاکتیکهای میدانی، یگانهای سرکوبگر را با مشکلات جدّی حتا تا ردهی فرماندهی مواجه میکند. همه این شرایط سبب درگیری میان آنها اتفاقا درست در زمانی میشود که نظام به نیروی آنها برای ایستادن در مقابل مردم نیاز دارد.
در شرایطی که ۵۰ روز از آغاز خیزش انقلابی در ایران میگذرد، در بدنه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی فعل و انفعالاتی جریان دارد که میتواند مستقیم و غیرمستقیم نشان از ضربهپذیر شدن ساختار امنیتی قوای قهریه رژیم به ویژه در بدنه آن باشد.
منابع داخلی گزارش میدهند که روز یکشنبه ۱۵ آبان در یک درگیری داخلی در ایستگاه انتظامی جاده ایرانشهر – بمپور در استان سیستان و بلوچستان چهار نفر از کارکنان نیروی انتظامی کشته و شماری زخمی شدند.
سپاه پاسداران استان خوزستان نیز در اطلاعیهای که امروز یکشنبه منتشر شده اعلام کرده است که به یکی از پایگاههای نظامی شهرستان ماهشهر حمله مسلحانه شده است.
در کرج روز پنجشنبه ۱۲ آبان اشتباه بزرگ نیروی انتظامی و بسیجیها در جلوگیری از برگزاری مراسم چهلم دو نفر از جانباختگان اعتراضات اوضاع را چنان بحرانی کرد که مردم صبرشان لبریز شد و با نیروهای امنیتی درگیر شدند. حاصل این درگیریها کشته شدن دو بسیجی و جراحت شدید ۱۰ مأمور نیروی انتظامی بود.
در یک هفته گذشته دستکم ۷ بسیجی و لباس شخصی در گوشه و کنار ایران توسط افراد ناشناس کشته شدند. هرچند مقامات حکومتی مدعیاند این افراد در اعتراضات از بین رفتهاند اما در چند مورد گزارش شده که نیروهای امنیتی در خیابان با یکدیگر درگیر شدهاند. یکی از همین درگیریها شامگاه ۱۲ آبان بین پرسنل یگان ویژه نیروی انتظامی و بسیجیها در سعادتآباد تهران بود. در این ارتباط گزارش شد که نیروهای پلیس با اسلحه ساچمهای به سمت بسیجیها شلیک کردند.
در این میان، حامیان نظام مرتب اصرار میکنند که نیروهای امنیتی باید مماشات را کنار بگذارند و بر اساس توهمی که به آن دچارند گمان میکنند نیروی انتظامی و سپاه هنوز «زور کافی» یا «تمام توان» خود را برای مهار اعتراضات به کار نگرفتهاند!
با اینهمه به اعتراف برخی مقامات ارشد نظام «جنس اعتراضات کنونی با گذشته متفاوت است.» تجربه چند دوره اعتراض سراسری از سال ۸۸ به بعد به ویژه به نسل جوان آموخته چطور در میدان نبرد از خود در مقابل نیروهای امنیتی دفاع کنند از جمله با پیاده کردن الگوی «خیزش محلهمحور» نیروهای سرکوب فرسوده و پراکنده شده و تلفات نیروهای امنیتی افزایش پیدا کرده است. سردار رسول سناییراد معاون سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی خامنهای با اشاره به فراوانی حضور افراد بین ۱۷ تا ۲۱ سال در اعتراضات اعتراف میکند که «نظام ضربه خورده است.»
از سوی دیگر، مقامات نظامی و انتظامی جمهوری اسلامی برای لاپوشانی جنایاتی که مرتکب میشوند مدام ادعا میکنند بدون اسلحه در خیابان با اعتراضات مقابله میکنند! اتفاقا بر اساس همین دروغ است که بخش دیگری از بدنهی نظام به فرمانده نیروی انتظامی و وزیر کشور و حتا علی شمخانی رئیس شورای عالی امنیت ملّی انتقاد میکنند که چرا با معترضان مدارا و مماشات میکنند! حال آنکه چند صد و هزاران زخمی و دستگیری قطعا نتیجهی «مدارا» و «مماشات» با معترضان نیست!
در همین ارتباط، حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه بدنام «کیهان تهران» در سرمقاله این روزنامه با عنوان «مدارا قبول ولی تا کی؟!» عملکرد نهادهای امنیتی به ویژه نیروی انتظامی را زیر سؤال برده و با صراحت سرشت تبهکارانه و جانی خود را به نمایش گذاشته و مینویسد اینکه «اعلام کردهاند پلیس از گلولههای جنگی استفاده نمیکند ناخواسته این پیام به آشوبگران است که با خیال راحت به هر جنایتی که میخواهند دست بزنند و مطمئن میشوند که دست پلیس از اقدام پشیمانکننده بسته است.»
طی پنجاه روزی که از آغاز خیزش انقلابی مردم ایران میگذرد بارها نیروهای امنیتی از سلاح جنگی علیه معترضان استفاده کردند. آنها کودکان و نوجوانان را با شلیک گلولههای ساچمهای نیز به قتل رسانده و با ضربات باتوم جان جوان آنها را ستاندهاند! با اینهمه تبهکارانی مانند حسین شریعتمداری گلهمند هستند که چرا از «گلولههای جنگی» علیه معترضان دست خالی و بیدفاع استفاده نمیشود!
ریزش نیروهای امنیتی و فرار آنها از خدمت، کاهش قوای جسمی به خاطر طولانی شدن اعتراضات، کمبود نیرو، عوامل روانی از جمله ترس و فشار افکار عمومی، هراس از صدمه و مرگ در جریان سرکوب و عذاب وجدان و تشدید احتمال سقوط نظام و مهمتر از همه استقامت و انگیزه مردم در مقابله با حکومت از عواملی است که سبب فرسایش قوا و تردید نیروهای سرکوبگر شده است.
این عوامل البته جدا از درگیریهای درونی بین آنهاست. اینکه در سختترین شرایط نیرویهای امنیتی آنهم در مقابل مردم نزدیک به دو ماه مرتب در حالت آمادهباش قرار داشته باشند و دائم درگیر زد و خوردهای خیابانی بوده و حقوق ناکافی نیز دریافت کنند و مجبور به تحمل فشار روانی نیز باشند حتماً در برخورد آنها با موضوع اعتراضات تأثیرگذار است. بینتیجه ماندن سرکوب همراه با تغییر تاکتیکهای میدانی، یگانهای سرکوبگر را با مشکلات جدّی حتا تا ردهی فرماندهی مواجه میکند. همه این شرایط سبب درگیری میان آنها اتفاقا درست در زمانی میشود که نظام به نیروی آنها برای ایستادن در مقابل مردم نیاز دارد.
کیهان لندن: