مهشید گوهری از اساتید دانشگاه فردوسی مشهد با انتشار عکسهایی از کلاس درس، از قطع همکاری خود و چند نفر دیگر از همکارانش خبر داده است.
او نوشته:
روزگار غریبیست نازنین
دهانت را میبویند…
مبادا که گفته باشی «دوستت میدارم»
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد…
به اندیشیدن خطر مکن …
از سال ۷۶ دانشگاه فردوسی خانه دوم من شد، سالها دانشجویی و تدریس. و حالا بعد از هفت سال تدریس مستمر، خبر قطع همکاری با من و چند نفر از همکارانم تایید شد.
یکی از قشنگترین اتفاقات زندگیام، شانس تدریس و ارتباط با دانشجویانی باهوش و پر انرژی بوده است. عاشق تدریس هستم، همیشه لحظه لحظه آن را غنیمت میدانستم و با حداکثر توانم تلاش میکردم از این فرصت بهره ببرم تا به دانشجویانم بیاموزم که با نگاهی دیگرگونه به ادبیات بنگرند و به آنها نشان دهم که آگاهی از تاریخ و شناخت هویت ایرانی و مطالعه آثار ادبی و داستانی چقدر در رشد اندیشه آنها و درک و دریافتشان از مسائل سیاسی و اجتماعی موثر است.
در کلاسهای درس، جلسات نقد فیلم و کتاب و بازدیدهای علمی، در کنار یکدیگر از دریچه هنر و ادبیات، آموختیم، رشد کردیم و لحظات دلنشین و زیبایی را تجربه کردیم.
با زبان شعر و ادب بسیار فراگرفتیم، آموختیم که با ابزار خرد به نبرد تعصب و جهل برویم، از آزادیخواهی، حقطلبی و عدالتجویی سخن راندیم:
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
آموختیم که با زبان برنده ادبیات میتوان به دل سیاهی زد و دست بیداد و تباهی را کوتاه کرد و به دل بیدادگران زمان هراس افکند.
البته این ترم شرایطی فراهم شد که به صورت عملی مشق خردورزی و آزاداندیشی و حقجویی را در دانشگاه تمرین کنیم و همین بهانهای شد برای پاکسازی گروهی از ما مدرسان ادبیات دانشگاه فردوسی.
همیشه در پایان ترم، پیامهای سرشار از مهر و لطف دانشجویان مرا در ادامه راه استوارتر میساخت. اما این ترم، آخرین جلسه کلاسها که همراه بود با اشکها، مهر و آغوشهای گرم و اظهار لطف دانشجویان عزیزم، اندوهی شیرین با خود داشت، شادی از داشتن چنین سرمایه ارزشمندی و افسوس از اینکه دیگر فرصت آموختن و همراهی این جوانان را که به مهر و عشق دوستشان دارم، نخواهم یافت.
به امید روزهایی زیباتر برای سرزمین عزیزم ایران و به امید روزی که دوباره رو در روی دانشجویانم با آنها سخن بگویم و از یکدیگر بیاموزیم.
مرا در خاطرت بسپار، من فرزند ایرانم
که مثل مادرم، مانند ایران، زنده میمانم