مرگ حجاب مرگ نظام! فیروز نجومی

By | ۱۴۰۲-۱۰-۲۳

17 دی، روزی ست که نزدیک بیک صد سال پیش از این، رضا شاه فرمان “کشف حجاب” را صادر کرد، تاریخی که در حال حاضر، بنظر میرسد، شاهد تکرار دو باره آن هستیم. بزرگان هم گفته اند که تاریخ دو بار تکرار میشود، اول بصورت تراژدی و در مرتبه ثانی بشکل کمدی. حال آنکه در شرایطی که ما در آن بسر میبریم، جنبش کشف حجاب، اگر در نخستین بار با تراژدی شکست نوآوری از کهنه گرایی، و عقل و خرد انسانی از سنت و احکام خشک و پوسیده دینی، بوقایع 57 و قدرت رسیدن آخوندهای حوزه ای انجامید، خاطر آسوده دار که اینبار، جنبش کشف حجاب بعنوان شاخه ای از جنبش رهایی بحش زن زندگی آزادی به  پیروزی نو خواهی بر کهنه پرستی و فائق امدن عقل و خرد و ییشرفت جامعه بر جزم اندیشی و واپسگرایی وعقب ماندگی و از همه مهمتر، مرگ حجاب منجر خواهد گردید، و ضرورتا بمرگ نظام.

  اگر، اکنون، نیک بنگری، کشف حجاب در مرتبه اول با صدور فرمان رضا شاه باجرا در آمد. یعنی که در آغاز، اگر چه دیر زمانی بود که حجاب در محافل و گروه های مختلف مورد بحث قرار گرفته بود، و تشکلی هم بنام “مجمع کشف حجاب” از ان بیرون آمده و زنانی همچون قره العین و قمرالملوک وزیری و پروین اعتصامی بحمایت آز آن بر خاسته بودند. با این وجود، جنبش کشف حجاب از “بالا” و بدست ساختار قدرت، بفرمان رضا شاه که شاهد بر تحولاتی که در کشورهای همسایه، ترکیه و حتی افغانسان بود، کشف حجاب باجرا درآمد و نیروهای انتظامی نیز موظف باجرای آن در جامعه گردیدند.

اما، جنبش کشف حجاب در نخستین مرحله، منتقدین خود را نیز داشت که از حجاب و حقانیت حجاب بدفاع میپرداختند و اصلا زندگی را بدون حجاب، زندگی درمنجلاب گناه و معصیت می دیدند، پدیده ای برخاسته از فرهنگ غربب و عربزدگی.. یکی از آنان واکنش خود را باجرای کشف حجاب در دوران رضا شاه، جنین توصیف میکند:

زن‌ها حق نداشتند حجاب‌شان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر – چادر که برداشته شده بود – اگر روسرى هم سرشان مى‏کردند و مقدارى جلوى چانه‏شان را مى‏گرفتند، کتک مى‏خوردند! چرا؟ براى این‏که در غرب، زن‌ها سربرهنه مى‏آیند! اینها را از غرب آوردند. چیزى را که براى این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیرى که نیامد -هر ملتى بالاخره خصوصیات خوبى دارد- اینها را که نیاوردند.

البته که ناقد نمیگوید چرا آن صفات خوب غربی در فرهنگ ما نروئیده است و یا کمیاب است. این صفات که ارثی نیستند و از ذات بشر بر میخیزد و میتوانند در هر نقطه ای از جهان یافته شوند. چرا آنها را از بیگانگان باید گدایی کنیم. آنگاه ناقد ادعا میکند که اوست خصم آشتی ناپذیر غرب.

اما، هر گونه آزادی ای که زنان در نتیجه جنبش کشف حجاب در دوران رضا شاه بئست آورده اند  و در دوران محمد رضا شاه هم ادامه یافته است، از جمله ارتقا زنان در مقامهای وزارت و ریاست و تصمیم گیری و اشغال و جایگاه های بلند در ساختارهای بورکراتیک دولتی و یا خصوص، پیشرفتی سریع بود بسود بهتر و غنی ساختن کشور، دستاوردی بی نظیر در شناخت توانائیها زنان. که بیدرنگ با بقدرت رسیدن قشر آخوند برهبری آخوند خمینی، متوقف گردید و زنان بدوران اسارت و بندگی، بدوران پیامبر و خلفای راشدین بازگشت داده شدند، دورانی که هم اکنون 45 سال از آن گذشته است.و نظام نه تنها نتوانسته است زنان را خانه نشین نموده و مبدل به ماشین جوجه کشی بکند، بلکه زنان را بیک نیروی انقلابی تبدیل کرده است که پرجم زن زندگی و ازادی را پیشاپیش همگان بر دوش میکشند.

روشن است که اگر جنبش کشف حجاب در نخستین مرحله، یا وقتی که با امضای رضا شاه بمرحله اجرا گذارده شد باهداف خود رسیده بود، بدون تردید نمیتوانست شرایطی را بوجود بیاورد مناسب رشد و نمو حجاب ستیزی. چون بی حجابی زنان نه تنها عادی میشد حتی در نسبت دادن آن باراده طبیعت شک و تردیدها ناپدید میشد. البته که برغم بعضی سختگیریها که زودتر بدان اشاره رفت، با این وجود حجاب بعنوان یک عنصر مقدس و دینی از زندگی روز مره کنار گذاشته نشد. اگرچه بی حجابی در شهرهای بررگ نهادین شده بود و براحتی با حجابداران همزیستی میکردند.

با بقدرت رسیدن قشر آخوند، متولیان قران و دین اسلام، برای بار دوم حجاب از بالا بر زنان تحمیل گردید و جامعه را به دوران حکمرانی پیامبر و خلقای راشدین بازگشت دادند. با اینحال حکومت آخوندی، پس از 45 سال حکومت، برغم بکار گیری انواع و اقسام ابزار قهر و خشونت و بگیر و ببند و تنبیه و مجازات و خلق گشت های ارشادی، و آخیرا براه اندازی لشگری از زنان، بنام “حجاب بانان” و گسیل آنان به متروها و معابر عمومی تا از یکطرف، بسرکوب خیزش امواج کشف حجاب بپردازند، خیزشی که هر روز در حال گسترش است. از طرف دیگر، یک بخش از زنان را بجان بخش دیگر بیاندازند. که خود نیز کار و تصمیمی ست به عبث. چنانکه گوئی رهبران مقدس نظام حاضر بدرک این واقعیت نیستند که اگر در این 45 سال گذشته سازمانهای گوناگون ارشادی در مبارزه با کشف حجاب، عملا دچار شکست شده اند، نشانه ای نیست که بر بازگشت و همه گیر شدن حجاب دلالت کند. رهبری که خدا از زبانش سخن میگوید آماده پذیرش این واقعیت نیست. که زمان کنونی ادامه زمانی نیست که در 45 گذشته سپری شده است.

نظام مقدس اسلامی با ابزار عقل و خرد اجتهاد در گذشته غرق گردیده است، نمیتواند باین درک برسد که جنبش کشف ججاب بر عکس گذشته، جنبشی ست، همچنانکه زودتر بدان اشاره شد، از پائین سرچشمه گرفته است، نه مثل دوران رضا شاه و یا در دوران حکومت آخوندی که از بالا باجرا در آمد. خام خیالی ست، اگر آخوند حاکم فکر کند که جنبشی که از پائین آغاز گردیده است، میتواند جنبشی باشد بجز جنبشی بازتابنده خواست و اراده زمان، اراده ای که اندیشمندان حوزه های علمیه در فهم ان نمیتوانند بر دانش فقهی شان تکیه کنند. چون جنبش کشف حجاب، بازتابنده اراده نسلی از زنان است که در دوران هژمونی دین اسلام در کشور ما، باین جهان گام نهاده اند و در دامن تعلیمات اجباری اصل و اصول دین پرورش یافته اند، یعنی باورها و ارزشهای دینی را همچون نسلهای گذشته بارث نبرده اند و درذات آنها فرو نرفته اند بدون آگاهی بدان. این در حالی ست که در دوران حکومت اسلامی، آموختن اصل و اصول دین مثل هر درس دیگری  اجباری و غیر قابل اجتناب بوده و هست. آشنائی شاگردان با متنهای مذهبی یا از سر ترس بوده است و یا اجتناب از اخذ نمرات بد، نه لزوما درخدمت بدست آوردن جایگاهی بهتر در اجتماع. این بدان معناست، که بزرگترین قشر اجتماعی که جنبش کشف حجاب را براه آنداخته و در تداوم و بقای آن میگوشند، نوجوانانی هستند که اصل و اصول دین را از پدر و مادرشان نیاموخته اند بلکه بر آنها تحمیل شده و خود را با آن بیگانه میدانند. در نتیجه براحتی میتوانند وجود و حضور تعلمات دین را در زندگی خود بفراموشی بسپارند و مرگ حجاب را بپذیرند، مرگی پیش در امدیست بر مرگ نظام، اگر با آن یکی نباشد.

اگر بخشی از نقد جنبش کشف حجاب از بالا را بپذیریم، بسادگی مشاهده میشود جنبشی که از پائین آغاز میگردد، برعکس جنبشی که از بالا معماری میشود، نه هرگز پایان پذیر است و نه شکست پذیر.نظام بخوبی آگاه است که براندازی حجاب دیر یا زود به براندازی نظام میآنجامد. اگر موجویت نظام به بقای حجاب و ابسته نبود، تمامی نیروهای انتظامی را نظام در خدمت مبارزه با کم و زیادی حجاب زنان پس از 45 سال حکومت، بیانگر وابستگی نظام است به وجود حجاب. چه حجاب در منظر آخوند، نماد سلطه است و سروری.

مهم نیست که عمر حکومت آخوند چه مدتی بقا می یابد. باید خاطر آسوده داشت که متولیان دین بمنظور ادامه سلطه خود بر جامعه، بعید بنظر میرسد که جنبش کشف حجاب را باین سادگی بتواند سرکوب کند. چون جنبش کشف حجاب، جنبشی ست که پس از قتل مهسا امینی بمثابه کنشی دین ستیزتحت نام زن زندگی آزادی پا بعرصه وجود گذاشت، آرمانی جانشین هر آرمانی که از دین اسلام آخوندی بر میخیزد.

در خاتمه، یاد آوری ای نکته یکبار دیگر لازم است، که باید خاطر آسوده داشت تا زمانیکه بساط آخوند را بر نچیده ایم گریبان خود را از دست خرافات دینی رها نخواهیم ساخت. با این وجود، تردید نباید داشت که حکومت آخوندی، زمینه را برای ظهور رهبری اماده ساخته است که شجاعانه قشر آخوند مفتخوار را بعنوان دشمن اصلی ملت و مردم مورد شناسائی قرار دهد، کنشی که بدون تردید بمرگ حجاب بمثابه ابزار سلطه بر زنان، بیش از همیشه نزدیک خواهیم شد، مرگی دال بر آخرین نفسهایی ست که نظام توانا بتکرار آنست.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *