چه خوب بود میتوانسیتم رودر بایستی را کنار بگذاریم و اعتراف کنیم که وضع موجود، وضع مصیبت زده و نکبت بار و اسفناک کنونی، نهایتا ریشه در باورها، ارزشها و اعتقادات دینی ما دارد، دینی که “متولیان” آن فقیه و آخوند و طلبه اند و برخاسته و پرورش یافته در حوزه های علمیه و یا مدارس مذهبی.
همین بس که بخاطر داشته باشیم که این خداوند یکتا و یگانه نبود که آیت خمینی را به “امامت” برگزید، بلکه این انبوه عظیم مردم بودند که در 1357 باستقبال وی شتافتند و بگونه ای خود را به وی تسلیم و سر اطاعت را در برابر او فرود آوردند، چنانکه گویی که از بیخ آسمانها از کنار الله، آمده است، از کنار خدایی بی همتا.
بعضا، از همان آغاز آماده جان نثاری بودند، زیرا که بر آن باور بودند که آیت الله از تبار امامان است و پرچم دینی را بدوش میکشد که بازتابنده باورها و اعتقادات آنها بود. آیا میتوان تصور کرد که آخوند خمینی میتوانست در میان مردمی ظهور یابد که نه از امام بویی برده بودند و نه از دینی که تسلیم و اطاعت را لازمه رستگاری میداند؟ این بدان معناست که آخوند خمینی میتوانست تنها در میان مردمی ظهور یابد که بر آن باور باشند که “امامت” حکومتی است در ادامه حکومت رسول الله، حکومتی فرا زمینی تا قیامت. در غیر اینصورت چگونه ممکن بود که پس از گذشت یکهزار و دویست سال هنوز در انتظار ظهور دوازدهمین امام از غیبت بسر ببرند. تنها فرا انسان است که میتواند نه تنها برای قرنهای بی شمار بلکه تا ابد زنده بماند. طبیعی ست باوری که از یک نسل به نسل دیگر انتقال می یابد، البته که میتواند تا بی نهایت هم ادامه یابد.
اما، ادامه امامت امام خمینی، در ولایت آخوند خامنه ای، در 35 سال طولانی، چیزی جز ادامه مصیبت و نکبت، تحقیر و خواری بی سابقه نبوده است. متاسفانه، اوضاع کنونی، نیز، نه بسوی بهبود بلکه بسوی وخامت بیشترروان است. در چنین شرایطی، شاید بهترین گزینه آنست که به تکرار تاریخ دل ببندیم، تکرار خروج و خیزش مردم. اینبار، خروش و خیزش در ویرانسازی منبر استبداد دین و قدرت، برهبری آخوند خامنه ای. خروج و خیزش عمومی، نه موقتی و برای یک یا چند روز بلکه متداوم تا آخرین لحظه، تا لحظه فرو پاشی نظام.
خیزش و خروشی که بسرعت بفروپاشی نظام شاهی انجامید، دین، باورها و ارزشهای مشترک دینی نقش بزرگی در منظم سازی و همبستگی و وحدت گروه ها و اقشار مختلف اجتماعی بازی کرد. در شرایط کنونی نه تنها باورهای دینی موجب وحدت نمیگردد بلکه سبب پراکندگی و تشتت، نیز، میشود. اما، تمام زمینه های لازم را برای یک خیزش و خروش جمعی که یه براندازیی نظام بیانجامد فراهم آمده است.
رمینه های فرو پاشی نظام ممکن است اول از همه روی و افزایش دین گریزی و یا بیزاری عمومی از دین بر اساس تعداد شرکت کنندگان در مراسم عزاداری و شرکت آنها در نمازهای جماعت که در کنشگریها و شرایط مختلف دینی بازتاب می یابد. برغم برگزرای مراسم راه پیمائی اربعین و صرف هزینه های هنگفت در سیر کردن شکم یاران امام حسین که البته ارحج است بر تهیه غذا برای کودکان گرسنه بلوچی. مضافا، تعصب و غیرت ورزی نسبت به تعلقات مذهبی بسی بسیار کاهش یافته است، برغم کوشش نظام که باختلافات گوناگون مادی و فرهنگی و محله ای دامن بزند.
در ارتباط با کنشگریهای جوانان نیروهای انتظامی، نیز، آرایش خود را تغییر میدهند. اخیرا گروهی از زنان بنام حجاب بانان همانند یک نیروی انتظامی – ضربتی بر پوشش زنان نظارت میکنند و بمحض مشاهده “انحراف” پس از تذکر، بناگهان همچون گرگهای گرسنه بسوی طعمه بد حجاب، خود، دختری جوان، حمله ور میشوند و چند نفری با بکارگیری فن های دستگیری، دختر را بزور وارد در درون یک ون مینمایند تا مورد “تادیبات” لازم قرار بگیرد. از این گونه تجاوزات به حق و حقوق مردم، بویژه حق و حقوق زنان، از وقایعی ست که بطور روزمره در سراسر کشور بوقوع می پیوندند و از آنجائیکه همراه با عامل قهر و خشونت و بیرحمی ست، مورد مشاهده عموم قرار میگیرند، رفتاری که اگر در همان لحظه مورد واکنش ناظر و یا ناظران قرار نگیرد، اما، زمینه را برای یک واکنش خصمانه نسبت به حجاب بانان بوجود میآورد. اصلا، نیازی هم به واکنش خصمانه به نگهبانان “پاکدامنی” اجباری نیست. همینکه سبب بروز احساس انزجار نسبت به رفتار تجاوزکارانه حجاب بانان و رفتارهای مشابه ماموران انتظامی، مثل، ماموران برنامه ای جدید بنام “طرح نور،” که تردید مدار که زمینه را برا یک خیزش عمومی آماده میسازد که میتوان آنرا خیزش ساختاری خواند.
البته، میتوان بر این نوع کنشگریهای تجاوزکارانه، ده ها نوع دیگر که اخیرا به مرک چند جوان در دستگیری انجامیده است افزود که در ان صورت سخن بدراز میکشد. همین بس که بخاطر بیاوریم که باید کنجاوانه باین سوال پاسخ دهیم که براستی چیست که نظام را وادار میکند به زشترین رفتار تجاوزکارانه برای حفظ سلطه حجاب دست زده و دست میزند، چنانکه گویی در جامعه ما نه ضرب و جرحی بوقوع می پیوندد، نه سرقتی، نه قتلی نه جنایتی، نه بی عدالتی و نا آرامی و اضطراب که یا بوقوع نمی پیوندند و یا اگر هم می پیوندد چندان مهم نیستند در منظر ماموران حافظ پاکدامنی درجامعه اسلامی.
تردید هم نتوان داشت که نظام خود بخوبی آگاه ست که تا کنون کشتار جمعی دارای موفقیتی کوتاه مدت بوده است، از درهم کوبیدن خیزش دانشجوئی در 378 گرفته تا خیزش جمعی در سالگرد قتل مهسا امینی. آنچه حکومت آخوندی باید به تجربه آموخته باشد، آن است که سرکوب و زندان و شکنجه و قتل انسان بر فراز دار مقدس ولایت، به گسترش بیزاری و انزجار جمع از حکومت آخوندی انجامیده است. هم اکنون شکاف بین حکومت آخوندی و بقیه جامعه چنان عمیق است که پر ساختن آن امکان پذیر نیست.
با این وجود، نظام بدون هیچ حرمتی برای حق و حقوق انسان به سرکوب و زندان و شکنجه و کشتار ادامه داده و میدهد. چرا که در جامعه ایکه جانشین الله، خداوند یکتا و یگانه برآن حکومت میکند، اصل بر تسلیم و اطاعت و فرمانبری ست، این خواست و اراده الله در سوره اول کتاب مقدس قران بیان شده است. چه چیزی بهتر از حجاب میتواند نماد تسلیم و اطاعت، نماد یک جامعه اسلامی باشد، جامعه ایکه برتسلیم و اطاعت و فرمانبری، بنیانگذاری شده است.
اگر، در جامعه زنان حجاب از سر بر گیرند، با رجوع به چه شاهدی بیگانگان در خواهند یافت که به یک جامعه اسلامی مینگرند؟ درست است گنبد مساجد و گلدسته ها هم میتوانند نشانی بر اسلام باشند، اما، نه نشانی بر اسلامی بودن جامعه. یعنی که وقتی به جامعه ای مینگری که حضور زنان در جامعه تحت کنترل قرار دارد و بلحاظ دین ارجح بر آن است که زن در خانه ماند و وظایف خانگی را بانجام برساند، چنین جامعه را میتوان جامعه اسلامی دانست. مثلا، شهرهائی مثل قاهره، بیروت، بغداد و غیره را نمیتوان جامعه ای اسلامی دانست. آخوند خامنه ای، خود را یکی از فقهایی میداند که حجاب را یک واجب دینی میداند، و تردید مدار که همه توانائیهای خود را بکار میگیرد که حجاب همچنان یک واجب دینی بماند.
این بدان معناست، که جامعه ولایت،، جامعه ای که بر آ ن قشر آخوند حکومت میکند، یک جامعه دینی ست. در تمامی لایه های آن از زیرین ترین تا با لاترین، دین و دینکاران نفوذ کرده اند. نیروهای آخوندی از چهارصد هزار تا بیش از پانصد هزار تخمین زده میشوند. اگر، قبلا، در هر روستایی، اخوندی هم وجود داشت هم اکنون در هیچ موسسه، اداره، بنگاه و نهاد دولتی نیست که در ان آخوندی وجود نداشته باشد. آنها ماموران نامرعی حفظ و تداوم نظام اسلامی اند بر بینان تسلیم و اطاعت و فرمانبری.
اگر، تا قبل از قتل مهسا، بسیاری از تجاوزکاریهای نظام بمنظور حفظ خود، از دیده ها پنهان مانده بود، هم اکنون آشکار شده است و بسیاری بطور روز مره ، نه تنها، ناظر بر آنها هستند بلکه خود هم اکنون مسلح گشته اند با بدیلی که میتواند آنانرا بی نیاز از خرافه پرستی نماید، بدیلی که اساس آن نفی فهم و اندیشه ایست مناسب زندگی بشر در دوران بیابان گردی و بادیه نشینی. جهان امروز تنها بزن احتیاج ندارد برای باز تولید خود که بدان منظور هم به مرد هم نیازمند است. جهان امروز همانقدر نیازمند مرد، توانائی ها و دانستنی های مرد است که نیازمند زن است. جهان امروز سعی میکند هر جا که با جلوه ای از نابرابری بین زنان و مردان برخورد میشود بسرعت در ترمیم آن بکوشند که ادامه نیابد.
بعبارت دیگر، تنها زمانی میتوانیم یکبار دیگر شاهد تکرار تاریخ بشویم که زمینه را برای ظهور و ستایش زن زندگی آزادی را بوجود آورده باشیم. یعنی که با گسترش باور مشترک به ارزشهای نهفته در زن زندگی آزادی ست که میتوان زمینه مساعدی را برای یک خروش و خیزشی عظیم در یگانگی و یکتائی و همبستگی بی نظیربر علیه حکومت آخوندی بوجود آوریم.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com