روایت‌های زندان؛ افسر نگهبان یا مواد فروش و مامور شکنجه؟

By | ۱۴۰۰-۱۱-۱۸

«آیین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور» وظایف «افسر نگهبان» زندان را در ۱۸ مورد یادآور شده است؛ از نظارت بر امور کمک‌افسر نگهبان و ماموران زندان تا آمارگیری و اجرای کامل مقررات و آیین‌نامه‌ها. اما آن‌چه در عمل اتفاق می‌افتد، کردار دیگری است که در هیچ آیین‌نامه‌ای وجود ندارد، اقداماتی که جرم است؛ از جابه‌جایی مواد مخدر تا شکنجه زندانیان.

در این بخش از روایت‌های زندان، درباره «افسر نگهبان» می‌گوییم و فاصله‌ای نجومی میان آن‌چه قانون برایش تعیین کرده است تا آن‌چه در عمل جریان دارد.

ماده ۳۰ «آیین‌نامه اجرایی سازمان‌ زندان‌ها» در ۱۸ مورد مقرر کرده است که وظیفه افسران نگهبان در زندان چیست. به عنوان نمونه آن‌ها بایستی عوامل نگهبانی را کنترل کنند و بر تحویل اسلحه و مهمات به آن‌ها نظارت داشته باشند. تنظیم و ثبت واقعه‌ها و گزارش‌های نهایی بر عهده او است و بایستی از وضعیت حفاظت فیزیکی زندان در زمینه نواقص و ایرادات و نارسایی‌ها به فرمانده انتظامی گزارش دهد.

اما در عمل هرآن‌چه او انجام می‌دهد، باعث شده است که زندانیان نگهبانان و افسر نگهبان را «سگ» بخوانند. این برچسب می‌تواند علیه حقوق حیوانات باشد؛ اما در عرف جامعه ایرانی‌ها، «سگ» به انسانی می‌گویند که به اصطلاح «پاچه می‌گیرد.»

به زندان تهران بزرگ (فشافویه) برویم؛ زندانی که ۸۰ زندانی را در سلولی ۶۰ متری جای می‌دهد. در حالی‌که طبق همین آیین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ها، برای هر زندانی بایستی ۱۲ متر فضا در نظر گرفته شود. در قانون از غذا و آب مناسب برای زندانیان گفته می‌شود؛ اما در زندان، آب سالم را زندانی بایستی بخرد و غذایی بخورد که قابل خوردن نیست. ما از زندانی صحبت می‌کنیم که در آن زندانیان به زیر شدیدترین خشونت‌ها به کارگری گرفته می‌شوند؛ همان زندانی که از اساس به دست خود زندانیان ساخته شده است.

نگهبان و نگهبانی در زندان‌ها چگونه است؟

شیفت‌های کاری ۱۲ ساعته است. نگهبان‌ها ۱۲ ساعت کار می‌کنند و ۲۴ ساعت بعد در استراحت به سر می‌برند. آن‌ها بایستی ساعت ۸ صبح در شیفت‌های صبح و ۸ شب در شیفت‌ها شب، آمار زندانیان بندها را بگیرند. از ۱۴مهر۱۴۰۰ شیفت‌های سابق که ۲۴ ساعت کار و ۴۸ ساعت استراحت بود، تغییر کرد و در هر ۲۴ ساعت زندانیان سه بار شمرده می‌شوند. شمارش نفرات و آمارگیری زندانیان، کار اصلی نگهبان زندان است.

نوع آمارگیری از زندانیان وابسته به رابطه وکیل‌بند و نگهبان است. اگر آن‌ها افسر نگهبان را به اصطلاح «بسازند»؛ یعنی درخواست‌ها و نیازهایش را برطرف کنند، در سلول وقتی روی تخت‌ها یا کف زمین نشسته‌اند، شمارش می‌شوند. در غیر این صورت، زندانیان در هواخوری به صف می‌شوند و اگر هم افسر نگهبان سر لج باشد، حدود یک ساعت زندانیان را در سرمای هواخوری معطل می‌کند.

نگهبان بعد از آمارگیری در «کله‌پزی» مستقر می‌شود. کله‌‌پزی، سکویی است خارج از بندها، در کریدور زندان برای نشستن افسران نگهبان. دیوار نیمه‌ای بر آن حائل است؛ همان‌طور که طباخ بر کله‌های بریده شده گوسفند، تسلط دارد. برای همین زندانیان محل استقرار افسر نگهبان را «کله‌پزی» می‌نامند.

در هر کله‌پزی سه افسر شیفت می‌دهند. آن‌ها مسئول سه یا چهار بند ۳۰۰ تا ۶۰۰ نفره هستند. افسر نگهبان برای استراحت به اتاقی می‌رود که وکیل‌بند برای او مجهز کرده است. او بایستی انتقال و ورود و خروج زندانیان را ثبت کند؛ اما مسئولیت خود را به یک زندانی می‌دهد که وکیل‌بند به عنوان نیروی خدمات اجیر کرده است. زندانیان در ازای یک‌دهم گرم شیشه [ماده مخدر] نظافت بندها، کارهای اداری مثل نامه‌نگاری یا انتظامات و توبیخ دیگر زندانیان را برعهده می‌گیرند.

وکیل‌بند اگرچه پیش‌تر از سوی خود زندانیان انتخاب می‌شد و نماینده آن‌ها برای چانه‌زنی با بیرون بند بود، اما سال‌ها است که او آن فرد زندانی است که توسط اداره حفاظت زندان انتخاب می‌شود تا نظم و امور بند را برعهده بگیرد. در واقع او وکیل‌بند نیست و به ادبیات زندان «آدم اداره» است.

نگهبان و چشم‌داشت به دستان زندانی 

«بزرگ علوی» سال‌ها پیش از افسر نگهبانی نوشته بود که آدمی مفت‌خور بود و مقابل سلول او آمده بود و چشمش به ۲ تومان از ۵ تومانی بود که زندانی برای خانواده‌اش می‌فرستاد.

روایت‌های زندانیان هم از نگهبانان زندان دست‌کمی از آن روزگار ندارد. «میثم» زندانی مالی زندان فشافویه است و برای «ایران‌وایر» از افسر نگهبان بندشان می‌گوید: «پسر جوان مفت‌خوری بود. در این چند سال هر شب که شیفت بود به بند می‌آمد، در یخچال بچه‌ها را باز می‌کرد و دهان و جیبش را با اموال ما پر می‌کرد. شبی نبود که به آشپزخانه نرود و به آشپز و بچه‌ها دستور ندهد که برای او هم غذا ببرند. خود من یک‌بار ساعت ۷ صبح به آگاهی اعزام داشتم. صدایم زدند. بچه‌ها برایم یک لقمه نان و پنیر گرفتند و در جیبم گذاشتند تا در اتوبوس بخورم. صدای نگهبان‌ها که فحش می‌دادند فلانی را بفرستید بالا، بلند شده بود. از بند که بیرون آمدم، سر کله‌‌پزی خفتم کرد که چی توی جیبم هست. گفتم نان و پنیر. گفت رد کن بیاید و جلوی خودم گذاشت در دهانش. یعنی حتی از نان بیات و پنیر دولتی ما هم نگذشت.»

روایت‌های دیگری هم هست که افسران داروی نظافت، سیگار، باتری و صنایع دستی ساخته شده توسط زندانیان را از آن‌ها می‌گیرند و برای مصرف شخصی یا فروش، به بیرون زندان می‌برند.

«بزرگ علوی» در بخشی از کتاب «۵۳ نفر» از افسر نگهبانی روایت می‌کند که خواهر خودش را برای «ملاقات شرعی» به زندانیان معرفی می‌کرد. به روایت زندانیان، در فشافویه هم پرسنلی هستند که آلبومی از کارگران جنسی زن را برای زندانیان متمول می‌آورند تا از آن طریق هم پولی به جیب بزنند؛ از هماهنگی امور ثبت و صیغه تا اخذ مجوزهای ملاقات شرعی.

نگهبان یا شکنجه‌گر؟ 

«علیرضا» زندانی سابق سیاسی در فشافویه است. او هم برای «ایران‌وایر»‌ از افسر نگهبان بندشان روایت کرد؛ اگرچه این‌بار در نقش شکنجه‌گر و عامل ضرب‌وشتم زندانیان: «بند ما انتهای کریدور مادر [راهروی اصلی] بود. شب‌ها چند افسر می‌آمدند و یک یا دو نفر از زندانیان را بیرون می‌کشیدند و در کریدور مادر با تسمه به لوله می‌بستند و به جانش می‌افتادند. هیچ‌وقت نفهمیدم که این کار را به خاطر زهر چشم گرفتن از ما انجام می‌دادند یا مثلا خودِ زندانی خطایی کرده بود. این ضرب‌وشتم هر چند شب یک‌بار بدون حکم قضایی اجرا می‌شد. از آن دست صحنه‌ها و صداهایی است که هنوز به چشم و گوش دارم. بعدتر همین رفتار در بندی دیگر تکرار شد. از سر بند صدای فریاد می‌آمد و زندانی ضجه می‌زد که سرکار من زن و بچه دارم، نکن، نزن. یکی دو ساعت بعد بچه‌ها گفتند به او باتوم فرو کرده بودند.»

علیرضا در ادامه صحبت‌های خود می‌گوید: «البته در میان افسران نگهبان، در این چند سال افسری هم بود که روزهای ابتدایی حبس، بدون این‌که از او خواسته باشم، برایم عینک تهیه کرد. افسری را دیدم که یک شب تا صبح از اعدام‌هایی که دیده و انجام داده بود برایم گفت. از حس ناامیدی به زندگی. افسری را دیدم که پشت سر هم به سران مملکت و باعث و بانیان بدبختی مردم فحش می‌داد. اما چه می‌توان کرد. غالب افسران هم‌دست حکومت هستند.»

افسر نگهبان در زندان تنها چیزی که نیست، نگهبان است؛ او گاهی دلال مواد مخدر می‌شود و گاه فروشنده موبایلی است که با گرفتن ۱۰ میلیون تومان، آن را جاساز کرده است. او گاهی هم از کاسب و دلال به شکنجه‌گری تبدیل می‌شود که روح و جسم زندانیان را در اختیار دارد.
زیبا یاری
ایران‌وایر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *