آخرین سخن با سخنگوی شورای ملی تصمیم و رضا پهلوی

By | ۱۴۰۱-۰۵-۰۲

مگو آن سخن کاندرو سود نیست / کز آن آتشت بهره جز دود نیست

این نوشتار و کلام پایانی نگارنده به “شورای ملی تصمیم” و نمایندگان خُرد و کلان گستاخ آن است. بعد از این مهم نیست چه دروغ های شاخداری علیه بنده و دیگر منتقدین سر هم می کنند. چون نه تنها جواب ابلهان خاموشی است بلکه بقول فردوسی در مقابل ابلهان دروغگو به از خامشی هیچ پیرایه نیست. هرگز تصور نمی کردم که این جماعت تازه به دوران رسیده با بی پروایی و دهن دریدگی به منتقدان خود اینگونه هتاکی و فحاشی کنند. چون در گذشته هیچ شورا و اتحاد و ایٔتلاف و کنگره و جمعی سابقه نداشته برای “رد گُم کردن” همه منتقدین خود را مزدوران “اتاق فکر وزارت اطلاعات” معرفی کنند. این در حالی است که آن سَر و سِرّ نیمه دیگر این جمع به “داخل” وصل است و هیچکس نمی داند آن حدود ۷٠ نفر درون کشور چه کسانی هستند؟

در برنامه تلویزیونی کانال یک, روز پنج شنبه ۳٠ تیر مفصل به کتاب آقای مسعود نقره کار به نام “زنگی های گود قدرت ـ نقش سیاسی و اجتماعی جاهل ها و لات ها در تاریخ معاصر ایران” پرداختم و از خود آن کتاب فاکت آوردم که چگونه “گُنده لات ها” تعدادی نوچه یا پادو جاهل یا بعبارتی “خُرده لات” را اجیر می کنند تا بقول خودشان, به شیوه خودشان با مطالب سفارشی “ترتیب مخالفان” را بدهند. بخشی از آن کتاب, که مطمیٔن نیستم حسب الحال است یا “وصف الحال”؛ به فرهنگ و ادبیات لات ها و جاهل ها می پردازد, که به باور نگارنده اگر آنچه را که در کتاب آمده با ادبیات سخنگویان, اعضاء و طرفداران این شورا مقایسه کنیم

شباهت های عجیبی را ملاحظه می کنیم.

برای درک موارد فراوان فحاشی, تهمت و هتاکی این جماعت به مخالفان نظری خویش فقط به چند مورد اکتفا خواهم کرد:

١ ـ بیانیه رسمی مورخ ٢۷ تیر شورا با فحاشی و انتساب منتقدین به ” اتاق فکر وزارت اطلاعات” می نویسد: ” مزدوران رژیم تا نشسته بودیم نشسته بودند، چون برخاستیم و دست در دست یکدیگر دادیم، برخاستند و دست در دست یکدیگر دادند و تیربارانِ شورای ملی تصمیم را با گلوله های دروغ پراکنی و تهمتهای ناجوانمردانه از هر سو شروع کرده اند”.

٢ ـ مسعود نقره کار سخنگوی شورا در صفحه فیسبوکی خود که در آن برخی از منتقدین را بلاک کرده است, انتقادگران راتخریبگروتحریفکننده وفحاشلقبمیدهدکهبهگفتهاوتخریبکیفورشانمیکندوباتحریفودروغوریا َنفَس می کشند، او سپس می نویسد: “چه بگویم دوستان؟ لاُبد فرقی بین من و آن ها هست، نباید باشد؟”. جالب این است که بعد از این فضل فروشی و تظاهر و زهد نمایی بلافاصله با ادبیات زنگی های گود قدرت خطاب به منتقدین می نویسد: “البته این خاطره را برای هتاک ترین و بی مایه ترین شان فرستادم و نوشتم “به جای حرص و حسادت به عشق فکر کن نارفیق!”. باید گفت عجبا ! کسی که رفیق و همکاری دیروزی اش را که حتی در منزل خانوادگی او اقامت کرده و نان و نمک خورده, صرفا بخاطر اختلاف نظر سیاسی “بی مایه ترین” و “هتاک ترین” خطاب می کند و از شکستن “نمکدان” ابایی ندارد؛ از کجا معلوم فردا “دوستان نویافته” ء امروز را اگر با آنها اختلاف نظری پیش آمد, بدتر از اینها خطاب نکند؟

۳ ـ خانم شهلا انتصاری یکی دیگر از سخنگوهای رسمی این شورا در مصاحبه با تلویزیون تکفیری و ضد ایرانی و ضد شیعه, طرفدار داعش کلمه (که اسفاء ظاهرا و عملا به رسانه رسمی این جماعت تبدیل شده است) منتقدین را “سم پاش و دروغ پراکـن” و از عوامـل جمهـوری اسلامی معرفی می کند (دقیقه ٢١ این ویدیٔو). در همان برنامه فـرد

page1image1267533040

page2image1206485392

اتصالی (که خودش مجری تلویزیون تکفیری کلمه و مسیٔول یکی از کمیسیون های شورای تصمیم است) همه مخالفین شورا از جمله بقول او سلطنت طلبان, تجزیه طلبان, جبهه ملی, جمهوریخواهان, چپ و راست

و غیره را بدون استثناء مزدوران مزدبگیر وزارت اطلاعات معرفی می کند تا این “سوپر پروژه کبیر ملی” را ناکام کنند. اگر واقعا اینگونه است پس چرا ارتش سایبری علیه مقاله های انتقادی وارد کارزار می شود و صدها رای منفی به مقالات انتقادی (مثلا در سایت گویا) می دهد؛ یا وگرنه میبایست عکس این می بود.

۴ ـ برخی از افراد متوهم خودشیفتهِ قلم بدست و طرفدار این شورا در سایت وزین و پر مخاطب گویا مقالاتی را منتشر کرده اند که در آن منتقدین را “خناس” لقب داده. و یا افراد حتی بدنام و گمنام به نقل از مسعود نقره کار دروغ های را مطرح کرده اند که حتی مرغ پخته از خنده غش می کند. از جمله اینکه به نادرستی مدعی می شوند: “دوشوکی به مسعود نقرهکار تلفن میزند و میخواهد که در جلسه شورا شرکت کنند. نقرهکار به ایشان میگوید که جلسه ویژه اعضایِ شورا است و شما عضو شورا نیستید و بنابراین نمیتوانید شرکت کنید مگر اینکه نخست درخواست و دوره عضو شدن را گذرانده باشید”. حقیقتا گفتن دروغی به این بزرگی وقاحت “گوبلزی” می طلبد. زیرا اکنون ثابت شده است که بسیاری از افراد حتی بدون اطلاع آنها عضو این شورا معرفی اسامی آنها بدون رضایت و آگاهی آنها در جزو امضاء کنندگان گنجانده شده است, آن هم بدون آنکه دوران آموزش (مثلا آموزش خلبانی) به اصطلاح شورای تصمیم یا دوره عضو شدن را گذرانده باشند؛ یا حتی روحشان از این ماجرا خبر داشته باشد.

علاوه بر حدود ۷٠ تن عضو به اصطلاح مخفی این شورا در داخل کشور؛ از ١۶۴ نفر امضاء کننده و حامی این شورا (بر طبق بیانیه اعلام موجودیت ” شورای ملی تصمیم”) بیش از صد نفر آنها آدم های کاملا ناشناخته, غیر سیاسی و مجهول (شاید هم مجعول) هستند. البته ارتباط مستقیم و غیر مستقیم حداقل دو تن از آنان با اطلاعات سپاه و بسیج عشایری وابسته به سپاه هموارد مورد شک و تردید بوده. از جمع به ظاهر اضداد تعجب نکردم. زیرا در فارسی ضرب المثل های فراوانی نظیر “کور کور را میجوره, آب گودال را” و یا “دیزی میغلطد درش را پیدا میکند” فراوان است. چون در نهایت در و تخته باهم جور درمیان.

وانگهی از تجزیه طلب دورو و مشکوک گرفته تا شارلاتان شناخته شده, از افراد مجهول الهویه بی شمار گرفته تا احتمالا نفوذی های گمنام و بدنام امام زمان , همگی بدون سپری کردن دوره مخصوص (آموزش خلبانی) عضو شدند, اما دوشوکی به این افتخار نایل نیامد و به همین دلیل مخالف شده است. آن هم زمانی که مسعود نقره کار در ایمیل های فراوان خود از نگارنده بعنوان “دوست عزیز و گرامی” یاد می کرد. به خدا بعضی مواقع دلم برای “سنگ پای قزوین” می سوزد که چرا در مقایسه با بعضی ها اسمش اینگونه بد در رفته.

متاسفانه نه تنها فحاشی و هتاکی به منتقدین انگ و نماد این جماعت شده است بلکه تزویر و دورویی و دروغ در قالب رفتاری و گفتاری این “جمع شکست خورده” موج می زند. به همین دلیل از رضا پهلوی گله مند هستم که اصرار داشت من از طریق دکتر شهریار آهی با این جمع تماس بگیرم. داستان طولانی است؛ اما خلاصه اینکه متعاقبا حتی با آقای دکتر آهی موافقت کرده بودم که در جمع کوچک دیگری با حضور مسعود نقره کار و عطا هودشتیان شرکت کنم و آقای حسن اعتمادی را هم متقاعد کنم که به این جمع بپیوندد که آقای اعتمادی بنا به تجربه تلخ و پربار و طولانی خویش تحت هیچ شرایطی متقاعد نشد؛ که بنده از ایشان شدیدا دلخور شدم. بعد از انتشار بیانیه جنجالی و حیرت آور اعلام موجودیت این شورا و دیدن آن لوگو (آرم) عجیب و غریب و اسامی مشکوک در لیست, بلافاصله در ایمیلی به دکتر آهی و رضا پهلوی نوشتم که این جمع عجیب و غریب خودکشی سیاسی کرده است و از آنجایی که اسم نقره کار و هودشتیان نیز در این “بیانیه انتحاری”وجود دارد؛ بنده به بصیرت و حکمت سیاسی این دو تن شک فراوان دارم و نمی توانم در کنار آنها در آن جمع کوچک دستچین یا برگزیده و به اصطلاح الیت (elite) باشم. و این ختم ماجرا بود.

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کا ِر دیگر میکنند

یکی از علل نوشتن این “کلام آخر” این است که آقای مسعود نقره کار در ایمیل خصوصی با توجه به مبتلا شدن بنده به کرونا (کوید١٩) خطاب به نگارنده می نویسد: “شما عزیزم فعلن به سلامتی ت فکر کن و وقتی با هم به گفت و گو نشستیم در فضایی دوستانه و خونسردانه صحبت خواهیم کرد و این سوءتفاهم را برطرف خواهیم کرد. با مهر و دوستی / نقره کار”

اما در خفا آن مقالات توهین آمیز سفارشی و نادرستی ها را به پیام رسان ها و پیک های گمنام خود می رساند تا دایره تهمت و افتراء علیه منتقدین را بسط بدهند. از جمله علیه اینجانب توسط نامه بر های متوهم و خودشیفته که تلاش می کنند خود را با “آویزان” کردن به آدم های بزرگ مطرح کنند, بهر حال, اکنون ثابت شده است که “این جماعت شکست خورده” که بنا به دلایل مرموزی حتی تا به امروز با نام “خلیج فارس” دشمنی آشتی ناپذیر دارد, و به جای فعالیت جهت جذب دیگران و تلاش برای آزادی ایران, همه انرژی و توان روزانه خود را به تخریب, فحاشی, تهمت پراکنی, دروغگویی, و هتاکی علیه منتقدان معطوف ساخته است.

حال چرا رضا پهلوی از جمعی که تحت هیچ شرایطی حاضر نیست نام خلیج فارس را به کار ببرد, حمایت می کند, خود یکی از عجایب روزگار است. ایشان در ویدیٔویی که در صفحه توییتری خویش منتشر کرده, در پاسخ به سوال در مورد شورای ملی تصمیم عملا می گوید الان زود است اما در صورت موفقیت این شورا ممکن است بعنوان سخنگوی این شورا در مجامع

بین المللی فعالیت بکند. لابد در آنصورت در آن مذاکرات از اسم خلیج فارس نیز همانند “ِابی” “فاکتور” گرفته خواهد شد.

و سوال آخر اینکه اگر ادعای گـُنده گویان این شورا مبنی بر اینکه وزارت اطلاعات از این حرکت عظیم ملی وحشت زده شده است و تمامی امکانات خود را در خارج از کشور برای مقابله با آن بسیج کرده درست باشد, پس چرا وزارت اطلاعات قادر نیست و یا نمی خواهد جلوی مصاحبه روزانه امثال محمد نیکبخت ها و محمد مهدوی فرها وغیره ازداخل کشور بارسانه های مثل شبکه تکفیری وبغایت ضدشیعه کلمه را بگیرد؟

چطور شد که آنها آزاد هستند از داخل کشور با ویدیٔوهای کیفیت بالا هر روز در رادیو تلویزیون ها برای براندازی رژیم نه تنها سخنرانی و مصاحبه های تند بلکه برنامه ریزی و ایجاد “تشکیلات برانداز” بکنند. اما خانواده های داغدار کشته شدگان, هنرمندان, معلمان و کارگران و بازنشستگان و دختران بیگناه ضد حجاب و فعالان محیط زیست و هزاران فعال دیگر مثل نسرین ستوده و نرگس محمدی و غیره که هرگز از براندازی سخن نگفته اند, صرفا بخاطر اعتراض ساده مدنی به زندان می افتند.راستی چرا از نقش رقیب وزارت اطلاعات یعنی “اطلاعات سپاه” کوچکترین ذکر یا انتقادی نمی شود؟ چرا؟

در برنامه تلویزیونی کانال یک با اقتباس به ادبیات کتاب “زنگی های گود قدرت” گفتم که “جمع کنید این سیاه بازی ها را”. و به شعور مردم توهین نکنید زیرا مردم “هالو” نیستند. و کلام آخر اینکه واقعا نمی شود و نـــبــایــد با جماعتی دهن دریده و دورو و هتاک درافتاد که پروژه ای مشکوک را پیگیری می کنند..

عبدالستار دوشوکی ؛ جمعه ۳١ تیر١۴٠١

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *