سرلشکر «محمدعلی جعفری»، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سرتیپ «محمد پاکپور»، فرمانده نیروی زمینی سپاه به طور هم زمان گفته اند سیاست جمهوری اسلامی ایران از این به بعد باید به جای «دفاع»، «هجوم» به دشمن باشد.
فرمانده کل سپاه گفته است: «تاکنون استراتژیهای جمهوری اسلامی پدافندی بوده اند اما به نظر میرسد که از این به بعد باید آمادگی تهاجم و تعقیب دشمن را داشته باشیم.»
فرمانده نیروی زمینی سپاه هم گفته است: «بهترین دفاع، حمله و هجوم است. وقتی دشمن علیه کشورمان نیتی داشته باشد، باید به آن هجوم ببریم چراکه عامل بازدارندگی ما همین هجوم خواهد بود.»
طرحی که دو فرمانده ارشد سپاه پاسداران از آن حرف زده اند، اجرای تئوری «حمله پیش گیرانه» است. این سیاست عمدتا در دوره ریاست جمهوری «جورج بوشِ» پسر در پیش گرفته شد و در جریان حمله نیروهای امریکایی و ائتلاف نظامی همراه آن به کشور عراق در سال ۱۳۸۳، به مرحله اجرا درآمد.
ایران وایر:فرامرز داور
جورج بوش، صدام حسین و جنگ پیش گیرانه
حمله پیش گیرانه به معنی حمله نظامی به هدفی است که از سوی آن احساس خطر می شود و پیش بینی، آن است که امکان حمله قریب الوقوع و قطعی از سوی آن وجود دارد. بنابراین، با هدف خنثی کردن و دفع خطر، طرف مقابل هدف حمله قرار می گیرد.
ایالات متحده امریکا در زمان ریاست جمهوری جورج بوش پسر و پس از حمله به برج های دوقلوی سازمان تجارت جهانی، طرح مبارزه با تروریسم را در پیش گرفت و بوش اعلام کرد گام اول در این راه، پیش گیری از حمله های تروریستی پیش از رخ دادن آن ها است؛ یعنی حمله به تروریست ها پیش از آن که آن ها حمله ای انجام دهند.
حمله امریکا به عراق تحت رهبری «صدام حسین»، اجرای سیاست حمله پیش گیرانه بود. مقام های دولت جورج بوش به طور مدام تاکید داشتند که صدام با بازرسان سازمان ملل و ماموران آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری نمی کند. ایالات متحده می گفت همکاری نکردن صدام با بازرسان، دلیلی جز پنهان نگه داشتن سلاح های کشتار جمعی، از جمله سلاح اتمی و شیمیایی ندارد. دولت بوش، رییس جمهور وقت امریکا استدلال می کرد پیش از آن که صدام حسین از سلاح هایش استفاده کند، باید با حمله نظامی به آن، خطرش را خنثی کرد.
به جز بریتانیا و چند کشور کم شمار دیگر، اغلب دولت های جهان این سیاست را «یک جانبه گرایی» خواندند و حمله نظامی به عراق را بر اساس تئوری حمله پیش گیرانه، نقض حاکمیت و استقلال دولت عراق، تجاوز به این کشور و زیرپاگذاشتن منشور ملل متحد دانستند که تهاجم نظامی به دیگر کشورها را ممنوع کرده است.
اما کاخ سفید در اسفند ۱۳۸۴ استراتژی جدید امنیت ملی امریکا را منتشر کرد که در آن گفته بود امریکا ابایی ندارد به رژیم هایی که متخاصم می داند و یا گروه هایی که اعتقاد دارد دارای سلاح های اتمی و یا شیمیایی هستند، حمله کند.
استراتژی جدید امنیت ملی امریکا که زیر نظر جورج بوش تهیه و تنظیم شده بود، نسخه تئوریزه شده «دکترین بوش» در جنگ پیش گیرانه بود. تا پیش از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، استراتژی امریکا عمدتا مبتنی بر سیاست بازدارندگی و مهار دولت های غیرهم سو، مثل ایران و عراق با ابزار تحریم بود. اما پس از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، دولت بوش جنگ پیش گیرانه را در پیش گرفت که بر اساس آن، امریکا در برابر خطرات جدی مثل خطری که دارندگان سلاح های کشتار جمعی تولید می کنند، دیگر بی تفاوت نخواهد بود.
بوش پسر پیش از تئوریزه کردن جنگ پیش گیرانه، آن را عملی کرده بود. طرح حمله امریکا به عراق بر اساس شواهدی اجرا شد که نه ناظران سازمان ملل متحد آن را تایید کردند و نه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی. با این همه، ایالات متحده با مشارکت بریتانیا و در میان مخالفت اغلب دولت های جهان و افکار عمومی، تهاجم نظامی به عراق را شروع کرد.
سیاست رسمی ایران، مخالفت با جنگ پیش گیرانه بود
ایران که در همسایگی عراق قرار دارد و اتفاقا هشت سال با حکومت صدام حسین جنگیده بود، یکی از کشورهای مخالف حمله پیش گیرانه به شمار می رفت و بدعت ناشی از آن را که به یک جانبه گرایی دامن می زد، برای صلح و امنیت بین الملل خطرناک می دانست. این سیاست و ارزیابی ایران تا همین اواخر، یعنی زمان حمله محدود امریکا در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» به سوریه هم ادامه داشت.
اصولا حمله پیش گیرانه، تئوری مشروع و پذیرفته شده ای در عرصه جهانی نیست و حقوق و مقررات بین المللی آن را بدون تایید سازمان ملل متحد، به رسمیت نمی شناسد. ایران هم تاکنون در شمار این گروه از کشورها قرار داشته است. در واقع، جمهوری اسلامی ایران همواره نگران بوده که مشروع و مقبول شدن اقدامات نظامی مثل جنگ پیش گیرانه، ایران را هم در صف اهداف اقدام نظامی احتمالی قرار دهد.
در مخالفت با جنگ پیش گیرانه به هر نیتی، یکی از افتخارات دولت ایران در مجامع جهانی تاکنون این بوده که هرگز به هیچ همسایه یا کشور دیگری حمله نکرده و اگر وارد جنگی شده، تنها برای دفاع و بیرون کردن متجاوز از مرزهای ملی خود بوده است.
حالا فرماندهان ارشد سپاه در جریان یک مانور نظامی در جزیره قشم در آب های خلیج فارس گفته اند بهترین دفاع حمله و هجوم است و افزوده اند: «]حتی اگر[دشمن علیه کشورمان نیتی داشته باشد، باید به آن هجوم ببریم.»
تعبیر لغت به لغت این جمله ها، جنگ پیش گیرانه است.
این سیاستی است که پیش از این هم در درون مرزهای کشور، در برابر شهروندان ایرانی در پیش گرفته بودند. سپاه در مواردی که اوج آن انتخابات پر حاشیه سال ۱۳۸۸ بود، دستگیری و فشار بر فعالان سیاسی و اجتماعی را با این تئوری توجیه می کرد که آن ها درپی «براندازی با انتخابات» بودند یا علیه نظام نیت داشتند. در واقع، نیت احتمالی و نه عمل انجام شده افراد مورد سرکوب قرار می گرفت.
به نظر می رسد که حالا سپاه پاسداران علاقه مند به تعمیم و گسترش این تئوری به بیرون از مرزهای ایران شده است. البته این احتمال وجود دارد که بیان دو فرمانده سپاه تنها یک ایده ابتدایی باشد و در سطوح عالی ایران، هنوز تصمیمی در این باره گرفته نشده است.
اما صرف نظر از این که عملی کردن احتمالی جنگ پیش گیرانه از سوی سپاه با چه واکنشی از سوی جامعه جهانی رو به رو شود، حتی ابراز چنین نظراتی، از دید مقررات بین المللی، به برنامه ریزی یا داشتن انگیزه یک کشور برای عملیات غیرقانونی و تجاوز نظامی به دیگران تعبیر می شود.