هیچ برنامه مدون و چشمانداز روشنی برای بهبود روابط بینالمللی ایران وجود ندارد
روند رشد تدریجی قیمت ارز در هفتههای اخیر همچنان ادامه دارد. در حالی که دولت ابراهیم رئیسی کمکم از هیاهوی انتخاباتی فاصله میگیرد و افکار عمومی بیش از گذشته بر روی وعدههای او متمرکز میشود، رئیسی باید کمکم خود را برای تقابل با مشکلات آماده کند. دولتی که با حمایت رهبر جمهوری اسلامی و در شرایط ویژه و بهرهمندی از رانت توانست به قدرت برسد، به جز ضعف در پایگاه اجتماعی، با مسائل عمده دیگری نیز دست به گریبان است؛ پیش از هر چیز اقتصاد.
تا پیش از تحریمها، ماه عسل نفت ۱۰۰ دلاری به کمک دولت آمده بود. هر روز پروژه جدید تعریف میشد و این پول سرشار روانه جامعه میشد. حاکمان ایران سرمست از اینکه میتوانند جامعه را راضی نگه دارند، به دستاندازی و تجهیز گروههای شبه نظامی برونمرزی اصرار میکردند.
از زمان تنگ شدن حلقه تحریمها در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، حکومت ایران متوجه شد که دسترسی به پول و خصوصاً ارز دیگر مثل گذشته نیست. حکومت ایران هر روز از هزینههای غیرنظامی کم میکرد تا بتواند از گردنه بحران عبور کند، اما هزینهها و بار مالی برنامههای برونمرزی سپاه آنقدر زیاد شده بود که دیگر نمیشد بدون ارز سرشار نفتی آن را اداره کرد.
کار آنچنان سخت شد که در نهایت با «نرمش قهرمانانه» حاکمیت تن به برجام داد. قرار بود برجام راه تنفس را باز کند، اما توقع غرب فقط بخش هستهای نبود، انتظار میرفت ایران تغییری در مشی سیاست خارجی خود اعمال کند که البته این طور نشد. در نهایت با روی کار آمدن ترامپ، برجام هم از دست رفت. توافقی که حتی با آمدن رئیسجمهوری جدید در ایالات متحده، چشمانداز مثبتی در مورد احیای آن وجود ندارد.
در نبود پترو دلارهای همیشگی، دولت حسن روحانی سعی کرد با استفاده از منابع ذخیره شده خارجی موقتاً کشور را اداره کند، اما عدم عضویت ایران در پیمانهای جلوگیری از پولشویی و حمایت این کشور از گروههای تروریستی باعث شد تا حتی دسترسی به این پولها نیز غیر ممکن شود.
در این شرایط دولت ایران دیگر راهی نداشت جز استقراض از بانک مرکزی.
بازار ارز در نبود صادرات نفتی هر روز با کمبود بیشتری مواجه شد. بهطوری که برخی مواقع جهشهای چند صد درصدی را طی مدت کوتاهی تجربه کرد. دولت روحانی که ناچار بود هزینه سنگین جاری کشور را تأمین کند و پولی هم در دسترس نداشت، با انتشار اوراق مشارکت و افزایش سطح پایه پول ملی در صدد جبران کسری بودجه برآمد. راهکاری خطرناک که اگرچه سو مدیریت در آن نقش داشته است، اما عدم ارتباط تجاری بینالمللی بیش از هر چیز دیگری بر روی آن مؤثر بوده است.
در این شرایط دولت ابراهیم رئیسی روی کار آمد. دولتی که هم باید دیون انباشته دولت را پرداخت کند، هم ضامن اوراق قرضه فروخته شده است که از قضا موعد آن نزدیک است، هم دسترسی به پولهای بلوکه شده ندارد و هم بر اساس نظر رهبر جمهوری اسلامی، قرار نیست برجام را احیا کند.
طولانی شدن دوران فشار اقتصادی بر نگرانی فعالان بازار سرمایه نیز تأثیر گذاشته است. بهطوری که با انتشار کوچکترین خبری بازار به آن واکنش نشان میدهد. در حالی که برآوردها نشان میدهد حجم نقدینگی با قیمتهای فعلی در بازار ارز تقریباً تناسب دارد، اما چشمانداز تاریک رابطه اقتصادی با جهان و سررسید پرداخت اوراق قرضه آمادگی برای افزایش نقدینگی و بهتبع آن قیمت ارز را فراهم کرده است. این در حالی است که دولت تا پایان سال مجدداً ناچار خواهد بود که از بانک مرکزی استقراض کند.
بیثباتی در بازار ارز سبب شد تا تیم رسانهای دولت که بهخوبی با واکنشهای روانی بازار آشناست، تلاش کند تا با «امیدسازی» از افزایش ناگهانی قیمت دلار جلوگیری کند؛ موضوعی که طی روزهای اخیر بهخوبی مشهود بوده است.
انتشار اخباری مبنی بر اینکه قرار است پولهای بلوکه شده ایران آزاد شود و یا مذاکرات برجام بهزودی از سر گرفته میشود، از جمله اخباری است که بدون هیچ اقدام عملی و تنها برای اثرگذاری بر جامعه منتشر شدهاند. این روش از حدود دو سال پیش آغاز شد. در واقع هر دو دولت قبلی و فعلی سعی کردند که بدون انجام یک اقدام واقعی که مابهازای محسوس در اقتصاد ایران داشته باشد، به «خبردرمانی» بسنده کنند؛ موضوعی که البته کارکرد خود را اندکاندک از دست داده است. بهطوری که اخیراً پس از انتشار خبر آزادی پولهای ایران در کره جنوبی، بازار ارز بدون توجه به آن، روند ملایم افزایش قیمت خود را ادامه داد.
هر روز مصاحبههای متعددی از مدیران ارشد جمهوری اسلامی منتشر میشود که در آن وعده بهبود وضعیت اقتصادی، رشد اقتصادی بدون برجام، آزادی پولهای بلوکه شده در عراق و کره جنوبی، دور زدن تحریمها و … منتشر میشود، با این هدف که بازار امیدوار شود و این امیدواری شرایط را بهبود ببخشد.
این روش یک بار در دوران روحانی هم امتحان شد. در زمانی که قیمت دلار به دلیل کمبود اسکناس در بازار به حدود ۲۰ هزار تومان رسیده بود، خبرگزاریهای وابسته به سپاه و صدا و سیما گزارشهایی پخش میکردند که قیمت ارز به زیر ۱۰ هزار تومان رسیده و مردم فوج فوج برای فروش ارز پسانداز خود به بازار هجوم آوردهاند؛ گزارشهایی که اندکی بعد مشخص شد دروغ بوده است.
مدتهاست که وزیران ایرانی به عراق سفر میکنند و مدعی هستند که عراق بهزودی پول خرید برق ایران را پرداخت میکند. حتی گفته شد قرار است با این پول هزینه خرید واکسن تأمین شود، اما هیچ کدام از این وعدهها عملی نشد.
خبر حجم زیاد پولهای بلوکه شده ایران در چین هم توسط رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین تکذیب شد. او گفت که برخلاف ادعاها، هیچ پولی در چین وجود ندارد.
ماجرای پول بلوکه شده در کره جنوبی هم به یک داستان تکراری تبدیل شده است. کار به جایی رسیده که حتی واردات لوازم خانگی کرهای ممنوع میشود، اما کره باز هم پول را آزاد نمیکند.
به نظر میرسد امید بستن به کره جنوبی هم نتیجهای نداشته است.
از طرفی ادعا شده بود که ایران در ژاپن چندین میلیارد دلار پول دارد، حتی این مسئله هم امیدی ایجاد نکرد. بهطوری که رئیس کمیته مشترک بازرگانی ایران و ژاپن گفت تنها سه میلیارد دلار پول در آنجا وجود دارد که آن هم از طریق کشورهای همسایه به کالا تبدیل شده است و وارد کشور میشود.
در این شرایط افکار عمومی دیگر به وعدههای تکراری و بینتیجه اعتماد ندارد. مردم تصور میکنند که مسئولان نظام با وعده دروغ تنها دنبال خرید وقت هستند. آن هم در شرایطی که هیچ برنامهای برای حل تنش بین ایران و جامعه بینالمللی وجود ندارد.
واقعیت این است که ایران بدون صادرات نفت نمیتواند ادامه دهد و بازار نیز دیگر به دولت اعتماد ندارد. دیگر گفتار درمانی و خبر درمانی مردم را قانع نمیکند. در این شرایط به نظر میرسد اضافه شدن نقدینگی در ماههای آتی، قیمت ارز را تحت تأثیر قرار خواهد داد و شیب ملایم قیمت ارز نیز همچنان پا بر جا خواهد ماند.