بر هم زدن تشکیلات ارتباطی جواد ظریف، با دولت آمریکا بخشی از پروژه نظام است
در چند روز گذشته، فضای رسانهای نشریات ایرانی و فضای شهر سیاسی واشنگتن دیسی مملو از اخبار و گمانهزنیهای مربوط به گزارش مشترک سایت سمافور و ایران اینترنشنال درباره گروه ایران، یا چنانچه گفته میشود «گروه نفوذ در دولت آمریکا» است.
گروه ایران گروهی است که به روایت ایمیلهای به دست آمده از وزارت امور خارجه ایران (چگونگی دسترسی به این ایمیلها روشن نشده است)، تعدادی از جوانان ایرانی دوتابعیتی مقیم آمریکا و آلمان و سوئد را برای نفوذ و اثرگذاری در سیاست خارجی آمریکا به کار گرفته بوده است.
گروهی است که به اذعان این افراد، ده سال پیش و در بحبوحه مذاکرات هستهای ایران با گروه موسوم به ۱+۵ شکل گرفت و هدف آن مشاوره دادن و رایزنی بین طرفهای مذاکرهکننده، یعنی ایران و آمریکا بوده است.
خبرنگارانی مانند من، که در کوران روزهای مذاکرات هستهای بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ به وین و ژنو رفتوآمد داشتیم، چهرههای نام برده شده در این ایمیلها را بارها در هتل محل مذاکرات دیده بودیم.
حلقهای بزرگتر، که شامل این پنج نفر نیز میشد، در روزهای مهم مذاکرات از گرد راه میرسید که بین هیئت جمهوری اسلامی ایران و نمایندگان آمریکا رفتوآمد داشت، آنگونه که به نظر میرسید در حال تبادل اطلاعات و چهبسا هماهنگیهای لازم رسانهای بودند.
رسیدن به توافق «اقدام جامع مشترک» بدون داشتن بازوی حمایتی از یک «گروه جامع مشترک» ممکن نبود.
و این گروه، از طریق حضور در رسانهها یا تاثیر بر جریان خبر در رادیو و تلویزیون و مطبوعات مکتوب، نقشی مهم در شکل دادن به پشتیبانی افکار عمومی در ایران و جهان برای دستیابی به برجام ایفا کرد.
فراهم آمدن این امکان جز از راه آگاهی و همراهی و همکاری داشتن در دو سوی مذاکرهکننده ممکن نبود. از آن رو است که امروز این افراد با جرئت و جسارت از عملکردشان دفاع میکنند.
اگر در آمریکا سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی توانستند سوابق ایمیلهای هیلاری کلینتون را که بهطور کامل از روی کامپیوتر و صندوق ایمیلهایش حذف کرده بود بازیافت کنند، آیا در بررسی سوابق امنیتی افراد دیگر چنین امکانی وجود ندارد؟
اگر برای ما خبرنگاران حاضر در مذاکرات هستهای، از ایرانی و عرب و آفریقایی و ژاپنی و آلمانی و آمریکایی گرفته تا دربانان هتل و تیمهای حفاظتی اتریشی و سوئیسی، ارتباط مستقیم افراد یادشده با وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران و گروه مذاکرهکننده وزارت خارجه آمریکا بدیهی بوده است، آیا این ارتباط برای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا مشهود نبوده است؟
موضوع همکاری هدفمند وزارت خارجه آمریکا با خبرنگاران حاضر در مذاکرات هستهای را نخستین بار بن رودز فاش کرد.
بن رودز، که در زمان مذاکرات هستهای مشاور رئیسجمهوری آمریکا باراک اوباما و قائممقام مشاور امنیت ملی برای ارتباطات استراتژیک بود، در گفتوگویی با مجله نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۶ بهصراحت از نقش بعضی از خبرنگاران آمریکایی سخن گفت که برای اثرگذاری و پخش خبرهای مورد نظر کاخ سفید به کار گرفته شده بودند.
بن رودز نام لارا روزن، خبرنگار آمریکایی، را به زبان آورد که نویسنده بخشی به نام «کانال پشتی» (Back Channel) در سایت المانیتور بود.
المانیتور وبسایتی است که یک آمریکایی-سوری ثروتمند آن را راهاندازی کرد. جمال دانیل، که گذرنامه سوریه و آمریکا را دارد و مدتی نیز در لبنان زندگی کرده است، این وبسایت را در سال ۲۰۱۲ تاسیس کرد تا گزارشهای ویژه درباره خاورمیانه را پوشش دهد. بخش آفریقا و آمریکای شمالی نیز بعدتر به این وبسایت افزوده شد. (در این وبسایت، دیدگاههای نزدیک به جمهوری اسلامی ایران و روسیه در مورد وقایع منطقهای و جهانی بازتاب گستردهای دارد.)
در بخش فارسی و انگلیسی این وبسایت، خبرنگاران ایرانی مورد تایید حکومت جمهوری اسلامی ایران قلم میزدند. لارا روزن نیز در شبکههای فارسیزبان بهعنوان کارشناس موضوعهای هستهای ظاهر میشد. رابطه او با وزارت خارجه ایران و با «گروه جامع مشترک»، که همان گروه مشاوره رابرت مالی باشد، بسیار صمیمانه بود. او مهمترین منبع خبر در روزهای مذاکرات هستهای بود.
آنچه در ایمیلهای مبادلهشده بین گروه ایران با مقامهای جمهوری اسلامی و در زمان مذاکرات هستهای رد و بدل شده است، رَدی از طرحی مشابه با استفاده از لارا روزن و برنامه از پیش تدوین شده وزارت امورخارجه آمریکا دارد.
به همان اندازه که موضوعهای رد و بدل شده بین این کارشناسان آمریکایی (ایرانیتبار) و مقامهای وزارت خارجه ایران باعث شگفتی شده است، ذهن پرسشگر باید احتمال دیگری را نیز بررسی و در نظر بگیرد: آیا ممکن است موضوع مکاتبات آنها هدایت شده بوده است؟
اعتماد به نفس و موضعگیری این افراد پس از افشای ایمیلهای منتشرشده و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آنها در ۱۰ سال گذشته بیانگر نگرانی نداشتن آنها از ارتکاب عمل خلاف و متضاد با منافع آمریکا است.
سوالی که در چند روز گذشته ذهن من را درگیر کرده است نگاه مقامهای قضایی و امنیتی ایالات متحده آمریکا به چنین موضوعهایی است که میتوان آنها را در حوزه ضدجاسوسی و تبانی و همکاری با دولت متخاصم تعریف کرد.
نیروهای پلیس فدرال آمریکا در اوت ۲۰۲۲ شبانه وارد خانه دونالد ترامپ، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، در مارآلارگوی فلوریدا شدند تا مدارک سِری را که او از کاخ سفید به خانه برده بود خارج کنند.
طبیعیترین و ابتداییترین واکنش مقامهای قضایی و پلیس فدرال آمریکا در مواجهه با چنین مواردی که به امنیت ملی آن کشور مربوط میشود چه میتواند باشد؟
آیا ممکن است جمهوری اسلامی ایران یا بازیگر دیگری بهصورت هدفمند زمینه انتشار نامههای الکترونیکی رد و بدل شده بین گُلهای سرسبد رابرت مالی با اعضای وزارت خارجه ایران را فراهم کرده باشد؟
جمهوری اسلامی ایران مدتها است در بسته شدن پرونده رابرت مالی در دولت بایدن نقشآفرینی میکند. این امر نشان میدهد که آنها دیگر به کانالی که بیش از یک دهه پیش برای توافق هستهای در فرم و شکل برجام ایجاد شد نیازی ندارند.
ابتدا سراغ رابرت مالی، معمار و مشاور اصلی در زمان مذاکرات هستهای، رفتند. روز دوشنبه ششم شهریور، روزنامه انگلیسیزبان «تهران تایمز» گزارشی بر اساس یک «سند» منتشر کرد که به گفته این روزنامه حکومتی، نقض سه پروتکل امنیت ملی آمریکا در پرونده نماینده ویژه تعلیقشده دولت بایدن در امور ایران را نشان میدهد. تهران تایمز در آن گزارش مدعی شد که نامهای حساس اما طبقهبندی نشده نشان میدهد که رابرت مالی بهدلیل «رفتار شخصی، نحوه مدیریت اطلاعات محرمانه، و استفاده از فناوری اطلاعات»، پروتکلهای امنیتی را نقض کرده است و ادامه حضور او در دولت به صلاح امنیت ملی نیست.
پس از انتشار آن گزارش و افشاگریهایی که هنوز مقامهای دولت بایدن آن را رد یا تایید نکردهاند، نوبت به نیروهای وفادار و به بار نشسته رابرت مالی رسید.
هدف آن گزارش نیز یک چیز بود: از میان برداشتن واسطههای مذاکرهکننده و بر هم زدن «کانال پشتی» که با معماری محمدجواد ظریف ساخته و پرداخته شده بود.
آیتالله خامنهای بعد از سالها توانسته است همه قوای سهگانه و نهادهای دولتی را طبق نظر خود یکپارچه، یا بهتر است بگویم تمامسپاهی کند.
برای نخستین بار پس از سالهای نخست انقلاب، دولت و مجلسی بر سر کار است که مورد تایید و اعتماد خامنهای است و به همین دلیل نیز او با شگفتی تمام مجوز گفتوگوی مستقیم با آمریکا را صادر کرد.
به نظر میرسد بر هم زدن تشکیلات ارتباطی دولت حسن روحانی و شخص ظریف، که تشکیلدهنده آن بود، بخشی از این پروژه است.
حکومت دیگر نیازی به واسطهها ندارد و زمان حذف واسطهها فرا رسیده است تا حکومت اسلامی با خیال راحت با افراد مورد اعتماد و بدون واسطه و آنگونه که خود میخواهد مذاکره با آمریکا را به پیش ببرد.
کمتر پیش آمده است که رهبر جمهوری اسلامی بهصراحت از یک گروه کوچک نام ببرد که نامش در بین عموم مردم ایران شناخته نیست. آیتالله خامنهای در بیستم شهریور و در زمان نزدیک به سالگرد قیام ملی ملت ایران، «گروه بحران» را عامل ایجاد شکاف قومی و جنسی ملت ایران نامید.
اشاره مستقیم خامنهای به نام این گروه در سخنرانی عمومی به آن معنا است که او مدتها است که به وزارت خارجه و دستگاههای امنیتی-اطلاعاتی دستور بسته شدن پرونده گروه مذاکرهکننده آمریکایی مرتبط با ایران را داده است.
با منقضی شدن بند غروب تعیینشده در قطعنامه ۲۲۳۱ در مهر ۱۴۰۲، خامنهای غروب همکاری گروه معاملهکننده و تماس با جمهوری اسلامی ایران را نیز اعلام کرد.
خامنهای ایالات متحده آمریکا را متهم کرد که با ساخت مجموعهای به نام گروه بحران تلاش میکند در کشورها، از جمله در ایران، بحرانسازی کند. بحران مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی میتواند نگرانی از ارتباط شبکهای باشد که گروه رقیب ابراهیم رئیسی، یعنی اصلاحطلبان، در دوره اوباما ایجاد کرده بودند.
از طرف دیگر، توییت رابرت مالی درباره خواستهای تظاهراتکنندگان ایرانی در اوج قیام ملی نگرش او به اوضاع ایران و نحوه سیاستگذاریاش در قبال حکومت جمهوری اسلامی ایران را نشان میداد. آن توییت را او بعدتر پاک کرد، ولی در همان زمان انتقادهای بسیاری برانگیخت. رابرت مالی در اوج تظاهرات ضدحکومتی در ایران در روز ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲ در توییتر با نگاهی اصلاحطلبانه نوشت که اعتراضها «درخواست ایرانیها برای رعایت و احترام به کرامت انسانی و حقوق بشر از سوی حکومتشان» است.
هر آنچه نتیجه این تحقیقات باشد، تایید نفوذی بودن این افراد در دولت آمریکا یا استفاده آمریکا از آنها بهعنوان ستون پنجم تغییری در اصل ماجرا نمیدهد.
جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به مذاکرهشان ادامه میدهند.
ایندیپندنت فارسی