این روزها اکثر صاحبنظران، حتی در ایران، به غیر از جناح دولت پنهان و حامیان آن، خطر وقوع برخورد نظامی بین ایران و آمریکا را جدی میدانند. از نظر “دولت پنهان”، صحبت کردن از امکان وقوع جنگ به منزله عمل کردن به عنوان ستون پنجم دشمن به شمار میرود.
هفتهنامه صدا، بعلت انتشار تصویری بزرگ از یک اقیانوس که در دور دست آن یک ناو هواپیمابر و چندین ناوچه نظامی دیده میشوند در حالیکه در آسمان بالای سرشان هواپیماهای جنگنده در حال پروازند و مقالهای که بجای جنگ، تعامل را پیشنهاد میکرد، توقیف شد.
اتهام هفته نامه، وحشت آفرینی در جامعه با هدف تسلیم شدن در برابر خواستهای آمریکا است.
از نظر دولت پنهان اصولا آمریکا جرات حمله به ایران را ندارد. سرلشگر حسین سلامی فرمانده سپاه پاسداران روز ۲۲ اردیبهشت گفت که آمریکا با توجه به توان نیروهای دفاعی ایران و ضعف آسیبپذیری ناوهای هواپیمابرش جرأت و قدرت جنگ علیه ایران را ندارد.
چه کسی به دنبال جنگ است؟
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، به دو دلیل عمده از جنگ با ایران بطور جدی حذر میکند:
اول اینکه استراتژی کلی اعلام شده توسط او، عدم ورود آمریکا به جنگ های جدید است. این تز، در هر دو حزب آمریکا مخالفان جدی دارد ولی آقای ترامپ به شدت بر آن پافشاری میکند.
دوم، نامشخص بودن تبعات ورود جنگ با ایران و احتمال خارج شدن آن از کنترل میتواند بر شانس آقای ترامپ برای انتخاب مجدد تاثیرگذار باشد. هر چند که بسیاری از ناظران حتی در آمریکا معتقدند که جان بولتون، مشاور امنیت ملی از طرح حمله به ایران حمایت میکند اما به دو دلیل فوق احتمال اینکه ترامپ قدم به این وادی بگذارد کم است.
اگر فرض را بر صحت این دو نکته بگذاریم پس تقویت نیروی نظامی آمریکا در خلیج فارس را چگونه میتوان توجیه کرد؟
تحلیل دولت پنهان در ایران است که این حرکت نظامی آمریکا بخشی از یک جنگ روانی است که با ایجاد وحشت در جامعه، نهایتا حکومت مجبور به ورود به مذاکره با آمریکا و قبول شرایط دولت ترامپ شود. در حالی که این تحلیل ممکن است بخشی از انگیزه آمریکا در خصوص تقویت نظامیاش در خلیج فارس محسوب شود، به دو نکته دیگر هم باید توجه کرد:
اول اینکه، حدود یک ماه پیش، پس از آنکه آمریکا، سپاه را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داد فرمانده وقت سپاه، آقای محمدعلی جعفری گفت که نیروهای آمریکایی در غرب آسیا “دیگر آرامش امروز را نخواهند داشت”. علاوه بر آن سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران در هفتههای اخیر تهدید کرده است که در صورت لزوم ایران تنگه هرمز را خواهد بست. از اینرو این امکان وجود دارد که آمریکا با هدف مقابله با این تهدیدات دست به تقویت آرایش نظامی خود در منطقه زده باشد.
دوم، روز ۲۰ اردیبهشت، نیویورک تایمز از یک گزارش محرمانه سیستم امنیتی آمریکا خبر داد که طبق اطلاعاتی که حاصل شنود و رهگیری تماسهای ایران با نیروهای نیابتیاش در منطقه بوده، آن کشور در صدد وارد کردن ضرباتی به نیروهای آمریکائی در عراق و سوریه است. آنالیز امنیتی مزبور ادعا میکند که ایران به دنبال یک جنگ همه جانبه با آمریکا نیست اما درصدد است که یک برخورد نظامی محدود با آمریکا ایجاد کند. طبق تحلیل مزبور، هدف ایران از ایجاد یک برخورد نظامی محدود با آمریکا، کمک به شکلگیری حس همدردی در سطح جهان به نفع تهران و نیز خاموش کردن صدای مخالفان در داخل است که روز به روز بر اثر فشارهای اقتصادی بلندتر میشود.
به گفته متخصصانی که در این خصوص با نیویورک تایمز صحبت کردهاند حتی اگر ایران به دنبال درگیری نباشد همین که جوّ ملتهب شود و قیمت نفت افزایش پیدا کند، موضوعی که آقای ترامپ شدیدا از آن حذر میکند، برای ایران یک پیروزی نسبی است چرا که به رئیس جمهور آمریکا نشان میدهد که کارزاری که علیه ایران براه انداخته کم هزینه نخواهد بود.
با این تفاصیل چرا برخی نگران وقوع جنگاند؟
آقای خامنهای سیاست عدم مذاکره با آمریکا در پیش گرفته است. ایشان میگوید: ” امام مذاکره با آمریکا را ممنوع کرد و من هم ممنوع میکنم”. هفته نامه صبح صادق در شماره اخیر خود مینویسد: “مشکل آمریکا با ایران یک مشکل ایدئولوژیک، بنیادین و موجودیتی است که از طریق مذاکره و مصالحه و سازش هم حل و فصل نمیشود. جمهوری اسلامی ایران براساس آموزههای دینی، قرآنی و اسلامی در پی برپایی تمدن نوین اسلامی است؛ تمدنی که باید مقدمه پدیدهای به نام «ظهور» باشد؛ موضوعی که برای آمریکا که یک دولت استکباری و سلطهطلب است، تحت هیچ شرایطی قابل پذیرش نیست”.
مشکل این نظریه در اینجاست که وقتی دو حکومت با هم در تضادی ستیزهجویانه به سر میبرند و میخواهند به هر طریقی به منافع یکدیگر ضربه بزنند، اگر از طریق مذاکره تنش را بین خود کاهش ندهند چه راه حل دیگری جز جنگ برای حل این تضاد وجود دارد؟ در دوران جنگ سرد در بدترین شرایط هرگز راه مذاکره بین آمریکا و شوروی و اقمار آنها بسته نشد.
وقتی دو حکومت در رابطه با یکدیگر در چنین وضعیتی به سر میبرند، حتی اگر هیچ یک از دو طرف نخواهند با یکدیگر وارد جنگ شوند، یک جرقه و یا یک اشتباه محاسبه میتواند آتش جنگ را شعلهور کند.
رابرت جرویس، یکی از برجستهترین متخصصین روابط بینالملل مینویسد امکان وقوع یک جنگ بدون خطای محاسبه وجود دارد، اما بسیار به ندرت. به عبارت دیگر غالب جنگها به دلیل اشتباه محاسبه آغاز میشود.
از سوی دیگر، معضل کاهش اختلاف از طریق مذاکره، از سوی آمریکا هم تشدید میشود. ایران زیر فشار و تحریم حاضر به مذاکرهای که حاصلش عقبنشینی یک جانبه باشد نخواهد شد. این را تاریخ روابط ایران و آمریکا در ۴۰ سال اخیر نشان داده است. فراموش نکنیم که عراق در زمان صدام حسین حدود ۱۳ سال تحت شدیدترین تحریمهای بینالمللی بود. حکومت، مقاومت کرد و پا بر جا ماند تا بالاخره با یک حمله نظامی سرنگون شد. در مورد مذاکرات هستهای نیز تا زمانی که آمریکا حاضر به پذیرش غنی سازی در داخل ایران نشد مذاکره ای شکل نگرفت. در مورد دولت ترامپ، مایک پومپئو ، وزیر امور خارجه آمریکا، یک فهرست دوازده مادهای برای ایران تهیه کرده که امکان “آغاز” مذاکره را به شدت کاهش داده است.
از طرف دیگر دولت پنهان در ایران با استناد به سرنوشت معمر قذافی استدلال میکند که سازش بر سر مسئله هستهای با آمریکا، امکان وقوع جنگ را بیشتر میکند نه کمتر. در این خصوص خبرگزاری فارس نزدیک به سپاه پاسداران در تحلیلی به نقل از نیویورک تایمز می نویسد : “معامله سال ۲۰۰۳ (با قذافی) برگ برنده بزرگ وی که همان تهدید برای استفاده از سلاح هستهای یا فروش مواد و فنآوری هستهای است را از وی گرفت در حالیکه همین امر تنها راه نجات قذافی پس از ۴۲ سال حکومت بود”.
به این ترتیب، در حالی که راه تنش زدائی از طریق مذاکره، بین دو حکومت متخاصم تقریبا بسته شده آیا نگرانی از وقوع یک درگیری نظامی نوعی توطئه و یا اوهام و خیالات است؟