انواع حجاب و البسه و لوازم همراه در تبلیغات اسلامگرایی

زنان اسلامگرا صرفا ابزار تبلیغاتیاند و مردان اسلامگرا هم ابزار تبلیغاتی و هم برخوردار از سهمی از حاکمیت اسلامگرایی
از اسلامگرایی تحت عنوان یک ایدئولوژی سخن گفته می شود اما این ایدئولوژی رنگها و هویتهای متنوعی بر اساس مذهب (سنی و شیعه)، ملیت (در پنجاه کشور با جمعیت قابل توجه مسلمان)، قومیت و زمینههای فرهنگی و اجتماعی، برنامههای سیاسی و تاثیر پذیری از روندهای جهانی به خود گرفته است. یکی از مواردی که این رنگها و هویتها را بهخوبی بازنمایی میکند تحرکبخشی و دستمایه قرار دادن زنان در برنامههای اسلامگرایی است. اسلامگرایان به رغم ادعای شریعتمدار بودن، زنان را به پس پرده و اندرونی نراندهاند و در عرصهی عمومی از نیرو و قدرت آنها استفاده میکنند، هم برای مشارکت سیاسی و هم برای مقابله با انتقادات عرفیگرایان و فعالان حقوق بشر در سرکوب حقوق زنان.
این که اسلامگرایان از زنان به عنوان ابزار اتبلیغاتی استفاده میکنند به این معنا نیست که از مردان چنین استفادهای نمیکنند، اما یک تفاوت جدی در این میان وجود دارد: زنان اسلامگرا صرفا ابزار تبلیغاتیاند و مردان اسلامگرا هم ابزار تبلیغاتی و هم برخوردار از سهمی از حاکمیت اسلامگرایی. پسران بسیجی بهسرعت از پلههای قدرت بالا رفته و با لطف حکومت به منزلت (عناوین دکترا و استادی دانشگاه و سفارت)، ثروت (صاحب شدن صنایع و شرکتها و املاک گسترده) و قدرت (عضویت در دولت و مجلس تا مدیریت کل در وزارتخانهها) میرسند. اما زنان در این مرحله سهم چندانی نمیبرند. چند زنی که به مقامی میرسند بیشتر نقش تزئینی دارند تا نقش واقعی.
در این نوشته به چهار انگاره از نقش زنان در تبلیغات سیاسی اسلامگرایان اشاره میکنم.
«منزل» روحانیت شیعه
به دست گرفتن قدرت تام و تمام یک دولت از سوی روحانیت شیعه به اعضای این نهاد فرصتی تاریخی بخشید تا هر آنچه از اسلام میفهمید در عالم واقع “پیاده” کند. آنچه در این پیاده شدن برای زنان در نظر گرفته شد سبک زندگی زنان روحانیت شیعه بود که باید چادر سیاه سر میکردند، در اندرونی میماندند، زندگی عمومی آنها باید از مردان جدا میشد و در خانه نیز تا حد ممکن باروری میداشتند. برای نمایش مشارکت سیاسی نیز باید رد نمازهای جمعه و راهپیماییهای حکومتی حضور مییافتند. به این ترتیب بود که چادر سیاه در جمهوری اسلامی به “حجاب برتر” ارتقا یافت و در گردهماییهای حکومتی به نمایش درآمد. همچنین زنی که مانتو و روسری حجابش بود نمیتوانست به مقامات عالی رتبه ارتقا یابد.
«آبجی کماندو»
عنوان فوق را از تعبیری که مردم کوچه و بازار برای بسیجیان اسلحه به دست زن استفاه میکنند گرفتهام. به دست گروهی از زنان چادری در الگوی عفاف روحانیت شیعه یک کلاشنیکف بدهید با یک سر بند “فدایی رهبر” و یک مقنعه به رنگ سبز. نتیجه دستههایی از زنان اسلامگرا خواهد شد که با رویکرد نظامی آموزش داده شده و استخدام شدهاند برای روز مبادا که بخش مردانهی بسیج و سپاه نتوانند در خیابانها مردم را به تنهایی سرکوب کنند و به حضور همسران و دختران و خواهران آنها نیاز باشد. در ایامی که اعتراضی در کار نباشد کارکرد این دستهها رژه رفتن در خیابان است تا به “دنیا” بگویند زنان مسلمان آماده جهاد به فرمان ولی فقیه هستند و بسیج حقیقتا “بیست میلیونی” است. پیام دیگر این است که زنان ایران آزاد شدهاند اما برای نمایش تبلیغاتی. ظاهر نوع سنی آبجی کماندوها تفاوت چندانی با نوع شیعهاش ندارد، با این تفاوت که در نوع سنی (داعشی) یک روبنده را باید به مقنعه اضافه کنید و سربند قرمز یا سبز را بردارید.
چریک محجبه
رنگ قرمز روسری در لباس فرم مجاهدین خلق از مارکسیسم به عاریت گرفته شدهاست. اورکتهای به رنگ سبز به دوران جنگهای انقلابی کاسترو و چه گوارا در کوبا تعلق دارد. حجاب زنان در اونیفرم مجاهدین خلق گرچه شریعت را پوشش میدهد اما ربطی به سنت حجاب در ایران ندارد. این حجاب صرفا متوجه است به اعلام وفاداری به دین تودهها. از زنان مجاهدین خلق کمتر عکسی با تنوع رنگ و تنوع لباس منتشر شده است. البته در گردهماییهای مجاهدین خلق که افرادی غیر عضو شرکت میکنند این محدودیت اعمال نشده و اعمال ناشدنی است.
اسلامگرایی مجاهدین خلق سوسیالیسم انقلابی را با امور عبادی شریعت در هم آمیختهاست. در حوزه اعتقادی نیز مبانی ایدئولوژی مارکسیسم و جهان بینی آن با روکشی از آیات قرانی به جامعه و هواداران عرضه میشدهاست (مثل دروس تبیین جهان).
خواهران زینب
وقتی که اسلحه در دست بسیجیان زن نباشد نام آنها در منظر عمومی در ایران “خواهران زینب” است. با این که زنان در حکومتهای اسلامگرا سهم چندانی از قدرت، ثروت و منزلت نمی برند بخش قابل توجهی از تبلیغات سیاسی در مراسم عبادی-سیاسی، مراسم اعتکاف و برنامههای رادیویی و تلویزیونی و انواع مراسم در مدارس و دانشگاهها و پارکها بر عهده آنها گذاشته شدهاست. همین دختران و زنان هستند که شعار “جانم فدای رهبر” و “مرگ بر امریکا” سر میدهند. از همه این مراسم و نمایشهای قدرت برای ارعاب و تهدید مخالفان و نیز تحمیل سبک زندگی اسلامگرایان بر دیگر اقشار استفاده میشود. این گروهها همانند گروههای جوانان نازی و فاشیست مدام در معرض تبلیغات ایدئولوژیک قرار میگیرند، در فعالیتهایی مثل «راهیان نور» و برنامههای سراسری و استانی بسیج. آموزش ایدئولوژیک برای پیشگیری از انحراف فکری و دل بسته شدن به دنیا و زرق و برق آن از لوازم تداوم حیات این دستههاست. تفاوت خواهران زینب با آبجی کماندوها این است که گروه اول نقش اجتماعی بسیار گستردهای در اسلامیسازی دارد در حالی که حضور گروه دوم مقطعی و محدود است. خواهران زینب از هر سنی میتوانند باشند اما آبجی کماندوها غالبا جوانند.
مهم ترین نقد اسلامگرایان به غرب این بود که زنان در تمدن غربی به ابزاری برای تبلیغات مصرفی تبدیل میشوند، با این اغراق که همه را چنین معرفی میکردند (البته به حقوق مساوی آنها اشارهای نمیکردند). اما هرجا که اسلامگرایان توانستهاند نیرو بسیج کنند یا قدرت گرفتهاند از زنان به عنوان ابزاری برای تبلیغات سیاسی خود استفاده کردهاند. در نگاه اسلامگرایان زن همان “شیی” مصرفی است که مدام باید به جامعه یادآور شود که اسلام حاکمیت دارد و زنان نباید مردان را در عرصهی عمومی وسوسه کنند. اسلامگرایان با فرض نقش شیطانی برای زنان در سیاستهایشان همیشه تلاش کردهاند این نقش را به حداقل برسانند. حجاب زن عمدتا برای اعزام سریعالسیر مردان به بهشت است تا مواظبت از روح و جسم زنان. به همین دلیل است که توهین و آزارهای جنسی به زنان در جوامعی با اکثریت مسلمان بهشدت جاری است و عکسالعملی از اسلامگرایان به آن دیده نمیشود. در بحث کالا شدن، زن در اسلامگرایی وجه غیر کالایی ندارد (نمود رعایت شریعت در عرصه عمومی و ماشین تولید مثل و حظ جنسی مرد در خانه)، در حالی که اگر زنی در کشورهای غربی (تعداد بسیار اندکی از آنان) مدل میشود یا کالایی را تبلیغ میکند از این کار سهمی نیز می برد. زن در تبلیغات اسلامگرا سهمی از منابع نمیبرد و صرفا پلهای برای بالا رفتن «آقایان» است.