جامعه اسلامی: فاحشه خانه غیر رسمی! فیروز نجومی

By | ۱۳۹۹-۰۹-۱۵

حکومت دین برهبری آخوندها، همیشه خواسته آست که به جهانیان بفهماند که اسلام، دین علم است، دین پیشرفت است و ترقی. تا کنون، نیز، نظام نشان داده است با علم و تکنولوژی، بویژه آنانکه دارای استفاده نظامی و امنیتی اند چندان تضاد و تنشی ندارد. حتی در دامنش دانشمندان هسته ای، مثل محسن فخریزاده که اخیرا بدستهای مرموزی رهسپار سرای آخرت گردید، نیز پرورش یافته است.

که در استفاده از ابزار و تسلیحات مدرن، نظام هیچ شک و تردیدی بخود راه نمیدهد. همچنانکه همه دانند، نظام شهرت خاصی یافته است در موشک سازی، انواع و اقسام دور زن و نزدیک زن، گو اینکه بدرستی روشن نیست که این موشکها لزوما نظام را از گزند دشمن مصون نگاه میدارد یا نه.

در این راستا، بی نیاز از گفتن است که رهبر معظم انقلاب اماده است که تمامی ثروت کشور را بدهد و چندتایی اسلحه کشتار جمعی بدست آورد، در این تصور خام که هم بر اقتدار نظام میافزاید و هم به جهانیان نشان میدهد که اسلام دین علم است و پیشرفت. که عقب ماندگی اسلام از قافله تمدن، توطئه غربیها و صیهونیسم جهانی ست. اگرچه، ضعف نظام در مدیریت تشکیلات مدرن از جمله سازمانهای انرژی هسته ای و امنیتی، هر روز بیشتر افشا میشود.

اما، وقتی به افراد بشر و حق و حقوق و آزادیهای انسان میرسد، کار نامه حکومت دین، کارنامه ای ست سراسر سیاه. از این منظر است که حکومت دین بدوران بدوی باز میگردد و بانسان همچون حیوان می نگرد، حیوانی که اگر از بیرون طبق قوانین و احکام الهی هدایت نگردد، هرگز سر براه و اهلی نشود. چرا که غرایز نهفته در ذات انسان، او را سرکش و عصیان زده میکند و بنیان حکومت دین را می لرزاند. اینست که حکومت دین از آغازین لحظات ظهور بر مسند قدرت، به سرکوب غرایز طبیعی نهفته در ذات انسان پرداخت، بویژه انسانی که بنا بر قول فروید ذاتا “لذت جو” ست. چه انسان با تجربه لذتبخش نوشیدن شیر از جان مادر است که بجهان هستی وارد میشود.

بزبان دیگری، در حکومت دین این کافی نیست که سکوت بر گزینی و در عرصه ی سیاست و نقد و نفی قدرت، خنثی بمانی، سر بزیر افکنی و همچون گوسفند براه خود ادامه دهی، بلکه باید دانسته و یا نادانسته، غرایز و تمایلات طبیعی انسانی خود را در تبعیت از احکام شریعت در آوری و اقتدار آن و انقیاد خود را بپذیری، بویژه در ظاهر، انتظار و نیز رفتاری ذاتا فسادزا و در ستیز با مدیریت بر اصل قانونمندی علمی و عقلانی بر اساس مسئولیت پذیری و پاسخگویی نه مدیریت اسلامی بر اساس التزام بعقیده و ایمان و یا تسلیم و فرمانبری. محسن فخری زاده، هرچه که مقام علمی و مدارج تحصیلی او، مهره ای بود، در نظامی سامان یافته براساس فرمانروایی و فرمانبری. چه تعجب و حیرتی از نابودی وی.

حکومت اسلامی در واقع حکومتی ست برتر از حکومت های تمامیت خواه. چرا که در نظام های تمامیت خواه احکامی برای «نگاه» به جنس مخالف، مقرراتی برای چگونگی و شرایط تماس و ارتباط بین زن و مرد، موازینی برای پوشش و حجاب زن، برای نوشیدن مشروبات نشاط آور(الکلی) و شنیدن و نواختن موزیک و صدها رفتار دیگری که به ارضا و خشنودی غرایز طبیعی انسان ارتباط دارند، صادر نمیکنند. این حکومت دین است که وظیفه خود میداند که به درون انسان و یا آنچه فروید «نهاد» نامیده است که مخزن تمام غرایز خفته و نا آگاه است، راه یابد و به جنگ و ستیز بر خیزد. تنها از این طریق است، از طریق مهار ساختن غرایز انسانی ست که میتوان جامعه متعادل و متوازن ساخت، جامعه ای بر اساس احکام شریعت اسلامی، جامعه ای پاک و رها از گناه و بدیها و شررارت ها بر پا ساخت.

بنابراین، از همان آغازین لحظات صعود بر منبر قدرت، حکومت دین  بمنظور مهار غرایز سرکش انسانی، بی درنگ حجاب را اجباری ساخت  که مبادا موی سر زن و یا عریانی قوزک پا و یا برجستگیهای اندام او، احساسات مرد را تحریک و بر انگیخته نموده فساد و تباهی ببار بیاورد. تخلف از قواعد و مقررات حجاب جرم شناخته شد. ارتباط بین دو انسان عاقل و بالغ از جنس  مخالف، یعنی زن و مرد نیز ممنوع گردید. در همه ی اماکن عمومی مردان را از زنان جدا نمودند تا عفاف و عفت، حجب و حیا، بر قرار گردد. لذا نیروهای انتظامی و پاسداران دین و گشت های گوناگون ارشادی به کوچه ها و خیابان ها گسیل داشتند تا از نگاه های  گنه آلود مردان به زنان و یا بالعکس، جلوگیری بعمل آورند. در واقع یکی از ستونهای حکومت دین بر جدائی زن از مرد بنیان گذارده شد. پنهان ساختن زن از نظر مرد، ظاهرا در دفاع از نظام اخلاقی و بازدارنده فساد بود و هرزگی در حکومت دین، چنانکه گویی حجاب به انقیاد کشاند غرایز جنسی را که نهفته شده در نهاد آدمی.

بطور خلاصه، از آغاز هر نوع فعالیتی که به نحوی در ارتباط با ارضای غرایز طبیعی انسان قرار میگرفت، یا محدود گردید و یا از بیخ و بن برکنده شد. پاکدینان غیرتمند، فاحشه خانه های رسمی را بآتش کشیدند. بساط موسیقی پاپ برچیده شد و تنوع و خلاقیت در آن محدود گردید.  صدای زن برای همیشه خاموش گردید و همچنان خاموش مانده است. چرا که صدای زن برخلاف صدای مرد، احساسات و عواطف را تحت تاثیر قرار میدهد و آدمی را بسوی گناه سوق میدهد. در تاتر و سینما  قواعد و مقررات جدید بوجود آوردند، و وزارتی بنام وزارت ” ارشاد” بنا نهادند در خدمت پاکزدایی جامعه از انحراف و گمراهی، نیز نهادهایی همچون “نهی از منکر و امر به معروف”  را در سطح جامعه فعال نمودند که مهمترین وظیفه شان نظارت بود بر رفتار روزمره زندگی. وای اگر تارموی زنی افشان میگردیدو یا مانتویی قدری کوتاه بنظر میآمد و هنوز هم، آنگاه مجرم باید بسیار خوش شانس بوده باشد اگر بر صورتش اسید پاشیده نمیشد. در ادامه کا باره ها، کافه ها و رستورانها را تعطیل نمودند.  بعبارت دیگر، دین، حاکمیت خود را وقتی استوار و پا برجا می دید که بتواند غرایز انسانی را در کنترل خود گرفته و آنرا در جهت سود خویش شکل و صورت بخشد.

حال در شرایط کنونی، کجای کار قرار گرفته ایم، پس از گذشت 42 سال از حکومت دین. از خطبه گویان بر فراز منبر قدرت، جویا نشو که دلی پر ز خون دارند از شیوع و گسترش گناه و معاصی، بویژه “بد حجابی.” که آنگونه که خانمها “روسری های قیطانی” بسر کشیده و موی خود افشان، رخ پالایش و مانتوهای رنگین و تنگ و کوتاه به تن کنند، برجستگی های پیکر خود را نمایان، در معرض نگاه مردان حریص و تشنه لب قرار میدهند، مردان بجای سختکوشی و مبارزه با کافران وشیاطین جهانی، بطور مستحجنی تحریک شده و انرژی خود را نه در راه آبادی و آبادانی بلکه در سوی لذت جویی و لهب و لعب،  بیهوده بباد میدهند.

هماکنون، در جامعه ایکه گناه زدایی در راس امور قرار گرفته و از هرگونه ابزار  نرم و سختی بهره بر گرفته تا جامعه ای پاک شده از معاصی بر پانمایند، فساد و فحشا، دزدی و ارتشا و تقلب و حقه بازی بیداد میکند. دادگاه های کشور از پرونده های اختلاس های میلیاردی موج میزند. تا کنون تنبیه و مجازات حتی اعدام و زندانهای طولانی مدت، نتواننسته اند بازدازنده فساد شوند. گسترش فقر و تنگدستی، البته که به گسترش تن فروشی و فحشا انجامیده است.

آری، آیت الله ها،  دروازه قزوین ها را بآتش کشیدند، اما، جامعه را بیک فاحشه خانه زیر زمینی و غیر رسمی تبدیل نمودند. هم اکنون سن خود فروشی طبق آمار رسمی به زیر 13 سال کاهش یافته است. از همه کفر آمیزتر پیوستن زنان شوهردار به زنان خیابانی ست، آنهم با اطلاع شوهر. 60 درصد زورگیری در میان مردان صورت میگیرد. مقاماتی که این آمار را انتشار میدهند خود اعتراف میکنند که این ارقام بهیچ وجه بازتابنده میزان و درجه فحشا و روابط تنی در میان هم جنسان در جامعه نیست، وضعیت وخیم تر از آن است که این ارقام بیان میکنند. آیا وضع موجود یاد آور اخلاق انحرافی ای که گریبان قوم لوط را گرفته بود، نیست؟

افزوده بر این، پاکدینان بر فراز منبر قدرت، ناله برآرند که برغم حضور نیروهای بسیج و گشت های ارشادی، اسلام آمریکایی در شرف پیروزی ست. جامعه را با توزیع گسترده موزیک و آواز و رقص و دی وی دی های مستحجن دل آشوب کن، از طریق شبکه های ماهوره ای و اینترنتی، فیس بوک و یوتیوپ بمباران و هرزگی را در تمام خانه ها باب نموده و میکنند.

البته که این مشتی از خروار بیش نیست، با این وجود بیانگر داستان اندوهگین زوال انسان است در دورانی که خدا بر جامعه حکومت میکند. حال تا کی این زوال ادامه پیدا میکند، بسته به اینکه آیا غرایز سرکوب شده انسانی، ناگهان منفجر گردیده و پیرمون خود را غرق در تخریب ویرانی کند و یا بتدریج بیدار گشته و خود را از بند شریعت و احکام اسلامی رهایی بخشد.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

fmonjem@gmail.com

https://firoznodjomi.blogspot.com/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *