گذشته و اکنون گشت ارشاد و سیاست چماق و هویج رژیم

By | ۱۴۰۱-۰۹-۱۶

روز شنبه ۱۲ آذر برابر با سوم دسامبر محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور، در نشستی زیر عنوانِ «تبیین ابعاد جنگِ ترکیبی در اغتشاشات اخیر» از تعطیلی «گشت ارشاد» خبر داد. او در پاسخ به پرسش یکی از حاضران گفت: «گشت ارشاد ربطی به قوه قضائیه ندارد و از همان جایی که در گذشته تأسیس شد از همانجا نیز تعطیل گردید». منتظری سپس افزود: «البته قوۀ قضائیه نظارت‌های خود را بر کنش‌هایِ رفتاری در سطح جامعه ادامه می‌دهد».

تنها چیزی که کارشناسان نکته سنج از این سخنان پرابهام و متناقض فهمیدند این بود که نظارت بر حجاب زنان تعطیل بردار نیست و اگر گشت ارشاد تعطیل شده باشد، قوۀ قضائیه عهده‌دار مأموریتِ آن خواهد بود. البته ناظران می‌دانند که گشت ارشاد در اوضاع و احوال کنونی کشور جرأت ظاهر شدن در خیابان‌ها را ندارد.

بازتاب جهانی سخنان دادستان کل کشور و واکنش ایرانیان به این سخنان در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های فارسی زبان خارج و داخل کشور بسیار گسترده بود. بیشتر روزنامه نگاران و تحلیل‌گران غربی تعطیلی گشت ارشاد را پایان یافته انگاشتند و آن را نشانۀ عقب‌نشینی جمهوری اسلامی در برابر خیزش سراسری مردم دانستند. اما بسیاری از ایرانیان پخش این خبر را در آستانۀ اعتصاب‌های سراسری ترفند جدید رژیم دانستند.

بسیاری از کارشناسان ایرانی براین عقیده‌اند که دادستان کل کشور با اعلام خبر تعطیلی گشت ارشاد خواسته است با یک تیر دو یا چند نشان بزند. نخست اینکه به گونه‌ای از مردم خشمگین دلجویی کند و از سوی دیگر، به جهانیان بگوید که رژیم به یکی از خواسته‌های اساسی مردم پاسخ داده است.

نظرپردازی دربارۀ این خبر و به طور کلی سخنان دادستان کل کشور ادامه دارد. قصد رژیم از پخش این خبر هرچه بوده باشد، یک چیز روشن است و آن اینکه پایداری مردم در جنبش سراسری کنونی جمهوری اسلامی را ناگزیر کرده تا از سیاست «تهدید صِرف»، دست‌کم در گفتار، به سیاستِ «تهدید و تحبیب» یا، به قول فرنگی‌ها، به سیاست «چماق و هویج» روی آوَرَد. سیاست چماق و هویج در ادارۀ یک کشور و در روابط بین‌الملل زمانی به کار می‌رود که زور عریان به نتیجه نمی‌رسد.

کارشناسان این سیاست را مهلک‌ترین سیاست‌ها برای رژیم‌های خودکامه می‌دانند. پیش از توضیح چند و چون این سیاست نگاهی به تاریخچۀ «گشت ارشاد» می‌افکنیم.

دربارۀ تأسیس «گشت ارشاد»، مقام‌های جمهوری اسلامی به ویژه پس از کشته شدن مهسا امینی به دست مأمورانِ این نهاد بسیار مغلطه کرده‌اند. این نهاد در روزهای پایانی دولت سید محمد خاتمی در ۱۳۸۴ با تصویب «شورای عالیِ انقلاب فرهنگی» تشکیل شد و پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد شروع به کار کرد. مصوبۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی «راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف» نام داشت و در آن اشاره‌ای سرراست به «گشت ارشاد» نشده بود.

در تابستان سال ۱۳۸۵ بود که فعالیت «گشت ارشاد» آغاز شد و مقام‌های نیروی انتظامی وظیفۀ آن را تذکر دادن به افراد «بی‌حجاب» اعلام کردند. اما پس از چند ماه از بازداشت شماری از زنان خبر دادند. سپس، دامنۀ فعالیتِ گشت ارشاد را گسترش دادند و در مکان‌های گوناگون از جمله پارک‌ها و تفرج‌گاه‌ها طرح‌های «امنیت اجتماعی» به اجرا گذاشتند.

در نیمۀ خرداد ۱۳۸۷ فرمانده انتظامی استان تهران از دستگیری ۱۰۹۸ زن به دلیل پوشش و محاکمۀ ۱۱۴ تن از آنان خبر داد.  دامنۀ فعالیت گشت ارشاد به فرودگاه‌ها، فروشگاه‌ها، شرکت‌ها، کافی‌شاپ‌ها و حتی خانه‌ها نیز گسترده شد. گشتِ ارشاد تهران حتی به رانندگان خودروهایی که سرنشین بی‌حجاب یا بدحجاب داشتند، پیامک می‌فرستاد و از آنان می‌خواست برای رسیدگی به موضوع به ساختمان پلیس امنیت اخلاقی در خیابان وزرا مراجعه کنند.

سر و کله زدن دختران با گشت ارشاد به مرگ بعضی از آنان انجامید. برای مثال، صبحگاه سوم اردیبهشت ۱۳۸۷ سارا، پرستار کشیک یکی از بیمارستان‌های تهران، هنگام بازگشت به منزل خود به سبب آن که روسری‌اش کمی عقب رفته بود، با مأموران گشت ارشاد درگیر شد، به «ادارۀ منکرات» انتقال پیدا کرد و پس از بازگشت به خانه‌ جان سپرد. آخرین نمونه از جنایت‌های گشت ارشاد مرگ مهسا امینی بود که آتش خشم مردم و جوانان را برافروخت.

خبر تعطیل شدن گشت ارشاد، چه راست باشد چه دروغ، ارادۀ مردم را در ادامۀ خیزش سراسری نه تنها سست نکرده، بلکه نیرومند‌تر نیز کرده است. برخلاف تصور بعضی از کنشگران سیاسیِ ایرانی، این خبر تغییری در دیدگاه بسیاری از کارشناسان غربی دربارۀ اوضاع و احوال کنونی ایران ایجاد نکرده است. برای مثال، روز دوشنبه ۱۴ آذر، پی‌یر اَسکی، روزنامه‌نگار فرانسوی و کارشناس ژئوپُلیتیک، در رادیو «فرانس انتر» چندین برنامه به این موضوع اختصاص داد. او از جمله گفت: سخنان دادستان کل کشور در این باره مبهم و متناقض است. حتی اگر این خبر راست باشد، مردم به ویژه جوانان ایران خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی اند و اعلام این خبر در درجۀ نخست نشانۀ ضعف رژیم است.

واما چرا سیاست «تهدید و تحبیب» یا «چماق و هویج» مهلک‌ترین سیاست‌ برای رژیم‌های خودکامه است؟ این رژیم‌ها زمانی به این سیاست روی می‌آورند که با سیاست «تهدید صرف» نمی‌توانند آتش خشم مردم را فرونشانند. در سخنان داستان کل کشور «هویج» خبر تعطیل شدن «گشت ارشاد» و «چماق» ادامۀ نظارت قوۀ قضائیه بر رفتار بانوان ایرانی در جامعه بود.

عباس عبدی، روزنامه نگار اصلاح طلب و دانشجوی سابق خط امام، که مانند بسیاری از اصلاح‌طلبان نگران آیندۀ جمهوری اسلامی است، در روزنامۀ اعتماد نوشت: برچیدن گشت ارشاد عقب نشینی نیست؛ پیشروی است. او معتقد است که با برچیدن این نهاد سرکوب، رژیم، درواقع، با مردم معترض به سازش می‌رسد. به نوشتۀ او: اگر ما کالایی را بخریم و در حین خرید چانه بزنیم و از قیمت اولیه بالاتر برویم، یا فروشنده پایین‏تر بیاید این را نباید گفت عقب‏ نشینی از قیمت پیشنهادی، زیرا این یک معامله است و طرفین باید به تفاهم یا سازش برسند. این همان سازش و تفاهم است که بار مثبت دارد.

به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان هنوز نفهمیده‌اند که رشته‌های پیوند میان مردم و جمهوری اسلامی یکسره گسیخته است و میان آن‌ها معامله‌ای در کار نیست. آنان هنوز نمی‌دانند که اگر سیاست «چماق صِرف» نتیجه نداده است، سیاست «چماق و هویج» نیز به نتیجه‌ای نخواهد رسید. گویا عباس عبدی مانند بسیاری دیگر از اصلاح‌طلبان، این شعار مردم را نشنیده است که فریاد می‌زنند: اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا!
علیرضا مناف زاده
رادیو فرانسه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *