پشت پرده توافق ایران و عربستان با میانجی‌گری چین

By | ۱۴۰۲-۰۲-۰۸

۱۹ اسفند ۱۴۰۱ علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، و مساعد بن محمد العیدان، وزیر مشاور و مشاور امنیت ملی عربستان سعودی، در چین توافق از سرگیری روابط امضا کردند؛ خبری که محافل سیاسی را در منطقه و جهان شگفت‌زده کرد.

از حدود دو سال پیش از آن ایران و عربستان با میانجی‌گری بغداد پایتخت عراق مذاکره می‌کردند. مذاکراتی که به سطح وزرای خارجه نرسید و حتی خبرهایی هم از بن‌بست در این مذاکرات منتشر شد. این‌که بدون پیش‌زمینه خبر از توافق توسط مقام‌های امنیتی دو کشور منشر شد،‌ اتفاق غیر منتظره بود.

شمخانی و العیدان دو شخصیتی هستند که به ندرت ممکن است در یک اتاق گردهم آیند و شاید دیدارشان در چین، نخستین ملاقات‌شان باشد. اما وانگ یی، وزیر خارجه پیشین و عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست چین، که مسئول سیاست خارجی است، توانست آن‌ها را گردهم گردهم آورد.

وانگ یی به عنوان مهندس سیاست خارجی چین در دوره ریاست‌جمهوری شی جین پینگ شناخته می‌شود، و علی شمخانی و مساعد بن محمد العیدان با میانجی‌گری او توافقی تاریخی امضا کردند که به هفت سال قطع رابطه میان ایران و عربستان سعودی پایان داد.

پس از آن‌که ۱۲ دی ۱۳۹۴ شماری از هوادران حکومت ایران در واکنش به اعدام شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعه عربستانی به نمایندگی‌های دیپلماتیک عربستان سعودی در تهران و مشهد حمله کردند، ریاض روابط خود را با تهران قطع کرد. رویدادهای دیگر از جمله حمایت تهران از حوثی‌های یمن و حمایت‌های ایران و عربستان از طرف‌های رقیب در لبنان، بر تنش میان دو کشور افزود.

اما چگونه زمینه این توافق فراهم شد؟ و چرا هزاران کیلومتر دور از دو کشور یعنی در چین امضا شد؟

نیاز عربستان سعودی به توافق با ایران

عربستان سعودی با تولید روزانه ۱۰ تا ۱۲ میلیون بشکه نفت، دومین تولید کننده نفت جهان و با بیش ۲۶ میلیارد بشکه نفت،‌ دومین دارنده ذخایر نفتی جهان است.

برای بهره‌‎وری از این منابع، باید امنیت عملیات استخراج،‌ انتقال و فروش نفت تأمین شود. این یکی از اهداف هم‌پیمانی عربستان سعودی با آمریکا در سال ۱۹۴۵ میلادی بود. بر اساس این توافق که در دوران عبدالعزیز آل‌سعود بنیانگذار کشور عربستان سعودی منعقد شد، سعودی نفت مورد نیاز اقتصاد آمریکا را تأمین می‌کند و در آمریکا اسلحه و کمک‌های امنیتی را برای توانمندسازی عربستان در مقابله با رقبا و دشمنانش فراهم می‌کند.

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷، رقابت میان تهران و ریاض بالا گرفت؛ رقابتی که در مقاطعی به دشمنی هم رسید. از این رو عربستان به منظومه تسلیحاتی خود در درجه اول برای مقابله احتمالی با نظام جمهوری اسلامی و سیاست‌های منطقه‌ایش نیاز پیدا کرد؛ سیاست‌هایی که مجهز کردن گروه‌های شبه‌نظامی نیابتی بخشی از آن است.

پیمان میان عربستان سعودی و آمریکا، چند دهه منافع دو طرف را تامین کرد، تا این‌که ایالات متحده، سال ۲۰۱۴ ذخایر نفتی بزرگی کشف کرد و بزرگ‌ترین تولید کننده نفت جهان شد. بنابراین، تأمین نیازهای امنیتی ریاض، اولویت خود را برای واشینگتن از دست داد. اختلاف‌ها میان ریاض و واشینگتن آغاز شد و کم کم بالا گرفت.

حمله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی

۲۳ شهریور ۱۳۹۸، پالایشگاه نفت آرامکو در منطقه بقیق و خریص، هدف حمله بزرگ موشکی و پهپادی قرار گرفت، حمله‌ای که در آن انگشت اتهام به سوی ایران نشانه رفت.

آسیب‌های وارده تولید نفت عربستان سعودی را به طور موقت به نصف رساند. ریاض منتظر واکنش ایالات متحده ماند، انتظاری که به سرانجام نرسید.

از این رو رهبران سعودی به این نتیجه رسیدند که باید استراتژی امنیتی خود را تغییر دهند و در همین راستا تصمیم گرفتند به پیمان‌های نظامی و امنیتی خود تنوع بخشند. در این راه، از برجسته‌ترین رقبای واشینگتن آغاز کردند؛ یعنی روسیه و چین.

ریاض پیمان همکاری نظامی با مسکو و پیمان همکاری استراتژیک فراگیر با پکن امضا کرد. چین همکاری با عربستان سعودی در ساخت موشک‌های بالیستیک را آغاز کرد.

فیصل بن فرحان وزیر خارجه عربستان سعودی در مصاحبه با شبکه سی‌ان‌ان در این باره گفت: «ما سامانه دفاع موشکی یا هر سلاح دفاعی دیگر را از هرجای که نیازهای‌مان را تأمین کند خواهیم خرید. ما آمریکا را متحد اصل در خرید تسلیحات دفاعی می‌دانیم، اما به طور حتم اگر نتوانیم از آمریکا جنگ‌افزار به دست آوریم،‌ از جای دیگر تأمین خواهیم کرد».

و این راه یک تغییر بزرگ جیوسیاسی در منطقه بود، تغییری که می‌تواند روابط تهران و ریاض را نیز تغییر دهد.

نیاز ایران به توافق با عربستان سعودی

ایران و عربستان سعودی همسایه هستند؛ دو همسایه رقیب با روابطی پر تنش، اما منافع مشترکی هم دارند که ثبات بازارهای نفت مهم‌ترین آن است.

دو کشور در مجموع حدود ۵۳ درصد ذخایر نفت اوپک را در اختیار دارند و هر دوی آن‌ها از امنیت راه‌های انتقال نفت و ثبات بازار سود می‌برند.

ایران با بیش از ۱۵۸ میلیارد بشکه نفت، چهارمین دارنده ذخایر نفتی جهان است؛ اگر چه تولید کنونی‌اش متناسب با ذخایر و حتی توانایی‌هایش نیست؛ اگر چه زیر ساخت‌های صنعت نفت ایران به دلیل فرسودگی و عدم بازسازی پاسخگوی تولید را متناسب با ذخایر نیست.

از نظر سران جمهوری اسلامی، اگرچه عربستان سعودی رقیبی جدی است، اما بنا بر گفته‌هایشان،‌ دشمن اصلی اسرائیل و پس از آن بزرگ‌ترین حامی‌اش یعنی آمریکا هستند. در سال‌های اخیر اسرائیل به خطری تبدیل شد که دیگر تهران توانایی مقابله با آن را به تنهایی ندارد؛ دشمنی که پایگاه‌ها و منافعش را در سوریه هدف قرار می‌دهد و دانشمندان هسته‌ای و نظامی‌اش را حتی در داخل ایران حذف می‌کند. یا حتی در داخل ایران برخی از پایگاه‌های نظامی را هدف قرار می‌دهد؛ همانگونه که در حمله اخیر به یک مجتمع وزارت دفاع اصفهان روی داد.

از آن مهم‌تر، اسرائیل دیگر رژیمی منزوی و منفور از سوی جهان عرب نیست، بلکه روابط عادی و علنی با شماری از کشورهای عربی بر قرار کرد که برخی از آن‌ها همسایه ایران هستند؛ از جمله امارات متحده عربی و بحرین. روابط دیپلماتیک،‌ نظامی و امنیتی که از اهداف اعلام شده‌اش، مقابله با جمهوری اسلامی ایران است.

این در حالی است که ایران زیر فشار تحریم‌های اقتصادی شدید ایالات متحده قرار دارد. علاوه بر آن تهران با اعتراض‌های پیاپی مواجه است که از خواست‌های اقتصادی آغاز شد و تا خواست سرنگونی نظام جمهوری اسلامی پیش رفت.

پس رهبران جمهوری اسلامی مجبور به بازنگری در سیاست‌های خارجی خود شدند؛ عربستان سعودی و کشورهای عربی رقبایی هستند که می‌توان با آن‌ها مصالحه کرد، صلحی که از نظر حاکمان تهران شاید مانع برقراری روابط میان شمار بیشتری از کشورهای عربی با اسرائیل شود و از سرعت توسعه روابط میان اسرائیل و کشورهایی عربی که روابط برقرار کردند بکاهد؛ به ویژه اگر این کشورها به این نتیجه برسند که تهران دیگر برای‌شان تهدید نیست. و شاید تهران بتواند روایت خود را بر کرسی بنشاند، روایتی که می‌گوید آمریکا عامل بی‌ثباتی در منطقه است.

نیاز چین به توافق ایران و عربستان سعودی

اما قطعه سوم پازل یعنی چین، که با خرید روزانه حدود ۱۰ میلیون بشکه نفت، بزرگ‌ترین وارد کننده نفت جهان و خریدار اصلی نفت از ایران و عربستان سعودی است. از این رو بزرگترین سود برنده از ثبات بازار انرژی خاورمیانه است.

چین حضور بزرگی در منطقه با محوریت بازرگانی و اقتصاد دارد؛ حضوری که از زمان مطرح شدن پروژه جاده ابریشم پکن برای رسیدن به بازرهای جهانی چند برابر شد.

ایران یکی از گذرگاه‌های اصلی جاده ابریشم زمینی است که از آسیای مرکزی به اروپا می‌رسد. اما بنادر عربستان در دریای سرخ، گذرگاه مهم جاده ابریشم دریای است که به بنادر اروپا در دریای مدیترانه می‌رسد. این حضور اقتصادی مستلزم دیپلماسی فعال است که از راه آن پکن بتواند توانایی‌های خود را نشان دهد.

چین با روابط خوبی که با ایران و عربستان سعودی دارد موفق شد ایران و عربستان سعودی را به توافق از سرگیری روابط برساند؛ با این توافق راه پکن برای توسعه دیپلماسی در درجه نخست در خاورمیانه هموار شد و اکنون برای ایفای نقش در پایان دادن به دیگر تنش‌ها در منطقه از جمله یمن و سوریه خیز برداشته است.

آن طرف تر پکن سعی می‌کند در بحران اوکراین، نقش میانجی‌ را میان روسیه و اروپا ایفا کند.

ایالات متحده کجای این پازل قرار دارد

آمریکا کشوری است که بزرگ‌ترین حضور نظامی را در خاورمیانه دارد؛ بیش از ۴۰ هزار سرباز در پایگاه‌های خاورمیانه‌ای آمریکا مستقر هستند؛ حضوری که واشینگتن از آن در حمایت از منافع خود و متحدانش و مقابله با دشمنانش بهره برده است.

رهبران واشینگتن چین را بزرگ‌ترین رقیب توصیف می‌کنند اما تا کنون نحوه تعامل با این رقیب مشخص نیست. در این شرایط به نظر می‌رسد آمریکا نگران این حضور چین باشد اما از توافق تهران و ریاض استقبال می‌کند.

توافق میان تهران و ریاض با میانجی‌گری آمریکا تحولی بزرگ است، اما به معنی این نیست که عربستان سعودی پیمان‌های خود با آمریکا را کنار گذاشته، بلکه این را نشان می‌دهد که آن پیمان دیگر انحصاری نیست و همواره جایگزین‌هایی وجود دارد.

توافق میان ایران و عربستان سعودی اولین گام خود را برداشته، و استحکام و استقرار آن راه پر پیچ و خمی پیش رو دارد.
رادیو فردا
ایلیا جزایری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *