چه شد که ایرانیان عصر خامنه‌ای دیگر از «آرمان فلسطین» حمایت نمی‌کنند؟

By | ۱۴۰۲-۰۸-۲۷

در پی حملات حماس به اسرائیل در روز ۷ اکتبر دو واقعیت متناقض در منطقه نمایان شدند: از یک سو هیچ حکومتی مثل جمهوری اسلامی حامی این حملات نبود. واقعیت مسلم امروز خاورمیانه این است که تنها حکومتی که از گروه‌های  شبه نظامی فلسطینی حمایت تسلیحاتی می‌کند، جمهوری اسلامی است. در حالی که تمامی کشورهای عربی بیش از ۲۰ سال است راه‌حل دو دولتی را پذیرفته‌اند و به اسراییل وعده داده‌اند که در صورت پایان اشغال سرزمین‌های فلسطینی، این کشور را به‌رسمیت بشناسند، این تنها «علی خامنه‌ای» در ایران است که بر شعار «از نهر تا بحر» پافشاری می‌کند و به معارضین سلاح می‌دهد.

دیگر واقعیت منطقه اما این است که مردم ایران همراه با سیاست خارجه حکومتشان نیستند. با ادامه جنگ اسراییل و حماس و کشتار هزاران نفر از مردم فلسطین در حملات اسراییل، در بسیاری کشورهای عربی تظاهرات‌های عظیمی در حمایت از فلسطینی‌ها برگزار شد؛ از صنعا و موگادیشو تا قاهره و تونس. در ترکیه‌ای که دولتش با اسراییل روابط گسترده دارد نیز، هزاران نفر در تجمعات مختلف، ازچپ‌گرا تا اسلام‌گرا تا حکومتی،‌ تظاهرات کردند و این حتی یکی از موضوعات گردهمایی اصلی صدمین سالگرد جمهوری ترکیه شد.

در ایران اما، با این‌که جمهوری اسلامی هفته‌ها است تمام دستگاه‌های حکومتی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تا صدا و سیما را معطوف موضوع فلسطین کرده، خبری از این حرکات مردمی نیست. بلافاصله پس از حملات حماس، تظاهراتی در میدان فلسطینِ تهران سازمان دادند که چنان‌که از عکس‌ها بر می‌آمد شمار شرکت‌کنندگانش به بیش از چند صد نفر نمی‌رسید. عده‌ای عکس‌های «قاسم سلیمانی» و پرچم فلسطین را بلند کردند، اما خبری از حضور مردمی نبود. حتی بسیاری از چهره‌های ایرانی طرفدار فلسطین نیز به این قضیه اشاره کردند و از این بابت از جمهوری اسلامی انتقاد کردند که حرکاتش باعث شده مردم میلی به موضوع فلسطین نداشته باشند.

در ایران، برعکس شاهد حرکاتی علیه حماس و مخالفت با موضع حکومت بودیم. وقتی حکومتی‌ها سعی کردند در بازی پرسپولیس و گل‌گهر پرچم فلسطین را بلند کنند، با شعارهای تند مردم مواجه شدند. «آتنا دائمی»، کنشگر مدنی در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت: «با اینکه سال‌های طولانیست که شاهد و داغدار جنایات جمهوری اسلامی در ایران هستیم و نگرانی از آینده مردم و جوانانی چون آرمیتا گراوند لحظه‌ای رهایمان نمی‌کند اما انتشار فیلم‌های حمله به اسراییل و کشتار و گروگان‌گیری غیرنظامیان توسط گروهک حماس بر دردهای‌مان افزود!»

«صادق زیباکلام»، استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، به انتقادات بی‌باکانه خود از سیاست خارجه جمهوری اسلامی ادامه داد. او ضمن انتقاد از کشتار غیرنظامیان، چه در حملات حماس و چه در حملات اسراییل، در همان اولین روزهای جنگ نوشت: «ای‌کاش مسئولان نظام که این‌گونه رسمی به‌ حمایت از این حملات پرداخته‌اند ، می‌توانستند به مردم توضیح دهند که این حملات چه نفعی برای منافع ملی ایران در بر دارد؟»

زیباکلام اخیرا در شبکه ایکس نوشته بود: «طوفان الاقصی که تا بدین‌جا منجر به کشته شدن بیش از ده هزار انسان بیگناه از جمله ۵۰۰۰کودک، ویرانی نوار غزه و آوارگی ۲میلیون فلسطینی شده ، دست کم این فایده را داشت که به حماس، جمهوری اسلامی و سایر انقلابیون نشان داد که شعار نابودی اسراییل و میلیاردها دلار هزینه برای تحقق آن چقدر واقع‌بینانه بود.»

واقعیت این‌جا است که فضای سیاسی ایران در رابطه با اسراییل به هیچ وجه همگام با حکومت نیست. مثلا در سال‌های اخیر  بسیاری ورزشکاران ایرانی با همکاران اسراییلی‌شان همبستگی نشان داده‌اند، حتی با وجود این‌که حکومت آن‌ها را از بازی با یکدیگر منع می‌کند. در خارج از ایران که برای هنرمندان ایرانی فضای آزادی فراهم است شاهد همکاری‌های مختلف بوده‌ایم که آخرین نمونه‌اش را همین یک ماه و اندی پیش در جشنواره ونیز دیدیم: فیلم «تاتامی» به طور مشترک توسط «زر امیرابراهیمیِ» ایرانی و «گای ناتیوِ» اسراییلی (که اخیرا فیلم «گلدا» را هم بر پرده سینماها داشت) ساخته شد و به نمایش درآمد.

 این فیلم خود داستان دو مورد از همان ورزشکاران فوق‌الذکر است: «سعید مولایی» و «ساگی موکی». حکومت به سعید دستور داده بود که در مسابقات قهرمانی جودو ۲۰۱۹ در توکیو عامدانه ببازد تا به ساگی نرسد و مجبور به رقابت با او نشود. او اما به اروپا گریخت و در آلمان پناهنده شد و رفت تا با پرچم سایر کشورها همچون مغولستان مسابقه دهد. سعید و ساگی بالاخره به رقابت با یکدیگر در صحنه جودو هم رسیدند: سعید در مسابقات «گرند اسلم» سال گذشته در بوداپست بر رقیب اسراییلی پیروز شد.

زر، که مقیم فرانسه است و سال گذشته با درخشش در «عنکبوت مقدس» جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره «کن» گرفت، در هفته‌های گذشته به مناسبت فیلمش با رسانه‌های مختلفی گفتگو کرده تا بسیاری مخاطبین از نبود خصومت بین مردم ایران و اسراییل شگفت‌زده شوند. مثلا او به خبرگزاری فرانسه گفت: «در مدرسه به من یاد می‌دادند که اسراییل وجود ندارد. ما اجازه همکاری،‌ دیدار، دوستی، یا رقابت با این دشمن تخیلی را نداریم.»

 زر اما، مثل بسیاری سایر ایرانیان از این تبلیغات تاثیر نپذیرفت و دست به همکاری با فیلمساز اسراییلی زد.

ناتیو به نوبه خود گفته بود که از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران الهام گرفته و حتی آن‌را با تظاهرات‌هایی که صدها هزار نفر از اسراییلی‌ها در چند ماه گذشته علیه دولت «بنیامین نتانیاهو» انجام داده‌اند مقایسه کرده بود و جنبش‌های دو کشور را «انقلاب‌هایی از یک جنس» خوانده بود.

این همبستگی را در خود اسراییل نیز دیده‌ایم. بسیاری از مردم اسراییل از جنبش «زن، زندگی، آزادی» حمایت کردند و شاهد بودیم که در موزه هنرهای اسلامی اورشلیم (بیت‌المقدس)‌ ماه‌ها نمایشگاهی در این مورد برگزار شد. ده‌ها هزار نفر از شهروندان اسراییل ایرانی‌تبار هستند و نقش مهمی در این همبستگی داشتند. همین جامعه بود که نقش مهمی در سازماندهی سفر «سید مهدی موسوی»، شاعر پست مدرن ایرانی، به اسراییل داشت.

طی این سفر از کتابی از اشعار آقای موسوی که «اورلی کوهن»، ادیب ایرانی-اسراییلی، به زبان عبری ترجمه کرده بود، رونمایی شد و موسوی در مجامع مختلف اسراییل سخنرانی کرد. جالب این‌جا است که با وجود ده‌ها سال صلح بین اسراییل و دو کشور عربی مصر و اردن، می‌توان گفت که انجام چنین سفری برای بسیاری از ادبای این کشورها همچنان با جنجال همراه است؛ برای موسوی اما عادی بود و با واکنش مثبت بسیاری از ایرانیان مواجه شد.

از دیروز تا امروز

این‌که اسراییل‌ستیزی امروز جای چندانی در جامعه ایران ندارد، دلایل مختلف دارد. یکی از دلایل آن تاریخی است: ایران پس از ترکیه دومین کشور مسلمانی بود که در اوایل د هه ۱۹۵۰، یعنی همان چند سال اول تشکیل دولت اسراییل، با آن رابطه دوفاکتو برقرار کرد.

گرچه این روابط هرگز به مرحله دیپلماتیک رسمی نرسیدند، اما در اوج دوران «محمدرضا شاه پهلوی» بسیار گسترده بودند و جنبه‌های اقتصادی، فرهنگی و امنیتی داشتند. پروازهای هواپیمایی «ال عال» بین تهران و تل‌آویو تردد داشتند، خواننده‌های اسراییلی در کاباره‌های ایرانی مراسم اجرا می‌کردند و پرتغال‌های اسرائیلی در بازار ایران فروش می‌رفتند. سفارت غیررسمی اسراییل در ایران فعال بود و ده‌ها نفر خدمه داشت. بسیاری از ایرانیان برای مقاصدی همچون آموزش یا درمان به اسراییل سفر می‌کردند.

روابط ایران و اسراییل البته یک‌طرفه نبود. شاه در عین حال منتقد شدید اشغال سرزمین‌های فلسطینی به دست اسراییل بود و به این کشور می‌گفت تنها پس از پایان این اشغال و تشکیل دولت فلسطینی است که حاضر به پذیرش روابط رسمی با اسراییل می‌شود. حکومت او با کشورهای عربی نیز روابط گسترده داشت (به‌خصوص پس از برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با مصر در سال ۱۹۷۰) و حتی به «یاسر عرفات» و «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» (ساف) کمک مالی ‌می‌‌کرد. اردوگاهی که با ابتکار ملکه وقت ایران، «فرح پهلوی»، در اردن برای آوارگان فلسطینی ساخته شده، هنوز پابرجا است.

حتی در فضای چپ ایران نیز سنتا تعلق و علاقه به اسراییل وجود داشت. حزب توده ایران که بسیاری چهره‌های یهودی داشت (همچون «رحیم نامور»، روزنامه‌نگار شهیر) از ابتدا خواهان برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و اسراییل بود و در زمان دولت «محمد مصدق»، بارها این خواست را از او مطرح کرد. از «جلال آل احمد» تا «داریوش آشوری»، روشنفکران متمایل به چپ ایرانی مقالاتی در تحسین جنبه‌های مثبت اسراییل نوشتند. آل احمد و همسرش، «سیمین دانشور»، سفری تاریخی به اسراییل داشتند که موضوع سفرنامه شهیری از آل احمد شد.

در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی اما از یک سو با ادامه اشغال سرزمین‌های فلسطینی که در پی جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ به دست اسراییل افتادند و از سوی دیگر با رواج رادیکالیسم در میان منتقدین و مخالفان حکومت شاه، دفاع از فلسطینی‌ها نیز بیش از پیش رایج شد. گروه‌های مسلح ایرانی همچون مجاهدین خلق و چریک‌های فدایی خلق با سازمان آزادی‌بخش فلسطین و گروه‌های فلسطینی عضو آن همچون «فتح» و «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» (که تحت رهبری «جورج حبش» بود)، رابطه داشتند.

 گروه‌های اسلام‌گرا نیز روابط مشابهی داشتند. ده‌ها ایرانی در اردوگاه‌های فلسطینی‌ها در اردن، سوریه و لبنان رفت و آمد داشتند و چند نفر حتی جان خود را در این راه از دست دادند و امروز مزارشان در برخی از این اردوگاه‌ها پیدا می‌شود.

موضوع اسراییل و فلسطین از جمله شکاف‌هایی بود که بین نسل قدیم و جدید انقلابیون در ایران وجود داشت. همین بود که شاهد جدال‌های قلمی قابل توجهی در این مورد بودیم. مثلا «علی شریعتی» در انتقاد از تحسین اسراییل توسط آشوری در سال ۱۳۴۶ مقاله‌ای در مجله «فردوسی» نوشت که همان عبارت سطر اولش مشهور شد و آشوری تا مدت‌ها با آن شناخته می‌شد: «آقای داریوش خان!». در میان چپ‌ها جدال قلمی دیگری بعدها بین «باقر مومنی» و «علی کشتگر» در گرفت.

مومنی از توده‌ای‌های قدیمی بود و از موضع سنتی کمونیست‌ها که همگام با پذیرش راه‌حل‌ دو دولتی بود دفاع می‌کرد و کشتگر اما کتابی از کنشگران ضدصهیونیست اسراییلی‌ ترجمه کرد و خود همگام با فداییان خلق مواضع ضداسراییلی داشت.

در آن روزها، همدلی با آرمان فلسطین در ضمن بعد قوی فرهنگی داشت. مجله «فردوسی» و سایر مجله‌های مُجاز روشنفکری را که ورق می‌زدی پر بود از اشعار بزرگان فلسطینی همچون «محمود درویش» که او نیز خواهان به رسمیت شناختن اسراییل در کنار فلسطین بود و خود مدت‌ها عضو حزب کمونیست اسراییل بود.

 ترانه «قدس در قلبم» فیروز، خواننده بی‌مانند لبنانی، و سرودهای سایر بزرگان جهان عرب بین مردم باب بود. مجموعه‌ای از اشعار مربوط به فلسطین تحت عنوان «حماسه فلسطین» در سال ۱۳۴۹ توسط انتشارات «بعثت» منتشر شد. مترجم این کتاب، «علیرضا نوری‌زاده»، بود که عربی را از کودکی آموخته بود و نقش مهمی در معرفی ادبیات عرب در ایران داشت.

اما نوع دفاعی که جمهوری اسلامی از فلسطین می‌کند از زمین تا آسمان متفاوت است و از همین رو با نفرت مردم مواجه شده. بیهوده نیست که همان نوری‌زاده که عمری به آرمان فلسطین علاقه داشته و حتی با «محمود عباس»، رییس کنونی ساف، دوستی دارد امروز سفر شاهزاده «رضا پهلوی» به اسراییل را می‌ستاید و از اسراییل‌ستیزی حکومت ایران انتقاد می‌کند.

جمهوری اسلامی در واقع همان‌طور که در سیاست داخلی کشورهای عربی همچون سوریه، لبنان، یمن و عراق دخالت کرده و بلای جان این کشورها شده در موضوع فلسطین نیز سال‌ها است همین کار را می‌کند. از سال ۱۹۹۱ که با برگزاری همایش مادرید به ابتکار آمریکا و شوروی سابق فصل نوینی در منطقه آغاز شد و روند صلح پا گرفت، جمهوری اسلامی مهمترین نقش‌اش، تخریب این روند بوده است.

 در سال‌هایی که بسیاری اسراییلی‌ها و فلسطینی‌ها امید به صلح و تشکیل دو دولت داشتند جمهوری اسلامی از گروه‌های مثل «حماس» و «جهاد اسلامی» حمایت کرد که آنقدر مردم بی‌گناه و غیرنظامی را کشتند تا روند صلح را مختل کنند.

 در سال‌های اخیر نیز حکومت خامنه‌ای، موضوع فلسطین را به بخشی از «محور مقاومت» خود بدل کرده است. قصد این محور نه آزادی سرزمین‌های فلسطینی و ایجاد صلح در منطقه که نابودی اسراییل و مردمش است. همین است که می‌بینیم امروز رسانه‌های سپاه پاسداران و سایر بخش‌های «محور مقاومت»، سخیف‌ترین تبلیغات یهودستیزانه را انجام می‌دهند.

گروه حوثی‌های یمن حتی «لعنت بر یهودی‌ها» را رسما روی پرچم اصلی سازمان خود نوشته است. بسیجی‌ها و سپاهی‌ها حتی به هم‌وطنان یهودی خود نیز حمله می‌کنند و در جریان جنگ اخیر نیز به مقبره «استر» و «مردخای» در همدان که از مقدس‌ترین اماکن یهودیان جهان است تعرض کردند.

پس تعجبی نیست که مردم ایران امروز شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر می‌دهند. چرا که خود می‌بینند که جمهوری اسلامی میلیاردها دلار پول مردم ایران را خرج گروه‌های تروریستی می‌کند. حماس با همین پول‌ها دست به کشتار مردم اسراییل زد.  نه این سازمان و نه حکومت خامنه‌ای خیری برای مردم فلسطین هم ندارند و تنها مانع صلح هستند.

رویکرد مردم ایران یادآور واقعیتی مهم است: ایرانیان پس از سال‌ها عداوت و کینه‌توزی جمهوری اسلامی می‌خواهند به جهان اعلام کنند که با هیچ کشوری، از جمله آمریکا و اسراییل، سر ستیز و دشمنی ندارند و خواهان صلح و دوستی با تمام کشورها و مردمان جهان هستند. حساب خامنه‌ای و حکومتش و محور مقاومت‌اش از ایران و ایرانیان جدا است.
ایران‌وایر
آرش عزیزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *