مراسم عزاداریِ محرم، جنگ افزاری سیاسی از زمان ناصرالدین شاه تاکنون

By | ۱۳۹۹-۰۵-۱۴

در دورۀ پادشاهی احمدشاه مراسم عزاداریِ محرم که در جنبش مشروطه‌خواهی رو به زوال گذاشته بود دوباره رونق گرفت. اما پس از به قدرت رسیدن رضاشاه، دولت رفته رفته محدودیت‌هایی برای برگزاری آن مراسم ایجاد کرد و سرانجام در مارس ۱۹۳۸ با صدور بخشنامه‌ای از استانداری‌ها و فرمانداری‌ها خواست تا از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری کنند. محمدرضا شاه در برابر اسلام‌گرایان سیاستی بردبارانه ‌تر در پیش گرفت، اما مخالفان مذهبی او و در رأس آنان روح‌الله خمینی مراسم عزاداری محرم را به سلاح کارآمدی برای ستیز با او تبدیل کردند.

از دو هفته پیش بحثی دربارۀ نحوۀ برگزاریِ مراسم عزاداریِ محرم در رسانه‌های ایران و در میان مقام‌ها و مسئولانِ جمهوری اسلامی ایران درگرفته است. در حالی که تا فرارسیدن ماه محرم و آغاز دهۀ سوگواری هنوز چند هفته‌ای باقی مانده و موج دوم کرونا هم‌چنان قربانی می‌گیرد، مسألۀ برگزاریِ مراسم عزاداری برای امام سوم شیعیان به دغدغۀ اصلیِ مقام‌های بلندپایۀ جمهوری اسلامی تبدیل شده است. از بحث‌ها چنین برمی‌آید که کرونا در محرم امسال رهبرانِ جمهوری اسلامی را بر سر دوراهی قرار داده است. یا باید فاتحۀ مراسم این ماه را در اوضاع و احوال کنونی یعنی در هنگامۀ تاخت و تازِ ویروس کرونا بخوانند و یا دل به دریا بزنند و با جان مردم بازی کنند و برگزاریِ مراسم محرم را در بحبوحۀ بیماری کوُوید ۱۹ مجاز اعلام کنند.

رهبران جمهوری اسلامی هستی و بقای خود را جزئاً مدیون این مراسم می‌دانند. آنان از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (۱۲ محرم ۱۳۸۳ قمری) زیر رهبری آیت‌الله خمینی مراسم عزاداریِ ماه محرم را نخست به جنگ‌افزاری برای رسیدن به قدرت و سپس به اهرمی برای استوار کردن پایه‌های قدرتِ خود تبدیل کردند. بی‌جهت نیست که چندی پیش حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی، بر ضرورت برگزاری مراسم عزاداری در اوضاع و احوال کنونی تأکید کرد.

از زمانی که صفویان در اوایل قرن شانزدهم میلادی مذهب شیعه را مذهب رسمی کشور اعلام کردند، بیشتر پادشاهان ایران که همه شیعه مذهب بودند، نه تنها دست آخوندها و کارگزارانِ دین را در برگزاری مراسم عزاداریِ محرم باز گذاشتند بلکه خود نیز در دوره‌هایی مراسم رسمی عزاداری ترتیب ‌دادند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار مراسم رسمی سوگواری و روضه‌خوانیِ ماه محرم در عمارت باشکوهی به نام «تکیۀ دولت» برگزار می‌شد. تکیۀ دولت را که به «تکیۀ بزرگ شاهی» و «تکیۀ همایونیِ دولتی» نیز معروف بود رو به روی مسجد شاه تهران در شمال سبزه میدان و در جنوب غربیِ شمس‌العماره ساخته بودند. در تاریخ‌ها آمده است که ناصرالدین شاه پس از مسافرت‌هایش به اروپا فرمانِ ساختن این بنا را به منظور برگزاری نمایش‌های غیرمذهبی به شیوۀ اروپاییان صادر کرد، اما پیش از آنکه ساختمان آن به پایان برسد بر اثر ناخرسندیِ مردمِ دیندارِ تهران دستور داد آن را به محل برگزاری روضه خوانی و تعزیه تبدیل کنند.

با آغاز جنبشِ مشروطه ‌خواهی و ورود افکار مدرن به ایران از اهمیت مراسم عزاداری کم و بیش کاسته شد. بیشتر روشنفکرانِ دورۀ مشروطه با چنین مراسمی مخالف بودند. در دورۀ پادشاهی احمدشاه که از ژوئیۀ ۱۹۰۹ تا اکتبر ۱۹۲۵ طول کشید مراسم عزاداریِ محرم دوباره رونق گرفت اما پس از به قدرت رسیدن رضاشاه، دولت رفته رفته محدودیت‌هایی برای برگزاری آن مراسم ایجاد کرد و سرانجام در مارس ۱۹۳۸ با صدور بخشنامه‌ای از استانداری‌ها و فرمانداری‌ها خواست تا از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری کنند. در آن بخشنامه آمده است: «جلوگیری از روضه خوانی و خارج کردن خرافات از سر مردم و آشنا کردن آنان به اصول تمدن، امروزه رسالت اساسیِ داخلیِ دولت است». پس از آن، مردم به برگزاری مخفیانۀ روضه خوانی و عزاداری در خانه‌ها روی آوردند. به گفتۀ بعضی از شاهدان، اگر روضه خوانی در جمعی روضه می‌خواند و مأموران دولت خبردار می‌شدند، روضه خوان را دستگیر می‌کردند، ریش او را می‌تراشیدند تا شرم کند و از روضه خوانی دست بردارد.

در زمان رضاشاه در بعضی از محله‌ها مردم شبکۀ خبررسانی درست کرده بودند و در کوچه- پس‌کوچه‌ها روی بام‌ خانه‌ها کشیک می‌دادند و همین که مأموران دولت را در آن حوُل و حوُش می‌دیدند خبر را بام به بام به خانه‌ای که در آن روضه خوانی و عزاداری برپا بود می‌رساندند چنان که عزاداران پیش از رسیدن مأموران پا به فرار می‌گذاشتند. در بعضی روستاها مردم مراسم روضه خوانی را در حمام عمومی برپا می‌کردند. زیرا تنها جایی بود که مأموران دولت را به شک نمی‌انداخت و عزادارانِ حسینی می‌توانستند به بهانۀ حمام کردن وارد آنجا شوند. آنان در سَرْبینه لباس‌های خود را می‌کندند، لُنگِ حمام به خود می‌پیچیدند و نیمه لخت وارد حمام می‌شدند تا برای شهدای کربلا گریه و زاری کنند.

پس از شهریور ۱۳۲۰ (سپتامبر ۱۹۴۱) و رفتن رضاشاه از ایران، عزادارانِ حسینی و عاشقان سیدالشهدا در سایۀ حضور نیروهایِ متفقین در کشور تکیه‌ها و حسینیه‌ها را که در زمان رضاشاه درهاشان را مهر وموم کرده بودند و بعضی از آن‌ها را به انبار تبدیل کرده بودند، دوباره گشودند، علم و کُتل‌ها را بیرون کشیدند و دسته‌های عزاداری به راه انداختند. علی شریعتی که می‌خواست «تشیُع علوی» را جایگزین «تشیُع صفوی» کند در کتاب «بازشناسیِ هویت ایرانی- اسلامی» می‌نویسد: «شهریور بیست آمد، دیکتاتوری رفت و آزادی‌ها رایگان نثار ما شد. اما روحانیت چنان در شور و شوق بازگشت به چادر و عبا و ریش و حوزه و سینه و شَله و هیئت‌های مذهبی و برگزاری رسمی و علنی عزاداری غرق بود که نه خطر را احساس کرد و نه مسئولیت را (مجموعه آثار، ج ۲۷، انتشارات الهام، ۱۳۷۱، ص ۲۴۷).

محمدرضا شاه در برابر اسلام‌گرایان سیاستی بردبارانه ‌تر در پیش گرفت. او خود در ظهر عاشورای هرسال در مراسم عزاداریِ مسجد سپهسالار حاضر می‌شد تا به مردم دیندار نشان دهد که سر ستیز با باورهای دینی آنان ندارد. بعضی از مورخان معتقدند که شاه گمان می‌کرد با مدرن کردن کشور، سوادآموزی و توسعۀ اقتصادی خرافات دینی رفته رفته از ذهن‌ها زدوده خواهد شد. اما مخالفان مذهبی او و در رأس آنان روح‌الله خمینی مراسم عزاداری محرم را به سلاح کارآمدی برای ستیز با او تبدیل کردند. به یاری مراسم عزاداری محرم آنان حتی توانستند مسیر پیکارهای سیاسی مردم را عوض کنند. آنان در مراسم تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ جمعیت بزرگی از مردم را برای راهپیمایی برضد شاه به خیابان‌ها کشاندند. رهبری آن مراسم را آیت‌الله طالقانی به عهده داشت. او بود که از مردم خواست تا در راهپیماییِ روزهای تاسوعا و عاشورای آن سال شرکت کنند.
علیرضا مناف زاده, رادیو فرانسه:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *