یکی رشوه گیرد، به نام صواب
دگر مال مردم برد بیحساب
زمانی یک سیاستمدار آفریقای جنوبی گفت:
«اختلاس بد است، البته تا وقتی که من سهمی از آن نداشته باشم.»
در کوچههای تنگ و تاریک قدرت، دو برادر شانهبهشانه قدم میزنند؛ یکی نامش فساد است، دیگری اختلاس. یکی دست در جیب مردم دارد، دیگری در جان قانون. هر جا یکی پیدا شود، دیگری نیز در سایهاش ایستاده است. با لبخندی فریبنده، پشت میزهای زرین مینشینند و با دستهایی آلوده، سرنوشت ملت را خطخطی میکنند.
فساد، پایهی دیوار اعتماد را میخورد، اختلاس، سقف امید را فرو میریزد. یکی در پوشش رفاقت، قانون را دور میزند، دیگری با مهر تأیید، اموال مردم را به تاراج میبرد. این دو برادر، با چهرهای آراسته و زبانی چرب، سالهاست خانهبهخانه در دل نظامها جا خوش کردهاند؛ گاهن در لباس مدیر و گاه در لباس وکیل.
و هر جا که سکوت باشد، هر جا که نظارت نباشد، این دو، در یک قالب و یک روح، آرام و بیصدا ریشه زشت خود را میدوانند؛
تا آنگاه که دیگر نه اعتمادی بماند، نه عدالتی.
در ایران امروز، اختلاس و فساد مالی به پدیدههایی آشنا و دردناکی تبدیل شدهاند.
اما آنچه این بحران را پیچیدهتر و عمیقترمیکند، نه فقط وجود اختلاسگران، بلکه پذیرش ضمنی و حتی توجیه آن توسط بخشی از جامعه است؛ همانطور که جملهای طنزآمیز و در عین حال تلخ میگوید: «اختلاس بد است، البته تا وقتی که من سهمی از آن نداشته باشم.»
این جمله، آینهای است در برابر وجدان اجتماعی ما؛ وقتی برخی افراد، به جای اعتراض به فساد، به دنبال راهی برای سهیم شدن در آن هستند. در نتیجه، فساد نه تنها از بالا به پایین، بلکه گاه از پایین به بالا نیز تقویت میشود.
برای نمونه، پروندههایی مانند اختلاسهای بزرگ در بانک ملی، بانک صادرات، یا ماجرای معروف بابک زنجانی، تنها به مقامات یا مدیران کلان محدود نبودهاند. بسیاری از واسطهها، پیمانکاران و حتی برخی از مردم عادی نیز که دستی بر آتش داشتند، در این چرخه مشارکت داشتند یا از آن بهرهمند شدند، و در چنین فضایی است که عدالت قربانی میشود و بیاعتمادی نسبت به نهادها، قانون، و حتی ساختار اجتماعی جامعه روزبهروز عمیقتر میگردد.
در بُعد اجتماعی، این وضعیت باعث گسترش نوعی «اخلاق سوداگرانه» شده است؛ جایی که موفقیت نه بر اساس شایستگی، بلکه بر مبنای رابطه از نوع آقا زاده ها ، رانت و دور زدن قانون تعریف میشود. جوانی که تلاش میکند با زحمت و صداقت کاری را از صفر شروع کند، وقتی شاهد ثروتمند شدن ناگهانی فردی از راههای غیرقانونی میشود، ممکن است به این نتیجه برسد که راهی که او می رود شاید درست اما ناکارآمد است.
اختلاس، صرفاً یک تخلف مالی یا حقوقی نیست؛ بلکه زخم عمیقی بر پیکر اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی یک کشور است. در ایران، سالهاست که افکار عمومی با پروندههای سنگین اختلاس، از صندوق ذخیره فرهنگیان گرفته تا فساد در پتروشیمی، روبهروست. با این حال، آنچه روند اصلاح را دشوارتر میکند، نه فقط حجم این تخلفات، بلکه واکنش جامعه به آن است.
گاهی بهوضوح دیده میشود که برخی افراد، نه به دلیل ناعادلانه بودن اختلاس، بلکه تنها به دلیل محروم بودن از «سهم خود» در آن ناراضیاند. این تیپ نگاه، اگرچه در قالب طنز گفته میشود، اما بیانگر نوعی بیتفاوتی اخلاقی است که به گسترش فساد مشروعیت میبخشد.
راهکار چیست؟ اصلاح از بالا، بدون فشار و آگاهی از پایین، کافی نیست. باید فرهنگ پاسخگویی، شفافیت و وجدان جمعی را بازسازی کرد. آموزش عمومی، رسانههای آزاد، و شفافسازی مالی نهادها از جمله ابزارهای ضروریاند. تا زمانی که مردم تنها در صورت نبود «سهم» خود از فساد معترض باشند، و نه بهخاطر اصل آن، امیدی به اصلاح واقعی نخواهد بود.
در کشورهای موفق در مبارزه با فساد، نقش جامعه پررنگ بوده است. برای مثال، در کرهجنوبی، فشار افکار عمومی باعث شد رئیسجمهور پیشین، پارک گئون-هه، به اتهام فساد مالی محاکمه و زندانی شود. در رومانی، جنبشهای مردمی علیه فساد در سالهای اخیر باعث استعفای چند وزیر و تقویت نهادهای ضدفساد شد. در اروگوئه، با شفافسازی گسترده مالی و سادهزیستی مقامات، سطح فساد بهشدت کاهش یافته است.
این کشورها نشان میدهند که بدون نظارت اجتماعی، فساد ریشهکن نمیشود. قدرت مردم، وقتی با دانش، وجدان اخلاقی و خواست مشترک برای عدالت همراه شود، میتواند حتی سیستمهای فاسد را متحول کند.
بنابراین، نه فقط نهادهای نظارتی، بلکه خودِ مردم باید در برابر فساد حساس باشند، حتی زمانی که پای منافع شخصیشان در میان نیست. آیندهای سالم، تنها با مسئولیتپذیری جمعی و رد قاطع فساد در هر شکل آن ساخته میشود.
استکهلم
۱۰ آپریل ۲۰۲۵
فرشید نوروزی