پس از اینکه جنبش مشروطه را در نطفه خفه کردند، امیدها و آرزوهای روشنفکران و ترقی خواهان نیز برای داشتن کشوری مدرن که بر محور دموکراسی و قانون به سمت توسعه حرکت کند، نقش بر آب شد.
به گزارش «شبکه رسانهای بیان» ایرانیان حدود 200 سال است که در آرزوی داشتن حکومتی مردمسالار و حاکمیت قانون هستند تا از این مسیر به سمت توسعه همهجانبه حرکت کنند؛ اما در هر مقطعی گرفتار حاکمان خودکامه و مستبدی شدهاند که جز مالاندوزی و قدرتطلبی، اندیشه دیگری در سر نداشتهاند. مصائبی که خودکامگان برای ایران و ایرانیان به بار آوردهاند، مانع بزرگی در راه ترقی و پیشرفت این کشور بوده و سبب نیستی و نابودی دستاوردهای مادی و معنوی فعالان مدنی، دانشمندان، پژوهشگران، صنعتگران و سایر توسعه خواهان شده است.
این مسئله به ویژه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی پررنگتر شده و طی چهار دهه گذشته همه آنچه تحت لوای ترقی و توسعه ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشور به دست آمده بود، به نیستی و نابودی کشیده شد. علاوه بر این، صدها میلیارد دلار سرمایه و صدها هزار نفر سرمایه انسانی که میتوانستند موتور محرکه پیشرفت ایران باشند، بر اثر سیاستها ضد مردمی و ضد میهنی رژیم کنونی ایران از بین رفتند.
با حاکم شدن حکومت ولایتفقیه و دخالت مذهب در همه شئون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، سه امر مهم و حیاتی کشور یعنی دموکراسی، حاکمیت قانون و توسعه همهجانبه به دست فراموشی سپرده شد. طی سالهای حاکمیت ولایتفقیه عدهای انقلابیِ آشوبگر همه امور کشور و مقدرات مردم را در اختیار گرفتهاند و هرکس دلسوزانه از دموکراسی، قانون و توسعه سخنی به میان آورد، با بازجویی، زندان، شکنجه و محرومیت از حق حیات روبرو میشود.
در شرایط کنونی که به قول رضا پهلوی، ولیعهد سابق ایران یک «فرقه تبهکار» بر همه امور کشور مسلط است، دسترسی به مثلث دموکراسی، حاکمیت قوانین مدرن و انسانی و توسعه همهجانبه فرهنگ، اقتصاد و سیاست دشوارتر از هر زمان دیگری در تاریخ ایران است. حتی خوشبینترین کسانی که به اصلاح رژیم کنونی ایران امید داشتند، طی پنج سال گذشته که برخی دیگر از ابعاد ضد مردمی این رژیم هویدا شد، اکنون به کمتر از تغییر رژیم و مستقر شدن حکومتی مردمسالار قانع نیستند.
نسل جوان نیز با وجود رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی دیگر هیچ امیدی به آینده ندارد و به یقین رسیده که ایران با پرچم این رژیم مستبد نمیتواند در زمره کشورهای پیشرفته که حقوق انسانها را محترم میشمارند، قرار گیرد. سیاستهای داخلی و خارجی رژیم ولایتفقیه که در فساد، نقض حقوق بشر، آشوبطلبی و برافروختن جنگ در منطقه خلاصه میشود، چشمانداز سیاسی و اقتصادی کشور را تاریک کرده است؛ بنابراین، تحریمهای اقتصادی، فرار نخبگان، عدم جذب سرمایههای خارجی، بیثباتی اقتصادی و زوال ارزشهای اجتماعی را میتوان در همین چارچوب تحلیل و ارزیابی کرد.
این مشکلات، پیآمدهای ناگوار حاکمیت رژیمی است که بر پایه دموکراسی و قانون بنا نشده و با منابع سرشاری که در اختیار داشته نه به سمت توسعه، بلکه به سوی فساد گسترده حرکت کرده است. با این شرایط، آینده نیز تفاوت چندانی با وضع کنونی نخواهد داشت؛ مگر اینکه اراده مردم برای تغییر، تبدیل به عمل شود.