بسیج مداحان، تحفه خامنه‌ای برای سرکوب اعتراضات خوزستان

By | ۱۴۰۰-۰۵-۰۱

در روزگار قدیم، وقتی کسی برای طرح درخواستی نامه‌ای می‌نوشت، برای آن‌ که بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و درخواستش رد نشود، تحفه‌ای ضمیمه نامه می‌کرد و در پایان نوشتارش می‌افزود: «برای خالی نبودن عریضه، تحفه‌ای تقدیم شد.»

حالا یک هفته از اعتراضات استان خوزستان می‌گذرد و بعد از لشکرکشی موتورسواران مسلح و باتون به دستان و زنجیر به کمرها و نیز کشته شدن تعدادی از شهروندان شهرهای مختلف و زخمی و بازداشت شدن شماری نامشخص از آن‌ها، رهبر جمهوری اسلامی تحفه را ضمیمه لشکریانش کرده و در پست اینستاگرامی چهار خطی، برای خالی نبودن عریضه، بخشی از سخنرانی پنج سال پیش خود را بازنشر کرده و نوشته است به مشکلات خوزستان رسیدگی کنند!

تحفه دیگری هم انگار در راه خوزستان است؛ مداحان یا همان «سربازان رهبر».

شب پنجم اعتراضات خوزستان است و مردمی که سال‌ها است فریاد زده‌اند آب‌ سرزمین‌شان به گل نشسته است، دام‌های‌شان در حال تلف شدن هستند و زمین‌های‌شان خشک شده‌اند، در خیابان‌های شهرهای مختلف خوزستان «انا عطشان» [من تشنه هستم] سر داده‌اند.
شب پنجم متفاوت است. زنان چادر به سر و نقاب به صورت، هم‌گام جوانان خود شده‌اند.

مادری برای جوانش که به سمت گلوله قدم برمی‌دارد، «کِل» می‌کشد و در آن سو، موتورسواران ردیف شده‌اند. زنی دیگر در قاب دوربین، به سمت لشکر موتورسواران محکم قدم برمی‌دارد. او با یک دست چادرش را نگه داشته است و با دست دیگرش آن‌ها را به عقب می‌راند و فریاد می‌زند: «برو، برو.»

این‌جا خوزستان است؛ خاکی که هنوز پیکرش از هشت سال جنگ، زخمی است. در آن سال‌ها خط مقدم بود خودش و آتش می‌بارید بر سرش. بیش از سه دهه از آن روزگار گذشته است و حالا نه فقط زمین و تالاب‌ها و مردمانش تشنه‌اند که دوباره آتش بر آن می‌بارد؛ اما از درون مرزهایش. زنانش غیورانه دفاع می‌کنند ولی این بار مقابل سلاح‌هایی از سوی هم‌وطنان‌شان.

به سال ۱۳۷۵ برگردیم. اسفند ماه است و «علی خامنه‌ای»، رهبر جمهوری اسلامی به اهواز رفته است و در میان مردم این شهر سخنرانی می‌کند: «من در سوسنگرد یک زن مسلمان شجاع را دیدم که مردم سوسنگرد می‌گفتند او در هنگام حضور نیروهای متجاوز در این شهر، با چوب‌دستی خود چند متجاوز را به خاک انداخته و نابود کرده است!»‌

۲۵ سال بعد، در تیر ۱۴۰۰، با مرور همین اظهارات خامنه‌ای، کدام زن به چشمان‌تان می‌آید؟

در تمام سال‌های رهبری علی خامنه‌ای، او در سخنرانی‌های بسیاری به خوزستان اشاره کرده است؛ البته صرفا به جنگ و آن‌چه بر سر مردمان این سرزمین، خصوصا خوزستان آوار شد.

اما آیت‌الله خامنه‌ای سخنرانی دیگری هم دارد که در آن، در لفافه به ویرانی خوزستان اشاره می‌کند ولی به عنوان اهرمی برای کوبیدن بر فرق یک دولت و تایید دولتی دیگر که آن را «دولت کار» خواند.

 فروردین ۱۳۸۵ است. علی خامنه‌ای به «دهلاویه» رفته است؛ منطقه‌ای در غرب سوسنگرد، از شهرستان‌های خوزستان که قرار است رهبر جمهوری اسلامی با «راهیان نور» دیدار کند؛ کاروان‌هایی که از دانش‌آموز تا بزرگ‌سال را راهی دیدار از مناطق جنگ‌زده می‌کند و هر از گاهی، حادثه‌ای می‌آفریند؛ از رفتن روی مین تا چپ کردن اتوبوس و کشته شدن انسان‌ها. جمهوری اسلامی از راهیان نور به عنوان «گردش‌گری جنگ» یاد می‌کند.

یک سال از روی کار آمدن «محمود احمدی‌نژاد» به عنوان رییس‌جمهوری می‌گذرد و خامنه‌ای سخنرانی می‌کند: «خدا را شکر می‌کنیم که این دولتی که اکنون سرکار است، دولت کار است؛ دولت کار، دولت خدمت. ملت هم همین را می‌خواهد؛ مردانی که آستین‌ها را بالا بزنند و کمر خدمت به این مردم را ببندند. من در سال ۷۵ که به خوزستان آمدم، در تمام این منطقه‌ وسیع حرکت کردم. خیلی جاها را خودم از نزدیک دیدم. خیلی جاها هم هیات‌هایی فرستادیم، دیدند. اگر آن برنامه‌هایی که در ۹ سال قبل برای خوزستان طراحی شد، خوب اجرا می‌شد، حالا ما خیلی جلوتر بودیم. حالا هم دیر نشده است.»

رهبر جمهوری اسلامی خوب می‌دانست چه بر خوزستان می‌گذرد. به گواه خودش، هم به چشم دیده بود و هم به گوش‌ او رسانده‌ بودند. برای همین از برنامه‌هایی حرف می‌زد که «طراحی» شده بودند؛ اما در دوران موسوم به «اصلاحات» که باب میل خامنه‌ای نبود. پس به قول خودش، کار را به کاردانی سپرد که کارشناسان محیط زیست سال‌ها هشدار می‌دادند طرح‌های او، از جمله انتقال آب، باعث خشک شدن رودخانه‌ها و تالاب‌ها می‌شوند، دام‌ها می‌میرند، کشاورزان سرمایه از دست می‌دهند و مردم تشنه می‌شوند.

 پس از ۱۵ سال، حالا دیگر دیر شده است. هشدارها به واقعیت تبدیل شده‌اند و صدای اعتراض «آب می‌خواهیم» بلند شده است؛ صدای مادری که مقابل دوربین زار می‌‌زند که کودکش دو روز است آب ننوشیده و تشنه است و کشاورزی که در دفتر مسوولان فریاد می‌کشد و خود را به زمین می‌اندازد و دو دستی بر سر می‌‌کوبد.

اما علی خامنه‌ای به جای آب، گلوله و نیروهای مسلح به سراغ‌شان می‌فرستد و لشکری دیگر هم در راه دارد؛ مداحان که سربازان رهبرند در مدیحه‌سرایی برای او و موضع‌گیری مقابل هر آن‌ که مقابل رهبر است، از معترضان تا سیاسیون و روسای جمهوری و البته بازویی برای سرکوب.

خامنه‌ای بارها خطاب به مداحان که ابتدا قرار بود روضه‌خوانی «حسین»، امام سوم شیعیان و واقعه «کربلا» که روایت تشنگی و جنگ و خون است سردهند و حالا شده‌اند ابزار کار رهبری، گفته بود: «کار شما مهم است، شما رسانه بسیار مهمی هستید.»
او در سرکوب معترضان هم آن‌ها را به خیابان‌ها فرستاد.

 به سال ۱۳۸۸ برگردیم. عاشورا است [روز دهم ماه محرم] و مردم معترض در خیابان هستند. همان عاشورایی که ماشین‌های نیروی انتظامی هم از روی معترضان رد شدند و آدم کشتند. اما در کنار همه آن مسلحان تا به دندان، هیاتی‌ها هم وارد شده بودند.

«حسین سازور»، عضو پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از شناخته‌ شده‌ترین مداحان بیت رهبری است که شهریور ۱۳۹۸ در گفت‌وگو با خبرگزاری «تسنیم» [نزدیک به سپاه پاسداران] به صراحت گفته بود هیاتی‌ها در سرکوب معترضان عاشورای ۱۳۸۸ نقش داشته‌اند.

او در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسیده بود در آن زمان کجا بوده‌ است، گفته بود: «همان‌جایی بودیم که باید باشیم.»
و ادامه داده بود: «ساعت تقریبا ۱۰ یا ۱۰ و نیم صبح بود که هیات ما تخلیه شد. معلوم شد فتنه را در این مملکت باید قدرت امام حسین جمع کند و جمع کرد. قربان آن هیاتی‌ها بروم که سینه‌زن امام حسین بودند و گفتند حرف از دهان آقا [علی خامنه‌ای] برای ما تکلیف است.»

حالا تیر سال ۱۴۰۰ است و اعتراض به بی‌آبی و نیروهای مسلح باز هم پاسخ اعتراض را با گلوله می‌دهند.

این‌بار مداح دیگری قدم به میدان گذاشته و خبر داده است که هیاتی‌ها در مسیر خوزستان هستند. «میثم مطیعی»، از مداحان بیت رهبری در پنجمین شب اعتراضات در توییتر خود نوشت: «اما امروز تکلیف ما خوزستان است. برای احیاء غدیر با مداحان اهل‌بیت می‌رویم خوزستان، برای پیگیری مطالبات به حق مردم.»

رهبر جمهوری اسلامی که از دست‌کم ۲۵ سال پیش در جریان بحران‌های خوزستان بوده است و مدیران انقلابی‌ او هم با طرح‌های ناکارآمد هیچ نکرده‌اند جز کمک به ویرانی بیشتر، به بی‌‌چاره‌ای می‌ماند که تنها چاره بقای نظامش، سرکوب هر نوع اعتراضی است. سربازان او سوار بر موتور، تانک و خودروهای ضد شورش، در قامت ماموران نیروی انتظامی، سپاه و نقاب به چهر‌ه‌گان و حتی هیاتی‌ها در خدمت او هستند تا دستور دهد؛ مثل آبان ۱۳۹۸ که به روایت خبرگزاری «رویترز»، هزار و ۵۰۰ معترض کشته شدند. این سرکوب هم به دستور مستقیم رهبر بود: «هرآن‌چه لازم است، انجام دهید تا تمام شود.»

اما تمام نشد. سال‌ها است که با هر سرکوبی، اعتراضی دیگر از نو طنین‌انداز می‌شود و در مقابل، پاسخی می‌گیرد به طعم خون. خامنه‌ای هر تحفه‌ای راهی خوزستان کند، فرقی ندارد؛ او دیگر به شتری مانند شده است که از جویدن «خار مغیلان» لذت می‌برد؛ خاری که شتر هرکجا ببیند، از ریشه می‌کند و شروع به جویدن می‌کند. خار بُرنده، دهان شتر را زخم می‌کند و زخم‌ها شروع به خون‌ریزی می‌کنند. اما مزه شور خون به شتر لذتی سیری‌ناپذیر می‌دهد و سرانجام اگر جلوی این ولع گرفته نشود، شتر از خون‌ریزی می‌میرد. امروزِ خوزستان می‌تواند سرنوشت فردای بقیه استان‌های ایران باشد. این شتری است که درِ تمام خانه‌های ایران خواهد خوابید.

آیدا قجر – ایران وایر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *