ایران بر سر دوراهی: توافق در وین یا جنگ در فردو؟

By | ۱۴۰۰-۰۹-۰۶

شعار ایران در «محو اسرائیل» گزینه نظامی علیه ایران را در اولویت و راس امور اسرائیل قرار می‌دهد

قرار است روز دوشنبه، ۸ آذرماه، اعضای اصلی توافق اتمی با ایران در وین، مذاکراتی را که از خرداد ماه معوق مانده است از سر بگیرند. در این نشست هیئت‌هایی از جمهوری اسلامی، فرانسه، بریتانیا، آلمان، روسیه و چین، حضور خواهند داشت. ضمن اینکه اتحادیه اروپا به‌عنوان یک سازمان مستقل و مجزا بخشی از توافقنامه برجام به‌حساب نمی‌آید، اما نماینده‌ای از این اتحادیه در جلسات حاضر خواهد بود. نمایندگان آمریکا در این نشست حضور نخواهند داشت، درحالی‌که کل مسئله جمهوری اسلامی با آمریکا است و ایران توقع دارد آمریکا کلیه تحریم‌هایی را که در مورد ایران اعمال شده است، بدون قید و شرط (و بدون مذاکره رودر‌رو) لغو کند!

مقامات جمهوری اسلامی از این مذاکرات با عنوان مذاکره برای برداشته شدن تحریم‌ها نام می‌برند، درحالی‌که آمریکایی‌ها آن را مذاکرات احیای برجام می‌دانند. اروپایی‌ها آن را مذاکره برای بازگشت آمریکا به برجام و اسرائیلی‌ها در بهترین حالت، مذاکره را برای جلوگیری از اتمی شدن ایران تلقی می‌کنند.

عواملی وجود دارد که موجب می‌شود فکر کنیم این هیاهو نه بر سر یک «توافق» بلکه بر سر یک «اختلاف» است. در هر دوسوی ماجرا همان‌قدر که در توصیف‌ها اختلاف وجود دارد، در شیوه‌ها و استراتژی‌های نیل به اهداف نیز همدلی و هم‌داستانی مشاهده نمی‌شود. این نشست می‌تواند به نتایج گوناگونی منتهی شود. یک احتمال بازگشت ایالات‌متحده و احیا برجام است که همانند گذشته به‌عنوان نوعی پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی عمل می‌کند و اتمی شدن ایران را به تعویق خواهد انداخت. احتمال دیگر این است که توافقی صورت نگیرد و با بسته شدن پرونده برجام، توافق با ایران تبدیل به مخاصمه‌ای بی‌پایان شود و یا به تشنج و توسل به‌زور بیانجامد.

آنچه می‌تواند سناریوی درگیری نظامی را تقویت کند تصمیم ایران به‌خروج از برجام و متعاقب آن به‌خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی است تا در سایه آن توانایی‌های موجود هسته‌ای خود را به مرحله تبدیل به بمب/موشک اتمی نزدیک کند و عملا به یک قدرت اتمی تبدیل شود. برای بررسی امکان تحقق چنین وضعیتی باید به تحولات یک سال اخیر در پرونده اتمی نگاه مجددی بیندازیم.

به‌سوی اتمی شدن – ایالات‌متحده آمریکا و جمهوری اسلامی دو کشور که یکی با عزم و اراده رئیس‌جمهوری پیشین (دونالد ترامپ)، از برجام خارج شد و دیگری، در زمان رئیس‌جمهوری پیشین (حسن روحانی)، در ترکیبی از اکراه و ناچاری؛ عمد و اختیار در جهت عدول از تعهدات برجامی گام به گام پیش رفت تا به وضعیت امروزی رسید. وضعیتی که ازیک‌طرف فریبنده است چون ذخایر اورانیوم غنی‌شده بالا رفته است، توان تولید اورانیوم با غنای ۶۰ درصدی فراهم و مقادیری نیز انباشته شده است، علاوه بر آن تعدادی سانتریفیوژ نسل جدید تولید شده و به چرخه تولید اورانیوم غیرمجاز و غیرمتعارف کمک کرده است.

در ایالات‌متحده عده‌ای از تصمیم دونالد ترامپ حمایت کردند و هنوز هم می‌کنند و عده‌ای دیگر می‌گویند آن تصمیم به ایران بهانه عدول از تعهدات برجامی را داد و کار به‌جایی کشید که اکنون در فاصله کوتاهی می‌تواند مواد لازم برای یک بمب اتمی را تولید کند. عده‌ای می‌گویند اگر ایران امکانات کافی داشته باشد، می‌تواند دو سه‌ماهه بمب اتمی تولید کند و عده‌ای دیگر می‌گویند جمهوری اسلامی بین دو تا پنج‌سال زمان لازم دارد تا بتواند بمب اتمی بسازد. صداهایی که از اسرائیل شنیده می‌شود نیز چیزی غیر از تکرار همین تخمین‌های غیردقیق نیست.

در این فاصله جمهوری اسلامی با گام‌هایی آهسته ولی مطمئن، بر خلاف انفجارها، خرابکاری‌ها و ترورها در جهت تولید مواد اتمی و تاسیسات مرتبط با آن حرکت می‌کند. تولید اورانیوم و سانتریفیوژهای نوع جدید که در ساخت اورانیوم غنی‌تر بکار می‌روند روز بروز افزایش داشته است. جدول زیر به برخی از این اطلاعات می‌پردازد:

این در حالی است که کمتر از یک سال قبل (دی‌ماه ۱۳۹۹) سخنگوی سازمان انرژی هسته‌ای ایران فقط به اینکه ایران توانایی تولید اورانیوم ۴۰-۶۰ درصدی را دارد اشاره کرده بود و صحبتی از تولید بالفعل و یا موجودی اورانیوم با این غلظت در میان نبود. منطقی این است که فکر کنیم به علت خرابکاری و انفجار سانتریفیوژهای نسل ششم در نطنز، ترور محسن فخری‌زاده مهابادی که به‌عنوان پدر برنامه اتمی ایران معروف است و حمله پهپادی (۳ تیرماه) به شرکت فناوری سانتریفیوژ ایران (تسا) در کرج باید توانایی تولید اورانیوم ۶۰ درصدی کاهش یافته باشد؛ ولی در واقع نتیجه معکوس بوده و بر‌خلاف این وقایع افزایش تولید صورت گرفته است.

بسیاری از ناظران معتقدند تعجیل ایران در این انباشت اتمی به ‌قصد تولید بمب اتمی صورت گرفته است و در واقع جمهوری اسلامی به‌موازات تصمیم به ادامه مذاکرات وین چنین تصمیمی را نیز عملی کرده است؛ به عبارت دیگر در خلال مذاکرات طرف‌های مقابل باید تصمیم بگیرند که یا تسلیم خواست‌های ایران برای لغو همه تحریم‌ها بشوند یا اینکه با انتخاب پاسخ نظامی، خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی آماده کنند. بدیهی است تسلیم شدن به معنی بازی برد – برد برای ایران است که طبعا سایر کشورها هم آن را نخواهند پذیرفت. استفاده از ابزارهای متقابل در درجه اول از نشست شورای حکام آژانس شروع می‌شود.

نقش آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای – روز سه‌شنبه، ۲ آذرماه، رافائل گروسی در سفری که از بعضی جهات غیرمنتظره بود و از بعضی جهات نیز انتظارش می‌رفت، به تهران رفت و باعجله با مقامات انرژی هسته‌ای و وزارت خارجه جمهوری اسلامی مذاکره کرد. تنها دستاورد این سفر «توافق در مورد ادامه گفتگوها» بود، بدون اینکه چگونگی توافق مشخص باشد. گروسی ایران را ترک کرد بدون اینکه کوچک‌ترین پیشرفتی در جهت حل اختلافات به دست آمده باشد. با این‌همه رئیس سازمان انرژی هسته‌ای ایران مدعی شد گروسی چندین بار گفته است که «هیچ انحرافی در برنامه هسته‌ای ایران مشاهده نکرده است». در پاسخ این اظهارات، گروسی روز چهارشنبه، ۳ آذر در نشست خبری خود پس از روز اول نشست شورای حکام آژانس در وین اعلام کرد:‌ «اصلا در مورد این مسئله با مقامات ایران صحبتی نداشته و اشاره اسلامی احتمالا به گزارش‌های قبلی آژانس بوده است». علاوه بر آن رافائل گروسی هشدار می‌دهد که به تداوم نظارت بر تاسیسات اتمی ایران اعتمادی ندارد و به تعبیر او «به نقطه‌ای نزدیک شده‌ایم که قادر نیستم تداوم آگاهی را تضمین کنم.»

نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز بعد از بازگشت مدیرکل آژانس از ایران، آغاز شد و رافائل گروسی گزارش جامعی به این نشست ارائه کرد. این نشست شاید پرمعناترین و پیچیده‌ترین نشستی باشد که تاکنون در مورد برنامه اتمی ایران تشکیل شده است. سفر گروسی به تهران مشخص کرد که شورای حکام قطعنامه‌ای علیه ایران صادر نخواهد کرد. بیانیه پایانی شورا هیچ‌گونه دستورالعمل اجرایی ندارد و مسئله اتمی ایران نیز به سازمان ملل احاله نشده است ولی آنچه از زبان نمایندگان کشورهای حاضر در این نشست شنیده شد، به‌هیچ‌وجه کمتر از اعلان‌جنگ نیست.

بیانیه مشترک کشورهای آلمان، بریتانیا و فرانسه نشان می‌دهد «تشدید تنش‌های سامانمند هسته‌ای» ایران این کشورها را نگران کرده است و باور دارند غنی‌سازی در سطوحی که ایران انجام داده است فقط می‌تواند علت و «توجیه نظامی» داشته باشد. همین فرضیه تا به امروز ارتش‌های منطقه را به تحرک در جهت آمادگی رزمی و تهاجمی واداشته است. تمرین نظامی ماه گذشته اسرائیل با هفت کشور دیگر ازجمله امارات، بحرین و ایالات‌متحده آمریکا یکی از صورت‌های آمادگی رزمی در منطقه است. علاوه بر آن دولت اسرائیل با تخصیص ۱.۵ میلیارد دلار کوشش دارد توانایی‌های تهاجمی و تدافعی خود را افزایش دهد. تهاجم به سایت‌های اتمی ایران بخشی از این اهداف هستند.

به‌طور خلاصه همه اعضای شورای حکام به‌نحوی رفتار ایران را نکوهش کردند و آن را تشدید سامانمند تنش‌های هسته‌ای توصیف کردند که از دید نماینده آمریکا فقط موجب دورتر شدن دو کشور و مشکل‌تر شدن احیای برجام شده است و درنهایت نشانه بدی مبنی بر جدی نبودن ایران برای ادامه مذاکرات وین است. این واکنش‌ها اظهارنظر ژنرال مکنزی، فرمانده سنتکام (ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا) را نیز به دنبال داشت که تاکید کرد اگر مذاکرات اتمی ایران با شکست مواجه شود نیروهای آمریکایی برای گزینه نظامی آمادگی دارند.

آنچه از جانب اسرائیل شنیده می‌شود در درجه اول نشان‌دهنده تنوع آرا و عقاید در داخل حاکمیت است که گاهی همانند تنش بین اسرائیل و آمریکا در زمان اوباما به سیاست‌های ناهمگون نیز می‌انجامد. اصولا در فلسفه دفاعی اسرائیل افزایش تهدید بر سازش و معامله برتری دارد. در مورد واکنش به ایران عامل تهدید شدت بیشتری دارد، چراکه ایران هم در شعارهایش خواهان نابودی اسرائیل است. همین امر گزینه نظامی علیه ایران را در اولویت و راس امور اسرائیل قرار می‌دهد، ولی در عمل می‌تواند به خرابکاری، حمله به مناطق نفوذ و گروه‌های نیابتی، ترور شخصیت‌های اتمی و حملات پهپادی به مراکز اتمی منجر شود. امکان افزایش واکنش اسرائیل وقتی قوت می‌گیرد که ایران گام‌های عملی بیشتری در جهت تولید بمب اتمی بردارد.

آمادگی رزمی و مذاکرات سیاسی درحالی‌که کمتر از ۴۸ ساعت به آغاز مذاکرات وین باقی مانده است؛ صورت‌بندی موجود نشان می‌دهد نمایندگان دولت‌های شرکت‌کننده در حالت آماده‌باش کامل قرار دارند تا با نمایندگان تیم جمهوری اسلامی که علی‌الاصول با توافق اتمی مخالفند، دور یک میز بنشینند.

چند ماه پیش از خاتمه دوره ریاست‌جمهوری حسن روحانی در ایران، در ایالات‌متحده نیز رئیس‌جمهوری جدیدی انتخاب شد که از وعده‌های انتخاباتی‌اش بازگرداندن آمریکا به برجام و جلوگیری از اتمی شدن جمهوری اسلامی بود؛ اما روحانی که در باتلاق رکود و تورم اقتصادی فرومی‌رفت، مذاکرات احیای برجام را فرصتی مغتنم می‌دانست و تا شش نشست در وین پیش برده بود. او کاملا آمادگی داشت با امضای توافق قبل از پایان دوره‌اش برگ نهایی کتاب حیات سیاسی خود را رنگین کند؛ اما ظاهرا به‌دستور آیت‌الله خامنه‌ای که در تئوری تعیین‌کننده «سیاست‌های کلی نظام» است، اما در عمل حتی در جزئی‌ترین مسائل سیاست‌گذاری می‌کند، دست از مذاکرات کشید.

در شرایطی که شبه‌ احزاب سیاسی و رانت‌خواران داخل کشور -‌همانند گروه مخالف متفرق خارج از کشور- از هرگونه تاثیرگذاری بر چنین تصمیم‌گیری‌هایی عاجزند‌، اداره مملکت و اجرای سیاست‌های تعیین شده توسط رهبری به ابراهیم رئیسی واگذار شد تا با تیم ۱۰۰درصد ضد برجام و ضدآمریکایی خود وارد تئاتر عملیاتی داخلی و بین‌المللی شود. اکنون این تیم قرار است دور میز بازی وین، یا از منافع ملی ایران «صیانت» کند و یا آنکه آن را فدای سیاست‌های قرن شانزدهمی جمهوری اسلامی کند و با تحریک کشورهای مخالف، آنان را به سمت و سوی آزمون نظامی علیه ایران براند.

ایندیپندنت فارسی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *