سُرمۀ مرگ

By | ۱۴۰۱-۰۷-۱۸

رضا بی شتاب

نیکا شاکرمی:«یه دل میگه برم برم،یه دلم میگه نرم نرم، طاقت نداره دلم دلم، بی تو چه کنم…».

سارینا اسماعیل زاده:«آیا دخترک زندگی کرده بود …؟».

به نامِ زن به نامِ زندگی وُ مِهر

که آفریده مهرِ روشن وُ سپهر…

قَسَم به کُشتگانِ سالهای آرزو

قسم به عشق وُ شور وُ شعر وُ گفتگو

قسم به بغضِ باغِ آرزویِ جان

که کُشته شد بهارِ ما به هر خزان

قسم به کودکانِ کار وُ دربدر

به اشکهای مادرم زمانِ ترکِ او

قسم به های هایِ گریه هایِ ناگهان

قسم به دستهای پینه بستۀ زمان

قسم به قامتِ تکیدۀ پدر

زِ زجر وُ تازیانه های فقر در فغان

قسم به خونِ خواهرم، برادرم

قسم به رنجها وُ دردهای مادرم

قسم به حُرمَتِ اسیرِ بی پناه

که مُرده از شکنجه های بی امان

قسم به لاله وُ شقایقِ شهید

که جان به در نمی بری تو ای پلید

جهنمی ز جهل آفریده دینِ تو

که خونِ مردمان کنی چو رودها روان

تو راه بُر کجا وُ رهبریِ مردمی!

دروغ وُ مکر وُ کید وُ کینه کار وُ بار

قسم به هستی وُ شکوهِ روزگار

که خاک هم جنازه ات رها کُنَد به دار

زمان وُ روزِ انتقامِ ما رسید

به کوچه ها ببین خروشِ کهکشان

قیام وُ انقلابِ مردمی به پا

کجا گریزی ای نگونِ نابکار

سرودِ دیگری تراود از نهان

نگاه کُن زنانِ ما چو ماهِ سرگران

صدایِ خشمشان رسیده در جهان

بسانِ آذرخش می زنَد به ریشه تان

به چشمهای تو کشیده سُرمه های مرگ

که بشکند تو را ستون وُ استخوان

از اتحاد وُ یکدلیِ مردمان

نگاه کن به مرگِ ناگریزِ ظالمان

شنبه 16 مهرماه 1401 – 8 اکتبر 2022

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *