«جلاد خمینی» یا «گل‌فروش زندان»؛ روایت بی‌سابقه رئیس وقت اوین از اعدام‌های ۶۷

By | ۱۴۰۲-۰۳-۱۰

«مرتضوی را هر چه قدر بخواهند با آب زمزم غسل بدهند و پاکش کنند پاک نمی‌شود، این را صریح می‌گویم، بنویسید. چرا؟ [چون] بالاخره ما قبول کردیم و این مسئولیت را داشتیم و زندانیان را نگه داشتیم، اگر چه در اجرای حکمشان [اعدام] دخیل نبودیم. ولی نگه داشتیم، من غلط می‌کردم، باید ترک می‌کردم آنجا را.»

این جملات حسین مرتضوی زنجانی، رئیس زندان‌های اوین تهران و گوهردشت کرج در دهه شصت است که در میانه اوج‌گیری دوباره موج اعدام‌ها در ایران مطرح شده و از آن به عنوان «ابراز ندامت» یک مقام قضایی جمهوری اسلامی درباره عمکرد خودش توصیف شده است.

او در سلسله جلساتی که در یک اتاق کلاب‌هاوس برگزار شده، حضور یافته و ضمن بازگو کردن خاطراتی از دوران فعالیتش در زندان‌های جمهوری اسلامی، به پرسش‌های حاضران پاسخ داده است.

آیا رئیس وقت زندان اوین در زمان اعدام‌های دهه شصت، همه حقیقت را درباره این اعدام‌ها می‌گوید؟ اگر نمی‌گوید ملاحظاتش چیست؟

تاکنون پنج جلسه از این جلسات برگزار شده و اظهارات مطرح شده در آنها واکنش‌های گسترده‌ای به ویژه از سوی فعالان حقوق بشر و زندانیان سیاسی پیشین داشته است.

حساسیت زیاد درباره اظهارات آقای مرتضوی زنجانی در شرایطی است که جمهوری اسلامی پس از سرکوب مرگبار اعتراضات سراسری، موج دیگری از اعدام‌ها را در ایران به راه انداخته و خانواده‌های بسیاری را داغدار کرده است.

این که چرا در برهه کنونی و با وجود پنهانکاری شدید حکومت درباره اعدام‌های ۶۷، رئیس وقت زندان اوین در زمان اجرای این اعدام‌ها، به یکباره در میان مردم حاضر شده و برای ارائه روایتی نه چندان شفاف از این اعدام‌ها تلاش می‌کند، بزرگترین پرسش در افکار عمومی است.

آیا او صرفا بر اساس یک تصمیم شخصی (عذاب وجدان) دست به افشاگری درباره خود زده؟ یا انگیزه‌های سیاسی و جناحی در میان است؟ به چه میزان می‌توان به اظهارات او اعتماد کرد؟ آیا او همه حقیقت را درباره اعدام‌های ۶۷ می‌گوید؟ و اگر نمی‌گوید ملاحظاتش چیست؟

رابطه حضور عمومی او با پرونده حمید نوری که اکنون در سوئد زندانی است، چیست؟ آیا این حضور غیرمترقبه، ارتباطی با خواست جمهوری اسلامی برای بازگردندان نوری به ایران دارد؟

این‌ها و بسیاری از پرسش‌های دیگر، سوالاتی است که سخنان اخیر رئیس پیشین زندان معروف و در عین حال مخوف اوین در ذهن‌ها ایجاد کرده است؛ زندانی که با وجود روایت‌ها و خاطرات فراوان زندانیانش، هنوز جنبه‌ها تاریک بسیار دارد و جنایات بسیاری در آن هنوز از نظرها پنهان مانده است.

متن حاضر بر اساس اظهارات مرتضوی زنجانی در اولین جلسه در روز جمعه پنجم خرداد تنظیم شده است.

معرفی مرتضوی زنجانی از زبان خودش

این مقام پیشین قوه قضائیه جمهوری اسلامی در ابتدا در معرفی خود می‌گوید که سال ۱۳۴۸ وارد حوزه‌های علمیه مشهد شد و در درس‌های تقسیر قرآن علی خامنه‌ای نیز شرکت داشت.

او می‌گوید که چند بار پیش از انقلاب دستگیر شد و حتی مدتی پیش از انقلاب در زندان اوین که بعدها رئیسش شد، محبوس بود.

مرتضوی زنجانی در درون و بیرون از زندان با چهره‌هایی آشنا شد که بعداً از مقام‌های بلندپایه جمهوری اسلامی به ویژه مقام‌های امنیتی و قضایی شدند.

او درباره چگونگی ورود خود به زندان اوین در دوران پس از انقلاب، می‌گوید که در سال ۱۳۶۰، فردی به نام «شفیعی» که بعداً معاون وزارت اطلاعات شد، جمعی از طلبه‌ها از جمله او را در قم فراخواند تا برای «کار فرهنگی» به زندان‌های جمهوری اسلامی اعزام شوند.

این مقام پیشین قوه قضاییه جمهوری اسلامی، درباره «کار فرهنگی» بیشتر توضیح نمی‌دهد، اما تعدادی از زندانیان پیشین گفته‌اند که منظور او از این «کار فرهنگی»، همان «پروژه تواب‌سازی» است؛ عملیاتی روانی که شالوده آن بر تفتیش و تحمیل عقاید است.

او می‌گوید که به دلیل «علایق» و «سوابق زندان» خود، برای انجام «کار فرهنگی» وارد زندان اوین شد، اما اولین حضورش در اوین یکی دو هفته بیشتر طول نکشید.

عکسی از حسین مرتضوی زنجانی در کنار یاسر عرفات

یکی از وجوه مهم اظهارات مرتضوی زنجانی، خاطراتی است که او به عنوان یک شاهد دست اول، از وقایع اوین به ویژه اعدام‌ها در دهه شصت بازگو می‌کند.

در واقع، شاید بتوان مطمئن‌ترین بخش از حرف‌های این روحانی حکومتی پیشین را همان حرف‌هایی دانست که او صریحا از جنایات به وقوع پیوسته در زندان به زبان می‌آورد.

روایت هر چند کوتاه، گزینشی و شاید – برای زندانیان پیشین اوین – تکراری این جنایت‌ها، کافی است که شنونده را در بهت و اندوهی عظیم فرو برد.

او یکی از اولین خاطرات خود در زندان اوین را این گونه تعریف می‌کند که مأموران زندان شب‌های چهارشنبه «به نیت» افرادی که در جریان بمب‌گذاری حزب جمهوری اسلامی کشته شدند، هواداران سازمان مجاهدین خلق را تیرباران می‌کردند.

مرتضوی زنجانی در توصیف تیرباران این زندانیان سیاسی می‌گوید که در ابتدا وقتی صدای تیرباران را شنید تصور کرده بود «رعد و برقی در آسمان» رخ داده، که همین توصیف نشان از گستردگی اعدام‌ها در آن زمان دارد.

او همچنین می‌گوید که در همان روزهای اول حضورش در زندان اوین، به دلیل ازدحام زندانیان، «جا برای راه رفتن» نبود و اکثریت زندانیان را جوانان تشکیل می‌دادند.

مرتضوی زنجانی در توصیف تیرباران زندانیان سیاسی در زندان اوین می‌گوید که وقتی صدای این تیرباران را برای اولین بار شنید تصور کرد «رعد و برقی در آسمان» رخ داده

مرتضوی زنجانی درباره شخصیت اسدالله لاجوردی و ترس زندانبانان از لاجوردی نیز می‌گوید که «مگر کسی می‌توانست به او بگوید که بالای چشم تو ابروست؟» و در حالی که در آن زمان هیچ کس حتی به خمینی نمی‌گفت «آقا»، همه به لاجوردی می‌گفتند «آقا».

او می‌گوید که به دلیل «فضای موجود» در اوین، پس از چند روز اوین را ترک می‌کند، ولی چند ماه بعد با عنوان «مسئول فرهنگی زندان‌» به اوین باز می‌گردد. در آن زمان، برای مدتی فردی به نام «فکور» از طرف لاجوردی رئیس زندان اوین شده بود.

مرتضوی زنجانی پس از مدتی رئیس زندان اوین شد. از او به عنوان «سومین رئیس زندان اوین» پس از محمد کچویی و اسدالله لاجوری نام برده‌اند، اما خودش می‌گوید که پس از لاجوردی، فکور و سپس یک فرد دیگری به طور غیررسمی ریاست زندان را عهده‌دار بودند.

او می‌گوید که در همان سال‌ها ریاست زندان گوهردشت (رجایی‌شهر) کرج را هم بر عهده گرفت؛ در آن زمان دادستان انقلاب ایران علی رازینی و معاون او ابراهیم رئیسی بود. رازینی در سال‌های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۶ دادستان انقلاب تهران بود.

حسین مرتضوی می‌گوید که در مجموع در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ در زندان‌های اوین تهران و گوهردشت کرج فعالیت کرده است.

«گل‌فروش» یا «کفن‌فروش» زندان؟

رئیس پیشین زندان اوین، خود را فردی رک و صریح‌الهجه معرفی می‌کند و مدعی است که حتی در دوران ریاستش در اوین بارها مورد مواخذه از جمله مواخذه محمد محمدی ری‌شهری وزیر وقت اطلاعات قرار گرفته بود.

مرتضوی می‌گوید که در سال‌های اخیر نیز «بارها هم مرا برادران آقا امام زمان [مأموران وزارت اطلاعات] خواستند و سوال کردند ولی من هرگز حاضر نیستم از مسئله اعدام عبور کنم. دلیل این که اصرار دارم [این است که] چون مسئولیت زندان‌ها را داشته‌ام. باید پاسخگو باشم و باید فریاد بزنم.»

او ادامه می‌دهد: «اگر آن روز [سال ۶۷] با ترک مجموعه فریاد زدم، الان هم وظیفه دارم به نوبه خودم به عنوان یک شهروند، به عنوان یک انسان…»

مرتضوی زنجانی در این جلسه، گاهی موقع بازگو کردن خاطراتی گریه می‌کند و گاهی هم تلاش می‌کند که تصویری مهربان و رئوف از خود بسازد.

در این زمینه، به خاطره‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید که یک روز خودش شخصا با علی گلزاده غفوری تماس می‌گیرد و می‌گوید که این منتقد جمهوری اسلامی می‌تواند با دخترش، مریم گلزاده غفوری که در آن زمان با اتهام‌های سیاسی در زندان اوین محبوس بوده، ملاقات کند.

علی گلزاده غفوری (۱۳۰۲ – ۱۳۸۸) روحانی و از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی بود که به اصل ولایت فقیه رای منفی داد و جمهوری اسلامی سه فرزند از جمله دخترش و همچنین دامادش را اعدام کرد.

مرتضوی زنجانی می‌گوید که وقتی مریم گلزاده غفوری او را در زندان دید، در مورد او صفت «جلاد خمینی» را به کار برد.

او در خلال بازگو کردن این خاطره، تأکید می‌کند که در آن زمان «معتقد به نظام» بوده وگرنه مسئولیت «چنین جای حساس و کلیدی»، یعنی زندان اولین را به او نمی‌سپردند.

مرتضوی زنجانی در ادامه خاطره خود، به دلیل اصلی فراهم کردن این ملاقات اشاره می‌کند و می‌گوید که از مریم گلزاده غفوری در حضور پدرش درباره عقایدش پرسیده بود و این که آیا «تغییر موضع» داده و «کمونیست» شده یا نشده؟

این اقدام او که همان «تفتیش عقاید» بوده، با واکنش تند مریم گلزاده غفوری مواجه می‌شود.

مرتضوی زنجانی می‌گوید که مریم گلزاده غفوری، زندانی سیاسی که اعدام شد، او را در زندان «جلاد خمینی» خطاب کرد

همچنین این اقدام در حالی بوده که بعدا در جای دیگری، مرتضوی زنجانی می‌گوید که در مقام رئیس زندان «جداسازی‌هایی» در میان زندانیان انجام داده بود و مثلا زندانیان به اصلاح «توبه کرده» از دیگر زندانیان «بر سر موضع» جدا می‌شدند: «اما فکر نمی‌کردم به اینجا منجر شود.»

او با تقسیم‌بندی زندان به «بالای زندان» و«پائین زندان» ادامه داد که اغلب زندانیان اعدامی متعلق به «پایین زندان» بودند.

مرتضوی زنجانی در معرفی خود همچنین مدعی است که از اعدام برخی از زندانیان مطلع نبوده؛ به عنوان نمونه مدعی است که پیش از اعدام فتح‌الله امید نجف‌آبادی، روحانی و نماینده دوره نخست مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۷ از اعدام او مطلع نبوده است.

او می‌گوید برای برخی از اعدام‌شدگان که «پاکی و صداقتشان» را دیده بود، «گریه» کرده است.

رئیس پیشین زندان اوین در پاسخ به یک پرسش درباره وقوع شکنجه‌های مختلف در زندان اوین در زمان ریاست او، وقوع شکنجه‌ها را تایید کرد اما مدعی شد که هر گونه شکنجه یا اعدام زندانی «مربوط به دادسرای انقلاب» بود و «در زندان کسی حق نداشت کسی را بزند».

او مدعی شد که «در آن مقطع که رئیس زندان اوین و گوهردشت» بوده به دلیل «دیدگاه» متفاوتش، نوعی دیگری برخورد می‌کرده است.

او مدعی است که حتی برگه اعدام یک نفر را در زندان اوین امضا نکرده است، با این حال، برخی رفتارها مثل «ملی‌کِشی» در زندان‌های جمهوری اسلامی از جمله در زندان اوین در زمان مسئولیت خود را تایید کرد و گفت بودند کسانی که محکومیتشان تمام شده بود، اما هنوز زندانی بودند.

او همچنین خودکشی و خودسوزی زندانیان در دوران مسئولیت خود را تایید کرد.

«چرا اکنون حرف می‌زنم؟»

با این که بر اساس برخی گزارش‌ها، حسین مرتضوی زنجانی پیشتر نیز درباره سوابقش در زندان اوین در برخی محافل سخن گفته، اما او مدعی است که برخی از اظهاراتش در این اتاق کلاب هاوس را «برای اولین بار» مطرح می‌کند.

او در ابتدای سخنانش ادعا می‌کند که هدفش از بیان این سخنان، «دفاع از خود» نیست: «من نیامده‌ام از خودم و از عملکردم دفاع کنم.» مدعی است که در شرایط کنونی و با وجود موج دیگری از اعدام‌ها در ایران، «به نوبه خود احساس خطر» می‌کند: «من فریاد می‌زنم تا این که اینها [مقام‌های جمهوری اسلامی] دست از اعدام بردارند.»

رئیس پیشین زندان اوین می‌گوید که برای خامنه‌ای کشتن مردم «عین آب خوردن است»

مرتضوی زنجانی ضمن پیش‌بینی این که «اعدام‌های بیشتری در راه است»، مدعی است دلیل ترک مقام‌های حکومتی و «خداحافظی» او با جمهوری اسلامی، همین «مسئله اعدام‌ها» بوده است.

او خود را مخالف سرسخت جمهوری اسلامی می‌داند و خطاب به شنوندگان می‌گوید: «هر حرفی از من را که بوی دفاع از جمهوری اسلامی بدهد، نپذیرید.» او می‌گوید دیگر نه «جمهوریت» این حکومت را قبول دارد و «نه اسلامیتش را».

این مقام پیشین جمهوری اسلامی همچنین به شخص علی خامنه‌ای حمله می‌کند و می‌گوید: «ما سیلی خورده شخص رهبری هستیم.» او تاکید می‌کند که برای خامنه‌ای کشتن مردم «عین آب خوردن است» و برای این که همه مخالفان را «خانه‌نشین» کند، اعدام‌ها را ادامه می‌دهد.

روایت اعدام‌های تابستان ۶۷

اما مهم‌ترین بخش و در عین حال مبهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین اظهارات حسین مرتضوی زنجانی، بخشی است که او از چگونگی اعدام‌های تابستان ۶۷ در زندان اوین می‌گوید.

او در این زمینه می‌گوید: «من اطلاع داشتم و دلیل اطلاعم هم این بود که با اقای [ابراهیم] رئیسی، معاون دادستان وقت، ارتباطم خوب بود.»

مرتضوی زنجانی ادامه می‌دهد: «برای اولین بار است می‌گویم: ایشان [ابراهیم رئیسی] آمدند دفتر بنده، (من رئیس زندان بودم)، و گفتند که ما امروز رفتیم و حکمی را از امام گرفتیم برای مجموعه اعدام زندانی‌ها. من تا آن لحظه نمی‌دانستم. یک مرتبه جا خوردم. ولی چیزی به ایشان نگفتم.»

او مدعی است که در مقام ریاست زندان در آن دوره «درها را باز کرده بود» و «بچه‌های زندانی احساس می‌کردند که همین امروز و فرداست که بناست آزاد شوند.

همچنین او مدعی است که اولین نفری است که موضوع تصمیم برای اعدام زندانیان سیاسی را به اطلاع حسینعلی منتظری رسانیده است: «آیت‌الله منتظری جلسه گذاشتند که من به عنوان مسئول زندان رفتم پیش ایشان.»

رئیس وقت زندان اوین اضافه می‌کند که این موضوع «کاملا بسته» (محرمانه) بود تا این که از کانال‌هایی این مسئله «باز شد» و یکی از این «کانال‌ها» خود او بوده که به دیدار حسینعلی منتظری رفت.

در آن جلسه که تاریخ برگزاری‌اش را ذکر نمی‌کند، می‌گوید وقتی که همه خداحافظی کردند، به صورت خصوصی با منتظری گفت‌وگو کرد و از ترس «شنود» در گوش منتظری گفت: «حاج آقا، تصمیم گرفته‌اند که بچه‌ها را اعدام کنند. [منتظری] گفت یعنی چه؟ گفتم رفتند از امام خمینی حکم گرفتند و هیاتی تشکیل شده و بناست بیاید اوین و آنجا افراد را شروع کنند به اعدام. گفت مگر می‌شود؟ گفتم نمی‌دانم، فقط وظیفه داشتم به شما بگویم. گفت حالا می‌گویی چه کار کنیم؟ من آمده‌ام از شما اجازه شرعی بگیرم برم به یک شکلی به زندانی‌ها بفهمانم که آقا وضعیت عوض شده است. این شرایط که ما درها را باز کردیم، دیگر تمام شده است. اشتباه نکنید.»

مرتضوی زنجانی می‌گوید که در دیدار با منتظری به او «اصرار کرد» که «اجازه دهد» به زندانیان این موضوع را بفهماند که شرایط تغییر کرده، و او در جواب گفت که «برو هر چه می‌فهمی عمل کن.»

او مدعی است در بازگشت به زندان اوین، اول به سراغ بند زنان اوین رفت و در آن جا «داد و فریاد» زد و «به این شکل اطلاع‌رسانی» کرد که «دارد اتفاقی می‌افتد». او می‌گوید که به دیگر بندها رفت و «به شکلی» به آنها نیز «فهماند» اما نمی‌داند که «آنها متوجه شدند یا نشدند».

رئیس پیشین زندان اوین می‌گوید که اولین جلسه هیات مرگ در اوین و در دفتر او تشکیل شد: «این هیات آمد و دفتر من تشکیل جلسه داد. من در آن جلسه هنوز رئیس زندان بودم. کسی جرات نمی‌کرد در آن مقطع خلاف جریان آب شنا کند… ایستادگی کردم و گفتم این حکم امام خمینی نیست. درست طرف راست من یکی از معاونین اطلاعات بود که اسمش یادم نیست الان. به گفت که خیلی داری چرت و پرت می‌گویی. اینجا مرتضوی زیاده، تو را هم قاطی مرتضوی‌ها می‌کنیم می‌روی… من آنجا استعفای شفاهی دادم آقای شوشتری [محمداسماعیل شوشتری رئیس وقت سازمان زندان‌ها] هم استعفای مرا پذیرفتند».

مرتضوی ادامه می‌دهد که فرد دیگری به نام «زمانی» را که جزو نیروهای اطلاعات بود به عنوان رئیس زندان تعیین کردند و مدعی است که او دیگر از آنجا به بعد اطلاع دقیقی از اعدام‌ها ندارد.

او مدعی است نه تنها اطلاعات دقیقی از اعدام‌ها ندارد بلکه این ادعای بحث‌برانگیز را هم مطرح می‌کند که تلاش داشته برخی را از اعدام نجات دهد اما موفق نبوده است.

با این حال، در بخش دیگری از اظهاراتش، این را که اجساد اعدامی‌ها با کامیون به بیرون از زندان برده می‌شد «کاملا درست» دانست و تایید کرد.

او گفت: «اتاق من مشرف به خروجی زندان بود و کامیونی را که آنجا ایستاده بود می‌دیدم که اینها [ماموران] دارند جنازه‌ها را می‌آوردند و می‌اندازند داخل کامیون.»

او در جایی از سخنانش می‌گوید که به چشم خود دیده که شش هفت طناب دار را در اوین برای اعدام‌ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ آویزان کرده بودند.

رئیس پیشین زندان اوین می‌گوید به چشم خود دید که شش هفت طناب دار را در این زندان برای اعدام‌ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ آویزان کرده بودند

رئیس پیشین زندان اوین با تایید تجاوز جنسی به زندانی سیاسی دختر محکوم به اعدام، می‌گوید: «برخی از قضات شرع معتقد بودند اینها نباید دختر از دنیا بروند. این یک واقعیتی است و در برخی جاها عمل می‌شد. و این یعنی یک ظلم مضاعف برای انسانی که هم می‌خواهد جانش را فدا کند و هم در دقیقه نود …»

او ادامه می‌دهد: «یکی از پدران این دختران که می‌دانستم دروغ نمی‌گوید، به من می‌گفت آنچه که مرا در زندگی رنج می‌دهد و خیلی اذیت می‌شوم و خیلی ناراحتم کشته شدن دخترم نیست، این است که وقتی [پولی را] آوردند و گفتند این پول، پول عقد شرعی دخترت است. می‌گفت این برای من از مرگ بچه‌ام بالاتر و بدتر بود.»

اما اطلاعات ناقضی درباره تعداد اعدام‌شدگان و محل دفن آنان می‌دهد و می‌گوید «اکثریت افراد» اعدام شده در گورستان خاوران دفن شدند.

در مجموع، او درباره اعدام‌های زندانیان سیاسی مدعی شد که به عنوان رئیس زندان اوین نقشی در کفن و دفن اعدامی‌ها نداشته و «دادسرا» بود که این کارها را انجام می‌داد.

ادعاها درباره مقام‌های وقت جمهوری اسلامی

مرتضوی زنجانی در سخنانش در مجموع، روح‌الله خمینی و فرزندش احمد، ابراهیم رئیسی و چند مقام معدود قضایی دیگر را از عاملان و تصمیم‌گیرندگان اصلی اعدام‌ها معرفی می‌کند و در مقابل، کسانی مثل حسینعلی منتظری، میرحسین موسوی و حتی نمایندگان مجلس را بی‌اطلاع از این تصمیم می‌داند.

تکلیف افکار عمومی درباره موضع آقای منتظری تا حدود بسیاری مشخص است، اما بخش‌هایی از مردم، روزنامه‌نگاران و حتی فعالان سیاسی هنوز مشتاقند بدانند نقش احتمالی کسانی مثل میرحسین موسوی که اکنون به جرگه اپوزیسیون پیوسته‌اند، درباره اعدام‌های ۶۷ چه بوده است.

اما مرتضوی زنجانی که با گفتن «آن مرد بزرگ» درباره میرحسین موسوی، نشان می‌دهد به آخرین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی دلبستگی دارد، می‌گوید موسوی «به هیچ وجه من الوجوه اطلاعی نداشت و بعد از این که کارها شروع شد و انجام گرفت مطلع شد».

همچنین او بر اساس شنیده‌هایش تاکید می‌کند که «سید احمد [خمینی] نقش تعیین‌کننده در این قضیه داشت». همچنین «اطلاع آقای ری‌شهری قطعی و حتمی است، چون یک نفر از وزارت اطلاعات در همان جلسه اول [هیات مرگ] حضور داشت. اما مطمئن نیست که خوئینی‌ها (دادستان وقت کشور) از این ماجرا اطلاع داشته باشد.»

او همچنین در اظهاراتش از عملکرد مجید انصاری، رئیس سازمان زندان‌ها در سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ که اکنون به عنوان یک نیروی اصلاح‌طلب شناخته می‌شود، دفاع می‌کند، اما در مورد اکبر هاشمی رفسنجانی می‌گوید که رئیس مجلس وقت، مخالف این اعدام‌ها نبود وگرنه با حسینعلی منتظری همراهی می‌کرد.

این قصاوت درباره مقام‌های کلیدی وقت جمهوری اسلامی و تقسیم‌بندی آنها به دو دسته، در برخی ذهن‌ها ین تصور را ایجاد می‌کند که اساسا آنچه ظاهرا «افشاگری» یا «اعترافات» رئیس وقت زندان اوین به نظر می‌رسد، انگیره‌های سیاسی در جهت تطهیر یک جناح خاص حکومتی داشته باشد.

همچنین شوکه‌کننده‌ترین بخش از اظهاراتش که با ادعای کلی‌ او مبنی بر تلاش برای روشن شدن حقایق گذشته و جلوگیری از جنایات آینده سازگاری ندارد، دفاع از حمید نوری (عباسی) است.

در حالی که با برگزاری یک دادگاه بی‌سابقه در خارج از کشور، بسیاری از حقایق درباره نقش حمید نوری در اعدام‌های دهه شصت مشخص شده، مرتضوی زنجانی از روند قضایی علیه نوری انتقاد می‌کند.

او با حمله به فعالانی که در خارج از کشور در گشوده شدن پرونده علیه نوری نقش داشتند، مدعی می‌شود که نوری «کاره‌ای نبود، نه نقشی داشت و نه تاثیرگذار بود» و درباره پرونده او «بزرگنمایی» شده است.

علاوه بر تضاد ماهوی دفاع از نوری با خواست پاسخگو کردن آمران و عاملان جنایات کشتار زندانیان سیاسی، این بخش از اظهارات رئیس پیشین زندان اوین دقیقا همسو با جمهوری اسلامی است.

از همان ابتدای گشوده شدن پرونده برای نوری، جمهوری اسلامی با ادعای «بی‌گناهی» این مقام پیشین خود، در تلاش برای بازگرداندن او از سوئد بوده است.

مرتضوی زنجانی همچنین درباره دلایل اصلی اعدام‌های ۶۷ توضیح بیشتری از آنچه قبلا گفته شده ارائه نمی‌کند؛ او می‌گوید که شخص ابراهیم رئیسی به او گفته بود که «با اعدام مشکلات زندان حل می‌شود». اما جزئیاتی از این «مشکلات» ارائه نمی‌کند.

رئیس پیشین زندان اوین حتی ادعای جمهوری اسلامی درباره زندانیان اعدام‌شده را تکرار می‌کند؛ او با اشاره به «همزمانی عملیات مرصاد» مدعی است «اگر گفته شود که افرادی که سر موضع بودند به دنبال آماده‌سازی برای خروج از زندان بودند دروغ نمی‌گویند راست می‌گویند»، اما اگر این را که بگویند «در داخل زندان آتش‌سوزی بوده، یا حمله کردند، همچنین اتفاقاتی نبوده است.»

ادعای پیوستن به جنگ علیه جمهوری اسلامی در صورت آزادی زندانیان، در حالی است که همه اعدام‌شدگان اعضای سازمان مجاهدین خلق نبودند و مشی و عملکرد سیاسی همه یکسان نبود.

با این حال، مرتضوی زنجانی آب پاکی را به روی دست آن دسته سیاسیونی می‌ریزد که تلاش می‌کنند روح‌الله خمینی را با توجیه‌هایی از این اعدام‌ها مبرا کنند و مثلا فقط پسرش، احمد را مقصر اصلی جلوه دهند.

او وجود «نظر مثبت» خمینی درباره انجام این اعدام‌ها را تایید می‌کند و می‌گوید در آن برهه، «تنها راه خلاصی جمهوری اسلامی این بود که تا زمانی که خمینی از دنیا نرفته، این مسئله زندان را حل کنند به نام خمینی. حالا این [حکم] را خمینی نوشت؟ احمد خمینی نوشت؟ من اطلاع دقیقی ندارم. ولی می‌دانم که نظر خمینی بوده، شاید متن و عنوانش فرق می‌کرده، و الا نظر ایشان [خمینی] بود، اگر نظر ایشان نبود من از جمهوری اسلامی برنمی‌گشتم.»

رئیس وقت زندان اوین تاکید می‌کند که مقام‌های جمهوری اسلامی «می‌خواستند با این اعدام‌ها کلا صورت مسئله را پاک کنند. [بگویند] ما دیگر چیزی به عنوان گروه‌های سیاسی مخالف نداریم.» او این تلاش جمهوری اسلامی در «خاموش کردن» مخالفان را «موفق» ارزیابی می‌کند.

با وجود همه این اظهارات، دشوار است بپذیریم سخنان حسین مرتضوی زنجانی «اعترافاتی افشاگرانه یا روشنگرانه» درباره پرونده قطور و هزار لایه اعدام‌های ۶۷ است.

«اعتراف»، در درجه اول، روایت عملکردهای ناشایست شخص اعتراف‌کننده است، نه بازگوی رفتارهای پسندیده ادعایی خود.

رئیس وقت زندان اوین – صرف نظر از مجرم بودن یا نبودنش – قطعا می‌تواند با اطلاعات دست‌ اول خود به تکمیل برخی صفحات این پرونده همچنان مبهم کمک کند؛ اما دریغ از افشای چنین اطلاعاتی، یا تلنگری جدی به عوامل دخیل در اعدام‌ها تا آنها را به واکنش وا دارد.

شنیدن حرف‌های آقای مرتضوی، با وجود لرزش چندین باره صدایش در مورد اعدام «انسان‌های بی‌گناه» یا فریادهایش علیه حکومت، زخم کهنه خانواده‌های اعدام‌شدگان را تازه می‌کند، اما چندان مرهمی برای این زخم‌ها نمی‌بخشد.
مصطفی خلجی
رادیو فردا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *