چرا حقوق ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومانی پسر حداد عادل را باور نمی‌کنیم؟

By | ۱۳۹۹-۰۵-۲۹

آنقدر مردم دیده‌ و شنیده‌اند که فرزندان و نزدیکان مسؤولان به واسطه شغل پدر به آلاف و الوفی رسیدند که عکس آن دیگر باور پذیر نیست.

عصرایران؛ مصطفی داننده- جناب حداد عادل رییس سابق مجلس در جریان پاسخ دادن به فتاح رییس بنیاد مستضعفان در مورد ملکی که در اختیار مدرسه فرهنگ است گفت:« یکی از فرزندان من که دکترا نانوتکنولوژی دارد در ازای کار تمام وقت تنها ماهی دو میلیون و ۴۰۰ هزار تومان دریافت می‌کند و فرزند دیگرم که در دو رشته مدرک فوق لیسانس دارد در ازای کار بیش از سه روز در هفته؛ ماهی یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حقوق دارد.»

در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 96، محمد باقر قالیباف هم لیست اموال خود و نزدیکانش را اعلام کرد که در آن نوشته بود در حساب پسرش اسحاق تنها یک میلیون تومان وجود دارد.

خیلی از مردم این حرف‌ها و لیست‌ها را باور نمی‌کنند حتی اگر راست باشند. دلیل آنهم مشخص است؛ در تمام این سال‌ها آقازاده‌ها آنقدر جولان داده‌اند که مردم باور ندارند آقازادۀ خوب هم وجود دارد.

در لغتنامه دهخدا، آقازاده این‌گونه معنا شده است:«زادۀ  آقا. فرزند مردی بزرگ، و بیشتر فرزندان سادات علوی و مجتهدین».

چند سالی است اما این واژه با دگرگونی بزرگی روبه‌رو شده است و وقتی مردم با این کلمه روبه‌رو می‌شوند، به فرزند مسئولی فکر می‌کنند که از رانت ویژه پدر استفاده کرده است.

آنقدر مردم دیده‌ و شنیده‌اند که فرزندان و نزدیکان مسؤولان به واسطه شغل پدر به آلاف و الوفی رسیدند که عکس آن دیگر باور پذیر نیست و واقعا بخشی از مردم باور نمی‌کنند فرزند حداد عادل با دو میلیون حقوق زندگی می‌کند!

مردم اینها را می‌بینند و حرف‌های امثال حداد و قالیباف  را باور نمی‌کنند. مردم باور نمی‌کنند چون اینگونه رفتار بخشی از فرهنگ ماست. در فرهنگ ما ایرانی‌ها رسیدن به مسؤولیت یعنی گرفتن دست دوستان و آشنایان.

دوستان و اقوام یک شاطر، هیچگاه در صف نانوایی نمی‌ایستند و همیشه از در کناری نان‌های خوب می‌گیرند و می‌روند. اقوام و آشنایان یک مدیرکل هیچگاه بیکار نمی‌مانند چون فامیل‌شان برای آنها کار درست می‌کند.

تازه اگر کسی معتقد به شایسته سالاری باشد، محکوم می‌شود به خودخواهی و اینکه دست فامیل را نمی‌گیرد و حاضر نیست برای دوستان خود کاری کند و به اصطلاح ناخن خشک است.

واقعا باید چه کرد تا دیگر شاهد رشد آقازادگی در ایران نباشیم؟

قانون و آموزش دو نوش‌داروی این ماجراست. اگر قانون در مورد انتصاب‌ها از مدیر یا وزیر سوال می‌پرسید و یا او را مواخذه می‌کرد که چگونه یک شبه بعد از رسیدن به وزارت، پسر یا دخترت  به ریاست یک شرکت خصوصی وارد کننده یا صادر کننده رسیده است، دیگر کمتر مدیری حاضر می‌شد، هزینه آقازاده بازی را پرداخت کند. یا اگر «تضاد منافع» تعریف و اجرا و فراتر از خود فرد برای اعضای خانواده هم اعمال می شد چه بسا کار به اینجاها نمی کشید.

موضوع بعدی آموزش است. لازم است از کودکی به فرزندان خود آموزش بدهیم که برای رسیدن به شغل و زندگی بهتر باید به یک مهارت برسند نه اینکه امید داشته باشند پدرشان به جایگاهی برسد و آنها از این جایگاه به سوی زندگی بهتر پرتاب شوند.

نکته دیگر هم این که اگر احزاب واقعی داشته باشیم و پارلمان هم حزبی باشد قدرت دست به دست می شود و در این حالت یک نفر سال های متمادی وزیر نمی ماند که دختر و پسر او را خیال بردارد که تا آخر از لطف آقازادگی استفاده کند.

به خاطر همۀ این مسائل است که مردم حرف‌های حداد عادل و لیست محمدباقر قالیباف را باور نمی‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *